10/30/08

مرگ مشکوک عبدالرضا رجبي زنداني سياسي

مرگ مشکوک عبدالرضا رجبي زنداني سياسي

فعالان حقوق بشر در ایران

۹ آبان ۱۳۸۷

بنابر اخبار دريافتي از خانواده مرحوم عبدالرضا رجبي گزارش فوت ايشان که در روز گذشته به صورت غيررسمي منتشر گشته بود تائيد ميگردد.
صبح روز جاري خانواده رجبي پس از اطلاع از گزارشات نگران کننده پيرامون فوت آقاي رجبي با زندان اوين تماس گرفته که مسولين زندان ضمن اعلام تبعيد اين زنداني به زندان رجايي شهر خواستار پيگيري خانواده از زندان کرج ميگردند.
سپس خانواده رجبي با زندان مذکور اقدام به برقراري تماس مينمايند که مسئولان با بيان تعطيلي از پاسخ دهي به پيگيري اين خانواده سرباز ميزنند ، سرانجام خانواده نگران رجبي به مقابل درب زندان مراجعه و نهايتاً پس از ساعتها انتظار مسئولان زندان خبر فوت اين زنداني سياسي را به خانواده ابلاغ مي نمايند.
آقاي رجبي در تاريخ 7/8/87 از زندان اوين به رجايي شهر منتقل و در همان شب خبر فوت ايشان اعلام ميگردد ، احتمال اين موضوع که آقاي رجبي در زندان اوين فوت نموده باشند و پس از مرگ بنا به دلايل نامعلومي به زندان رجايي شهر منتقل شده باشند مي رود.
عبدالرضا رجبي از زندانيان وابسته به سازمان مجاهدين خلق بوده است که در ابتداي سال 1380 در طي يک درگيري مسلحانه در منطقه مرزي در حالي که مورد اصابت ترکش نارنجک قرار گرفته بود دستگير ميگردد ، وي ساليان متمادي زندان را با وجود ترکشهاي نارنجک در بدن که هيچگاه مورد رسيدگي پزشکي قرار نگرفت سپري نمود ، نامبرده به شدت نيازمند رسيدگي پزشکي بوده است.
وي پس از محاکمه ابتدا به اعدام و سپس با يک درجه تخفيف به حبس ابد محکوم گرديد و در طي ماههاي اخير نيز از بند 350 زندان اوين به اندرگاه 8 زندان که در آن مکان زندانيان بيگانه و معتادان مواد مخدر نگهداري ميشدند تبعيد گرديد بود.
مجموعه فعالان حقوق بشر در ايران ساير اطلاعات تکميلي و موضع خود در مورد مرگ مشکوک اين زنداني سياسي در اطلاعيه آتي منتشر خواهد نمود.

ممانعت از سفر و احضار سوسن طهماسبی، عضو کمپین یک میلیون امضا به دادگاه انقلاب

ممانعت از سفر و احضار سوسن طهماسبی، عضو کمپین یک میلیون امضا به دادگاه انقلاب

5 آبان 1387
تغییر برای برابری: ماموران امینتی حاضر در فرودگاه بین المللی امام خمینی با ضبط پاسپورت سوسن طهماسبی، از فعالان کمپین یک میلیون امضا از سفر وی جلوگیری کردند.

این در حالی است که ساعت 10 صبح امروز 5 آبان ماه پس از بازگشت وی از فرودگاه به خانه، پنج نفر از ماموران امنیتی با ارائه ی حکم ورود به منزل، به بازرسی منزل این فعال حقوق زنان اقدام کرده وضمن فیلمبرداری از منزل وی تعدادی سی دی، چندین جلد کتاب، دست نوشته ها و متون درسی، تعدادی نوار و کامپیوتر وی را ضبط کردند. این ماموران همچنین با ارائه ی حکم احضاریه ای که تاریخ آن مربوط به دوم مهرماه بود، از وی خواستند تا ساعت 9 صبح روز چهارشنبه 8آبان ماه خود را به شعبه ی یکم دادیاری امنیت دادسرای انقلاب معرفی کند.
سوسن طهماسبی در این رابطه به تغییر برای برابری گفت: " صبح امروز افرادی که خود را از ماموران امنیتی ریاست جمهوری معرفی کردند پس از عبور از گیت گذرنامه با خواندن نامم از بلندگوی فرودگاه و ضبط پاسپورتم مانع از انجام سفرم شدند."
این فعال کمپین ادامه داد: "این چهارمین بار است که ماموران امنیتی فرودگاه به نحوی از خروج من از ایران جلوگیری می کنند و به رغم پرسش های مکرر، هیچ توضیحی در باره ی علت این اقدام خود ارائه نمی کنند." سوسن طهماسبی دلیل سفر خود را دیدار با خانواده و شرکت در چند کنفرانس در زمینه حقوق زنان در ایران و کمپین یک میلیون امضا ذکر کرد.

تلاش های جدید برای به انزوا کشاندن و سکوت فعالان حقوق زن در ایران

تلاش های جدید برای به انزوا کشاندن و سکوت فعالان حقوق زن در ایران
7 آبان 1387
کمپین بین المللی برای دفاع از حقوق بشر در ایران - فعالان حقوق زن در ایران در معرض بازداشت، منع سفر و تهدید قرار دارند
6 آبان ماه 1387- دولت ایران در روزهای اخیر به آزار و پیگرد قضایی فعالان حقوق زن شدت داد. این اقدامات در حالی صورت می گیرد که دبیر کل سازمان ملل متحد در گزارش اخیر خود از ایران خواست که به عملیات سرکوبگرانه علیه فعالان حقوق زن پایان دهد.
دبیر کل سازمان ملل متحد در گزارش منتشره خود در 29 مهرماه 1387 اعلام کرد که "در یک سال گذشته حمله به جنبش حقوق زن شدت گرفته است" و اینکه "گاهی دولت ایران جنبش حقوق زن را مرتبط با تهدید های خارجی علیه امنیت ملی معرفی می کند." این گزارش اختصاصا به سازماندهندگان "کمپین یک میلیون امضا که بطور مرتب با بازداشت وتهدید از سوی مقامات مواجه می شوند" اشاره کرده است.
در طی دو هفته گذشته، اعضای کمپین یک میلیون امضا که خواستار ارتقاء برابری جنسیتی در قوانین ایران هستند، با بازداشت، احضار و منع سفر توسط نیروهای امنیتی مواجه شده اند.
کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران، از دولت ایران خواست که از اقدامات سرکوبگرانه و غیر قابل توجیه علیه فعالان مسالمت آمیز دست بردارد.
هادی قائمی سخنگوی کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران در این زمینه گفت که "اقدامات دولت ایران نمایش سرکوب شدید و نظام مند علیه فعالان حقوق زن است که بطور گسترده توسط جامعه بین المللی از جمله در گزارش اخیر دبیر کل سازمان ملل متحد محکوم شده است."
در تاریخ 5 آبان ماه 1387 نیروهای امنیتی از سفر سوسن طهماسبی؛ عضو کمپین یک میلیون امضا، به خارج از کشوربرای دیدار با خانواده خود ممانعت بعمل آوردند و پاسپورت او را ضبط کردند. بدنبال آن، ماموران امنیتی خانه طهماسبی را تفتیش وفیلمبراری کرده و کامپیوترشخصی، تعدادی از کتابها، سی دی ها، نوارها و دستنوشته های ایشان را بویژه در مورد صلح، و سایر متعلقات شخصی ایشان را با خود بردند. از ایشان خواسته شده است که در سه روز آینده خود را به دادگاه معرفی کند.
طهماسبی به سایت کمپین یک میلیو امضا؛ تغییر برای برابری، گفت "این چهارمین باری است که ماموران امنیتی فرودگاه به نحوی از خروج من از ایران جلوگیری می کنند و به رغم پرسش های مکرر، هیچ توضیحی در باره ی علت این اقدام خود و احضار من به دادگاه انقلاب اعلام نمی کنند."
طهماسبی از جمله فعالان حقوق زنی است که در ماههای گذشته از سفر به خارج از کشور منع شده است.
پرستو الهیاری؛ یکی دیگر از اعضای کمپین، در روز جمعه 26 مهرماه که در پارک لاله در تهران با سایر فعالان حقوق زن دیدار داشت با ماموران امنیتی مواجه شد که به آنها دستور دادند که متفرق بشوند. خانم الهیاری و سایر همکاران وی از ماموران امنیتی خواستند که کارت شناسایی ارائه کنند و توضیح بدهند که چرا باید متفرق بشوند. روز بعد از آن در 27 مهرماه، نیروهای امنیتی به خانه خانم الهیاری وارد شده و لپ تاپ، تعدادی سی دی، کتابها، آلبوم های خانوادگی و سایر مطالب مرتبط با کمپین یک میلیون امضا را با خود بردند.
عشا مومنی دانشجوی دوره فوق لیسانس دانشگاه دولتی کالیفرنیا نیز همچنان از تاریخ 24 مهرماه 1387 در باداشتگاه اوین در وضعیت بدون ارتباط با خارج بسر می برد. عشاء مومنی در حالی بازداشت شد که مشغول نوشتن پایان نامه خود در باره جنبش حقوق زن در ایران بود. کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران بشدت نگران سلامتی و امنیت جانی عشاء مومنی است. خانم مومنی وقتی که بازداشت شد برای بیماری سنگ کلیه خود وقت عمل جراحی داشت. همچنین جای نگرانی بدرفتاری مسئولین وزارت اطلاعات، که بند 209 زندان اوین در اختیار آنهاست، با خانم مومنی وجود دارد. تا کنون عشا مومنی از دسترسی به پزشک، خانواده و وکیل محروم است.
قائمی گفت: " مقامات ایرانی با منع حق آزادی سفر فعالان صلح جوی حقوق زن، تلاش برای ارعاب دیگران و سرکوب تحقیق، در واقع به سازمان ملل متحد و معیارهای حقوق بشر که ایران به رعایت آنها ملزم است، نهایت بی توجهی را نشان می دهند."
کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران خواستار آزادی فوری عشاء مومنی و بازگرداندن پاسپورت خانم طهماسبی شد. کمپین همچنین از دولت ایران خواست که با آژانسهای سازمان ملل متحد و سایر گروههای بین المللی جامعه مدنی که ایران را مقید به الزامات بین المللی حقوق بشر خود می کند، همکاری کند.

بی در کجا


بی در کجا
وبلاگ مهمان/ زنانه
الناز انصاری
دو شنبه6 آبان 1387
كدام يك از ما چنين كسالت بي حد و اين اضطراب روزمره را پيش بيني كرده بوديم. كدام يك از ما در دفتر انشاي كودكانه مان نوشته بوديم مي خواهم در آينده بيكار باشم. بي پول باشم. مي خواهم زندان بروم يا زندان رفتن دوستانم را ببينم و شاهد كور و كر گورهايي باشم كه بي نام و نشان و لعن شده در گوشه هاي اين خاك افتاده اند. كدام يك از ما مي دانستيم جهان مي تواند به زشتي تنهايي بزرگمان باشد و به زيبايي جمع هاي چند نفره مان و دلخوشي هاي خيلي كوچكي كه شايد چندان هم زيبا نباشد.
عشا آخرين دوست ماست كه حالا در زندان است. هيچ وقت عادت نكردم به عصرهايي كه كسي در زندان است. چقدر عصرهاي زندان كثافت است. چقدر طولاني و ياس آورند اين عصرهاي نكبت.
عشا را تازه شناختم. اولين ديدارهايمان نيمه صورت او را مي ديدم كه نيمه آن پشت دوربين اش بود. چه نازنين بود و چه راحت مي شود به صورت هاي پر خنده اي مثل صورت عشا اعتماد كرد و دوست شان داشت. يه مدت هر جا كه مي رفتم عشاي نيمه صورت آنجا بود. حالا اين فيلم ها دست برادران امنيت خانه است.
كدام امنيت؟ كدام برادر؟ واژه ها را به گند كشيده اند. درست مثل زندگي مان. مثل سفره هزارن خانه. مثل خواب هاي آشفته هزار هزار كودك. مثل آرزوها و انشاهاي كودكي مان.
كدام يك از ما مي دانستيم روزهاي شوم و بي پيروزي انقدر طولاني مي شوند كه يادمان برود روزهاي پر خنده مان. آيا روزي را خواهيم ديد كه آزادي كه برابري ديگر آرزوهاي ما نباشد. كه اين كلمه زندان را فقط در خاطره هايمان بگوييم. چه مي كشند نسل مادران و پدران ما... . چند سال است نخنديده ام بي واهمه. داريم خودمان را براي چه بديهي و مسلمي مثله مي كنيم. اينها در كجاي زمان و جهان ايستاده اند و ما چه دوريم از آرزوهايمان و جهان چه زشت مي شود گاهي وقتي قفس ها خودشان را به رخ مي كشند؟

10/27/08

حقوق بشر، هم استراتژی هم تاکتیک


مهندس عباس امیر انتظام

حقوق بشر، هم استراتژی هم تاکتیک


انتشار نامه مورخ ۲۲ تیر ۱۳۷۸ اینجانب به دبیرکل سازمان ملل متحد، یک باردیگر به بحث دیر آشنای چه باید کرد دامن زد. جای بسی خوشوقتی است که این نامه مورد توجه هموطنانم قرارگرفته و به دیالوگ سازنده بین ایرانیان کمک کرده است. به سهم خود، نقدها، تذکرات، ایرادات و توصیه های دوستان را به دیده منت نگریسته و با تمام وجود از بذل توجه دوستان سپاسگزارم.
تعدادی از دوستان ایراد گرفته اند که دبیرکل، فاقد قدرت اجرایی برای ترغیب و تشویق یا تسلیم ایران به پذیرش رعایت حقوق بشر می باشد و دبیرکل فرصت خواندن نامه را ندارد و مخاطب قراردادن او گزینه مناسبی نمی باشد. من به اظهار نظر و توجه دوستان به مشکلات اجرایی درخواستم از دبیرکل کاملاً احترام می گذارم. با این وجود بر این باورم که در یک حرکت مدنی مسالمت آمیز بار اصلی مسئولیت و حرکت به دوش مردم آن کشور است. توسل به همه امکانات موجود به لحاظ تاکتیکی و فراهم کردن زمینه حرکت و تسریع آن یک ضرورت است. دبیرکل سازمان ملل به لحاظ ساختاری از قدرت زیادی برخوردار نیست با این حال او در تمامی جلسات مجمع عمومی و شورای امنیت حضور دارد و می تواند نظر شورای امنیت را به هر موضوع که مرتبط با صلح امنیت بین المللی است جلب کند. دبیرکل به سران کشورها و نمایندگی آنها در سازمان ملل دسترسی دارد و می تواند به عنوان یک شخصیت بین المللی برای پیشبرد صلح و امنیت بین المللی تلاش کند و از هر ابتکاری در این مسیر سود ببرد. به هر کشوری به طور رسمی و غیررسمی مسافرت نموده، به عنوان میانجی عمل کند. تشکیل انجمن دوستداران برمه و اعمال فشار بر نظامیان برمه یکی از ابتکارات بسیار سودمند و سازنده دبیرکل سازمان ملل متحد می‌باشد.
هدف اصلی من از مراجعه به دبیرکل، استفاده از یک امکان بین المللی برای نشان دادن اهمیت رعایت استانداردها و موازین حقوق بشر در ایران بود. و همانطوری که در آن نامه آمده است، من با واسطه، دبیرکل، افکار عمومی، وجدانهای بیدار، نهادهای مدنی بین المللی و سران کشورها را مخاطب قرارداده‌ام و فراتر از این ها، من به بهانه این نامه میخواستم امکانات هموطنانم در سراسر دنیا را فعال نموده و تحرکی در صف یاران ایجاد کنم. از این رو، دبیرکل را وسیله ای برای اتصال ابتکارات و امکانات هموطنانم قراردادم.
موفقیت این راه بستگی به همت و همراهی هموطنانم دارد. اگر هموطنان عزیزم به عنوان یک حرکت مدنی در حد امکانات و ابتکارات خود علاوه بر ارسال هزاران نامه، ایمیل و فاکس به دبیرکل، به سازماندهی کارهای گروهی برای حمایت از رعایت حقوق بشر و اعتراض فعال به نقض آن در ایران همت بگمارند، مسلماً نتایج دلگرم کننده ای بدست خواهیم آورد.
دوستان، من به هیچ معجزه ای در این مسیر اعتقاد ندارم و با تمام وجود معتقد هستم که هزینه ایجاد تغییرات و استقرار حاکمیت ملی، دموکراسی و صلح پایدار در کشور را باید تک تک ایرانیان بپردازند. مسئولیت گریزی و کم تحرکی هر ایرانی، پروسه رسیدن به دموکراسی را کند و کار دیگران را سخت خواهد کرد. هیچ ملتی بدون پرداخت هزینه لازم از سد مشکلات و موانع عبور نکرده است.
ما باید مکمل و مشوق یکدیگر در حرکت های مدنی باشیم و برای تقویت نهادهای مدنی و کاهش هزینه فعالیت های اعتراضی در ایران تلاش کرده و سهم خود را بپردازیم.
یکی از ایراداتی که به درستی در رابطه با انتشار این نامه به من داده شده است ، عدم هماهنگی با جریان های سیاسی داخل کشور است ، ضمن پذیرش این ایرادها و تلاش برای رفع آن در فعالیت های مدنی خود متذکر می گردم که تجربه من در گذشته و به خصوص در مسائل دعوت به تشکیل کنگره ملی که جلسات زیادی تشکیل داده و شخصاً به افراد شاخص اپوزیسون مراجعه نمودم ، حکایت از مشکلات زیاد بر سر راه انجام کار گروهی وجود دارد که با خواست بعضی از افراد همسوئی ندارد.
با این وجود من تا آنجا که ممکن بود مشورت های لازم را انجام دادم و از طرف دیگر با توجه به توافق عمومی در خصوص حمایت از حقوق بشر، برداشت من این بوده است که مخالفت جدی با انجام این امر وجود ندارد کما اینکه بنده نیز از بعضی از اعلامیه ها که بدون مشورت و کسب نظر این جانب تهیه و منتشر می شود حمایت نموده و از کلیه ابتکاراتی که در مسیر حمایت واقعی و نه ابزاری از حقوق بشر است جانبداری و پشتیبانی نموده ام.
با این وجود و بدون هیچ توجیهی باید پذیرفت که کار گروهی در ایران هنوز به یک فرهنگ تبدیل نشده و راه درازی در پیش داریم.
ایراد دیگر دوستان معطوف به موضع گیری اینجانب نسبت به پیشگیری از جنگ و اعمال تحریم ها بود. در مورد جنگ، وضعیت بسیار روشن است. هزینه یک جنگ حتی محدود، بقدری سنگین و ویرانگر است که تحت هر شرایطی باید محکوم شود. من حاضر هستم تا آخر عمر زندانی این نظام باقی بمانم ولی شاهد ویرانی ایران و نابودی هموطنانم در یک جنگ نباشم. جنگ به هر صورتی رخ دهد بر پروسه دستیابی به دموکراسی و حاکمیت ملی تأثیر منفی گذاشته و ما را سالها به عقب خواهد برد. کسانی که خوش خیالانه می اندیشند که جنگ قدرت سیاسی حاکم را تضعیف کرده و امکان و بستر مناسبی را برای استقرار حاکمیت ملی فراهم می آورد، افراد غیرمسئولی می باشند. آنها نسبت به زندگی و حق حیات مردم ایران بی تفاوتند و متأسفانه ایران را فقط برای تحقق آرزوی های جاه طلبانه خود می خواهند. ملت ایران به اندازه کافی با پوست و استخوان خود فجایع جنگ را لمس کرده و هرگز نباید آن ها را در مسیر تحمل مجدد این هزینه سنگین قرار داد. یکبار برای همیشه باید فریاد زد نابود باد جنگ و جنگ افروزی.
نگاهی به تجربه تحریم همه جانبه فراگیر و طولانی مدت عراق نشان می دهد که مردم بیگناه و آسیب پذیر از جمله کودکان و سالمندان در صف اول قربانیان تحریم قراردارند. و دولتمردان آخرین کسانی هستند که از تحریم ها متاثر می شوند. دولتمردان حکومت بعثی عراق تا آخرین روزهای سقوط رژیم، به مال اندوزی مشغول بوده و از حداکثر رفاه و تن پروری برخوردار بودند. تحریم های سنگین سازمان ملل به زیر ساخت های اقتصادی کشور عراق شدیداً آسیب رسانده و زندگی روزمره مردم را در تنگنا قرار داده و آسیب های جسمانی و روانی نیز به مردم وارد نمود. ولی تغییری جدی در رفتار سرکوب گرانه و خشن دولت نسبت به مردم ایجاد نکرد و همچنان حقوق بشر به شدیدترین وجهی نقض می شد. این خشونت همچنان از مردم عراق قربانی می گیرد. بر این باور هستم که اعمال هرگونه تحریم بر اقتصاد و زندگی روزمره مردم، بر اشتغال و رفاه آنان تاثیر گذاشته و ناقض حقوق بشر است. [1]
جنگ و تحریم، تصمیم گیری نسبت به آینده کشور را به تحولات بین المللی گره زده و نقش مردم در تعیین سرنوشت خود را محدود می کند.
جنگ و تحریم، ابزاری برای پاسخگویی به دغدغه های امنیتی جامعه جهانی در مقابل دولت فعلی است، که با حل مشکلات ناشی از پرونده هسته ای و تقویت همکاری های اقتصادی بین کشورهای گروه 5+1 و ایران، مشکلات واقعی مردم ایران که نقض فاحش حقوق بشر و استقرار حاکمیت ملی و دموکراتیک است، یا به فراموشی سپرده خواهد شد و یا بسیار کم رنگ خواهد شد.
از این رو ملت ایران برای دستیابی به دموکراسی و حاکمیت ملی می باید به سیاستی مستقل از سیاست های دولت های قدرتمتد درگیر با جمهوری اسلامی ایران روی بیاورد.
سرنوشت مردم ایران از طریق استمرار و فراگیر شدن فعالیت های مسالمت آمیز مدنی میسر خواهد شد. ملت ایران باید گام به گام جمهوری اسلامی ایران را برای رعایت موازین حقوق بشر تحت فشار قرار دهد و در این مسیر از امکانات جامعه جهانی از جمله سازمان ملل در کلیت آن سود ببرد. در پروسه این مبارزه اجتماعی نهایتاً موازنه قدرت به نفع ملت ایران ایران تغییر نموده و از این رهگذر اهداف ملی در دستیابی به حاکمیت ملی تحقق خواهد یافت.
بنابراین عمده کردن مسأله حقوق بشر در ایران، هم تاکتیک است و هم استراتژی.
آنهایی که مشکلات مردم ایران را از نزدیک لمس می کنند به اهمیت این مسئله واقف هستند و هیچکس هم دچار این خوش باوری و ساده انگاری نیست که دبیرکل سازمان ملل می تواند در غیاب تلاش های پیگیر مردم ایران، این مشکل را حل کند. استفاده از امکانات حتی اندک جامعه ایران در مسیر یک مبارزه جدی و پیگیر ملی، یک امر بسیار منطقی می باشد. اگر ملت ایران با تکیه بر توان مبارزات ملی و تجارب تاریخی خود، نظام را وادار به پذیرش استاندارهای بین المللی حقوق بشر نماید، دست آورد بزرگی نصیبش شده است. استفاده از امکانات جامعه جهانی از جمله افکار عمومی، یک حرکت کاملا سنجیده و مطالعه شده می باشد. اما میزان موفقیت این امر بستگی تام به میزان تلاش های ملت ایران دارد. امکانات جامعه جهانی و افکار عمومی فقط می تواند فرصت های بیشتری در اختیار مردم قرار دهد. ولی در مقایسه با اراده و تحرک مردم، عامل تعیین کننده ای به حساب نمی آید. انعکاس دیدگاه ها و مکاتبات مردم به دبیرکل و نهادهای بین المللی و سازمانهای غیردولتی موجب تسریع حرکت مردم می گردد. طبیعی است که پیشبرد اهداف ملی از طریق احزاب و نهادهای مدنی و سازمانهای متشکل بهتر محقق می گردد.
تعرض عمال و گزمه های نظام اسلامی به هر یک از شهرواندان می باید نقض حقوق همه شهروندان ایران قلمداد شده و اعتراض همه مبارزان راه آزادی و جریانات سیاسی را برانگیزد. قربانی نقض حقوق بشر، صرفنظر از موقعیت سیاسی، اجتماعی، عقاید و جنسیت وی باید مورد حمایت همه ایرانیان قرار گیرد.
بعضی از دوستان عدم وابستگی تشکیلاتی من به جریانات سیاسی ایران را مورد انتقاد قرار داده و تلویحاً آن را همسویی با جریانهای سلطنت طلب دانسته اند. و دلخوری خود را از این بابت پنهان ننموده اند. واقعیت امر این است که دموکراسی «نیم بند» و «من خواسته»، از هر استبدادی بدتر است. منطق دموکراسی مبتنی بر خردگرایی جمعی و احترام به حقوق و نظرات اقلیت می باشد. من به لحاظ انتخاب شخصی، جمهوری سکولار را برای ایران مناسب می دانم و از آن حمایت می کنم. با این حال در تبعیت از منطق دموکراسی به خودم حق نمی دهم که حق انتخاب مردم را نادیده گرفته و انتخاب خود را انتخاب مردم معرفی کنم. و به نام دفاع از اعتقاد شخصی حق تعیین سرنوشت مردم را نادیده بگیرم.
یکی از پایه های اصلی دموکراسی تکثرگرایی سیاسی است. ایران به لحاظ موقعیت سیاسی، فرهنگی و تاریخی خود بیش از هر کشور دیگری در منطقه نیازمند تقویت همزیستی مسالمت آمیز بین دیدگاه های مختلف سیاسی و علایق فرهنگی است. باید از طریق فعالیت های سازنده، به وظیفه خود در قبال مردم ایران برای اعمال حق تعیین سرنوشت خود کمک کنیم و دانش سیاسی مردم را ارتقا دهیم و به حق انتخاب مردم احترام بگذاریم.
من در طرح رفراندوم خود اعلام کرده ام که اگر مردم ایران در چهارچوب انتخابات آزاد، عادلانه و دموکراتیک، نظام ولایت فقیه را هم انتخاب بکنند، من به رأی مردم گردن خواهم نهاد و به مبارزه مدنی خود برای استقرار جمهوری دموکراتیک ادامه خواهم داد. بر مبنای همان منطق معتقد هستم که طرفداران حکومت مشروطه به اندازه هر جریان سیاسی دیگر تا آنجا که به اصول و موازین دموکراسی، حق تعیین سرنوشت مردم، توسعه و عدالت، تمامیت ارضی ایران در تئوری و عمل پای بند باشند، حق حضور در صحنه سیاسی ایران را دارند. ایجاد محدودیت در فعالیت های سیاسی شهروندان یک امر استثنایی است که فقط در چهارچوب حاکمیت قانون دموکراتیک و تا آنجا که تجلی اراده ملی است آنهم به طور موقت قابل توجیه است.
من به عنوان یک شهروند عادی و بنام دفاع از دموکراسی و حقوق بشر با تمام وجودم از حقوق مدنی و سیاسی همه شهروندان ایران صرفنظر از علایق دینی، فرهنگی، سیاسی آنان دفاع خواهم کرد و با انرژی مضاعفی هر هزینه ای را برای دفاع از حقوق مخالفان سیاسی خود خواهم پرداخت.
من برای نهادینه شدن قواعد بازی دموکراتیک در مناسبات سیاسی، پرداخت هیچ هزینه ای را سنگین نمیدانم. حتی اگر یک شهروند ایرانی از حکومت مشروطه، سلطنتی، جمهوری سوسیالیستی یا هر حکومت دیگری جانبداری کند، بشرط اینکه مغایر با موازین و استانداردهای حقوق بشری نباشد، من برای دفاع از آزادی های مدنی و سیاسی او از تمام وجود و سرمایه خود هزینه خواهم کرد.
استبداد دیرپا به فرهنگ سیاسی و اجتماعی ما آسیب های جدی وارد نموده است. برای آفت زدایی از این فرهنگ و گام برداشتن در مسیر دموکراسی و حقوق بشر، کار بسیار بزرگ، دشوار و پر افت و خیزی در پیش داریم. هیچ کس نمیتواند خود را محور و معیار حق تعریف کند. بدون وقفه باید به تمرین دموکراسی همت بگماریم. صبور باشیم و به تحولات زودرس، غیرمترقبه، خلق الساعه و سهل الوصول دل نبندیم. مردم و اراده عمومی را شایسته اتخاذ تصمیم و داوری بدانیم.
نباید تحت تأثیر فشارهای سنگین اقتصادی، سیاسی و حکومت فعلی، اعمال فشارهای خارجی به رژیم اسلامی را به عنوان یک راه حل سریع قلمداد کنیم.
مشکلات ملی، راه حلهای ملی را می طلبند. باید اعتماد به نفس ملی را تقویت کرده و به خود متکی باشیم. و بر محور دفاع از حقوق بشر در مسیر اتحاد گام برداریم.
این مردم هستند که با رعایت موازین دموکراسی و به صورت کاملاً عادلانه و در چهارچوب استانداردهای حقوق بشری، حق دارند در خصوص رفتار و عملکرد تک تک فعالین سیاسی و گروهها و احزاب داوری نموده و حکم دهند.
به نظر من گفتمان غالب در حال حاضر می باید پیرامون حق تعیین سرنوشت، دموکراسی و الزامات و تبعات آن متمرکز شود.
به نظر من همه جریانهای سیاسی صرفنظر از اینکه از کدام شکل و صورت بندی حقوقی – سیاسی برای دولت آینده دفاع می کنند، باید علایق و دیدگاه های خود در خصوص محتوا و مضمون دموکراسی، حق تعیین سرنوشت، عدالت و توسعه، حقوق مدنی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی مردم را آشکار کنند. برداشت خود از آزادی، استقلال، حاکمیت قانون، امنیت، مدل توسعه حقوق اقلیت ها را به بحث بگذارد. دموکراسی یک تجربه تاریخی است که در روند مبارزات اجتماعی و از طریق احترام همکاری بین افراد و نهادها شکل می گیرد.

یکی از مشکلات جامعه ما دلسردی و انفعال زدگی است. کم تحرکی در صحنه عمل موجب واگرایی جریانهای سیاسی از همدیگر شده و بازار اتهامات ناروا را رونق می بخشد. و هر کسی در توجیه کم تحرکی خود به تخریب اقدامات و ابتکارات دیگران می پردازد. ایده ها و ابتکارات زمانی کارساز هستند که افراد و جریان های سیاسی آماده پرداخت سهم خود در مجموعه فعالیت های مدنی و سیاسی باشند. دوری از میدان عمل، ذهن گرایی را تقویت می کند و فاصله بین صف های مبارزه را بیشتر می نماید. من وقتی فاصله امکانات، تواناییها و فرصت ها را با دست آوردها مقایسه می کنم، نسبت به سرنوشت نسل آینده شدیداً احساس نگرانی می نمایم.
برای رفع این دغدغه، باید تنگ نظری ها، ذهن گرایی و تفرقه را کنار گذاشته و با تمام توان برای رعایت حقوق بشر و جلوگیری از نقض آن در یک صف ملی پیگیرانه مبارزه نمود.

من اعتقادی به استحاله نظام ندارم اما اتخاذ تاکتیک های درست و کم هزینه یک کار مهندسی است که به دور از شعار و توهم باید انتخاب و به کار گرفته شود. اگر همه جریان ها و شخصیت های سیاسی بر حول محور رعایت حقوق بشر به توافق و اتحاد عمل برسند در آن صورت گام های بعدی مبارزه مدنی و مسالمت آمیز برای استقرار حاکمیت ملی و دموکراسی برداشته خواهد شد.

دفاع از ایران و ایرانی وظیفه ملی همه ماست.

به امید آزادی ایران
عباس امیرانتظام
تهران ۱۷ مهر ۱۳۸۷

[1]- با این وجود من با اعمال آن دسته از تحریم ها که مسئولین نظام و کلیت آن را هدف قرار داده و زندگی نسل فعلی و نسل آتی ایرانی را به خطر نمی اندازد موافق هستم ولی به لحاظ فنی مطمئن نیستم که چنین تحریم هایی وجود دارد.


دهمین سالگرد فاجعه قتل های زنجیره ای

دهمین سالگرد فاجعه قتل های زنجیره ای
یاد جان باختگان راه آزادی
داریوش فروهر، پروانه فروهر(اسکندری)،
محمد مختاری و محمد جعفر پوینده, ...... گرامی باد

هم میهنان

در آستانه دهمین سالگرد فاجعه قتل های سیاسی آذر هزاروسیصد هفتادوهفت یاد جانباختگان این جنایت ها ، داریوش و پروانه فروهر ، محمد مختاری و محمد جعفر پوینده را به همراه یاد یکایک قربانیان قتل های سیاسی در ایران گرامی می داریم .
ما همچنان بر خواست خود برای افشای تمامی حقایق در مورد این جنایت های ضد بشری و تشکیل دادگاهی صالح برای رسیدگی به این جنایت ها پای می فشاریم . کشتار دگر اندیشان در ایران که به صورت سازمان یافته و ازدرون نهاد های حکومتی انجام شده ، زخم بازی است بر وجدان عمومی جامعه ایران. هر یک از ما در جایگاه خویش خود را مسؤول دادخواهی این جنایت ها می دانیم
.


گزارشی از برنامه یادمان فاجعه ۶۷ در لس آنجلس

"جامعه دفاع از حقوق بشرایران در جنوب کالیفرنیا" دومین برنامه همگانی خود را به مناسبت سالگرد فاجعه کشتارزندانیان سیاسی درایران درروز5 اکتبر برگزار نمود. این دومین برنامه عمومی این گروه در چهار ماه گذشته بود. نخستین برنامه عمومی این جامعه در 29 ژوئن 2008 با حضور و سخنرانی دکتر عبدالکریم لاهیجی، پرستو فروهر، منیره برادران و ایرج مصداقی برگزار شد که مورد استقبال بیش از 350 نفر قرار گرفت.
مهرماه امسال مصادف با بیستمین سالگرد کشتار زندانیان سیاسی در زندان های ایران بوده است. سال 1367 جنایتی در زندان ها ایران رخ داد که در تاریخ معاصر ایران سابقه نداشت. مطابق اطلاعاتی که منابع مختلف تا به کنون ثبت کرده اند تعداد زندانیانی که در این فاجعه قربانی خشونت کوررهبران جمهوری اسلامی و خشم آیت الله خمینی شدند به چند هزار نفر می رسد. آیت الله منتظری تعداد اعدام شدگان را بین 2800 تا 3800 نفر، و سازمان عفو بین الملل این رقم را بین 4500 تا 5000 نفر اعلام داشته اند. رقم دقیق این "جنایت علیه بشریت" در آینده روشن خواهد شد.
فقط چند ماه از پایان جنگ هشت ساله ایران و عراق و حمله نا موفق سازمان مجاهدین خلق به مرزهای شرقی ایران از طریق خاک عراق نگذشته بود که آیت الله خمینی طی دو فرمان بی سابقه خشم ناشی از شکست در جنگ را متوجه زندانیان سیاسی کرد و هزاران نفر را که به اتهام فعالیت های سیاسی و دگر اندیشی محاکمه شده بودند و در انتظار آزادی ویا پایان دوره محکومیت خود در زندان بسرمی بردند به دستورخمنیی به دادگاه وِیژه، یا "کمیته مرگ" سپرده شدند تا به جرم نفاق با جهموری اسلامی بازمحاکمه شوند که این بار نه به دلیل واقعی دستگیری آنها، بلکه به اتهام "مرتد" و یا "محارب" بطور صوری محاکمه و بدون وقفه اعدام شدند. رژیم قربانیان "کمیته مرگ" را درگورهای دسته جمعی ومکان های نا مشخص به خاک سپرد. ماجرای این محاکمه های غیر قانونی و جنایت نه تنها در زمان وقوع آن، بلکه سال ها پس از آن نیز پنهان ماند و جمهوری اسلامی کوشیده است تا نگذارد افکارعمومی در ایران و درسطح جهان ازآن مطلع شوند. اما چگونه می توان اعدام هزاران نفر بی گناه دردرون زندان را برای همیشه پنهان نمود؟
اگر چه درآغازخانواده های این قرباینان ازترس اقدامات تلافی جویانه رژیم غم خود را فرو خوردند و جبرسکوت براین جنایت سهمگین را پذیرفتند، ولی اندک اندک سنگینی داغ این جنایت از یکسو و سیاست سرپوش نهادن مطلق آن توسط جمهوری اسلامی تا حد ممانعت ازسوگواری خانوده ها برمزارقربانیان از دیگر سو وجدان باقی ماندگان قربانیان و سپس نیروهای آگاه و مدافعان حقوق بشررا بیشتر به درد آورد و آنها را متوجه وظیفه خود نمود. بطوری که درسال جاری سازمان عفو بین الملل در سطح جهانی در بیانه ای سر گشاده از جمهوری اسلامی خواست که مسببین این جنایت بزرگ را به مردم معرفی کند و آنها را در داداگاه های عادلانه ای محاکمه نماید. سازمان های سیاسی و مدافعان حقوق بشرنیزبا اقدامات مشابه و با هدف آگاهی رسانی و آموزش مردم ایران ازاین، و در باره این جنایت، اقدام به برگزاری برنامه های گوناگون از جمله مراسم یادبود درکشورهای مختلف نمودند. اطلاع رسانی و آموزش همگانی در باره علل این فاجعه می تواند مانع از تکرار ارتکاب جنایت های مشابه درآینده شود.
جامعه نو بنیاد حقوق بشرایران در لس آنجلس مراسمی به همین مناسبت در دانشگاه یو سی ال ا برگزارنمود. در ایران مراسم افزون برسخنرانی بسیار حزن انگیزو ازدل برآمده خانم عزیزه شاهمرادی یکی ازجان بدر برده گان این فاجعه، و اجرای برنامه موسیقی و شعر خوانی بسیارجالب گروه جوانان، فیلم بلندی از دکتر پانته آ بهرامی با حضور خود ایشان نمایش داده شد که مورد استقبال فراوان جمعیت شرکت کننده در این مراسم قرارگرفت. خانم بهرامی خود به مدت چهارسال درزندان های جمهوری اسلامی بسربرده است و این فیلم را براساس مشاهدات و تجربه خود ساخته است. ایشان ضمن بازسازی صحنه های مختلف زندان اوین و نشان دادن شیوه های مختلف شکنجه جسمی و روانی، تجارب تلخ زنان زندانی را طی مصاحبه های متعددی با زنداینان سابق بطور بسیار مؤثری به تصویر کشیده است. محتوای تکان دهنده این فیلم نیمه مستند چنان ذهن بینندگان را تسخیرنمود که علی رغم طولانی و حزن انگیز بودن آن نه تنها جمعییت تا به آخر در سالن نمایش باقی ماند، بلکه تحسین همگان را نیزبرانگیخت. ساخت اینگونه فیلم ها و برگزاری مراسم یاد بود درشهرهای مختلف خارج از ایران ادامه شکستن سکوت سنگینی است که جمهوری اسلامی بر جامعه و خانواده های قربانیان این فاجعه تحمیل کرده بو

10/24/08

اطلاعیه مطبوعاتی در باره دستگیری خانم عشا مؤمنی


اطلاعیه مطبوعاتی در باره دستگیری خانم عشا مؤمنی
اکتبر ۲۳، ۲۰۰۸ اطلا عیه شماره: ۳/۰۸
یک هفته از بازداشت خانم عشا مؤمنی ، فعال کمپین یک میلیون امضا برای برابری و دانشجوی رشته کارشناسی ارشد ارتباطات و هنر در دانشگاه ایالتی کالیفرنیا" نورتریج" میگذرد.خانم عشا مؤمنی در تاریخ ۲۴ مهرماه سال جاری در یکی از بزرگراههای شهر تهران تحت عنوان "تخلف رانندگی " دستگیر و مستقیما به زندان اوین منتقل می گردد. وی که دو ماه پیش برای دیدار با خانواده اش به ایران رفته بود همزمان و در ادامه تحقیقات دانشگاهی خود دست به تهیه فیلم مستندی از وضعییت زنان و فعالان حقوق زنان در ایران می زند. خانم مؤمنی در تاریخ ۲۶ مهرماه طی تماس کوتاهی با خانواده اش از بازداشت خود در زندان اوین خبر میدهد. تلاش خانواده وی و آقای دادخواه وکیل ایشان و همه سازمان ها و نهادهای داخلی و بین المللی دفاع از حقوق بشر برای آزادی وی تا کنون به جایی نرسیده است.کمپین یک میلیون امضا برای تغییر قوانین تبعیض آمیز در طی نزدیک به دو سال فعالیت خود از همه شیوه های فعالیت مسالمت آمیز مدنی برای پیشبرد اهداف خود استفاده کرده است و تلاش آنان این بوده که علیرغم همه فشارها و سختیها در چهارچوبی که جمهوری اسلامی به مردم ایران تحمیل نموده به فعالیتهای روشنگرانه خود ادامه دهندجمهوری اسلامی در طی فعالیت این جنبش به شیوه های مختلف اعم از فشارهای سیاسی و حقوقی، دستگیری، زندان و شکنجه فعالین این جنبش سعی در متوقف نمودن کمپین برابری خواهی نموده است. هم اکنون بیش از ده نفر از فعالین این جنبش در زندان بسر میبرند. تعدادی از آنها به زندانهای طویل المدت محکوم، و تعدادی نيز در انتظار احكام ، بدون هيچ كيفر خواستي در زندان هستند.دهها فعال اين جنبش كه پس از بازداشت و شكنجه هاي جسمي و رواني با قيد وثيقه هاي مالي و تعهدات كتبي آزاد شده اند ، هر آن بيم احضار و محاكمه مجدد را ميكشند.جامعه دفاع از حقوق بشر ايران - جنوب كاليفرنيا همگام با تمامي مدافعان حقوق بشر در جهان ضمن محکوم کردن عمل غیر قانونی دستگیری خانم عشا مؤمنی خواستار آزادي فوري و بدون قيد و شرط ایشان ميباشد و در همین حال جمهوري اسلامي ايران را مسئول حفظ جان و سلامتی وی می داند.
جامعه دفاع از حقوق بشر ایران- جنوب کالیفرنیا
تماس با ما:تلفن 1696-990 (310) 001

10/23/08

دبیرکل سازمان ملل از وضعیت حقوق بشر در ایران نگران است


دبیرکل سازمان ملل از وضعیت حقوق بشر در ایران نگران است

در سی سال گذشته ایران بارها از نظر حقوق بشر مورد سوال قرار گرفته است

بان گی مون، دبیرکل سازمان ملل متحد، روز دوشنبه از نقض احتمالی حقوق بشر در جمهوری اسلامی ایران ابراز نگرانی کرد.
دبیرکل سازمان ملل در عین تحسین پیشرفت های ایران در زمینه آموزش و پرورش و فراهم کردن خدمات بهداشتی از جمهوری اسلامی ایران خواست برای رفع تبعیض علیه زنان و اقلیت ها در این کشور بیشتر بکوشد.
آقای بان در گزارش جدیدی از وضعیت حقوق بشر در ایران اشاره کرد که یکی از اقلیت های قربانی تبعیض جامعه بهاییان ایران است. بهاییان ایران می گویند صدها تن از پیروان این مذهب از زمان انقلاب اسلامی سال ۱۹۷۹ زندانی و اعدام شده اند. اما تهران بازداشت یا اعدام افراد به دلیل مذهب شان را انکار می کند.
جمهوری اسلامی همواره بهاییت را شاخه ای کفرآمیز از اسلام در نظر گرفته است.
گفته می شود مذهب بهاییت که در ایران آغاز شد هم اکنون پنج میلیون پیرو دارد که بیش از ۳۰۰ هزار از این پیروان در ایران زندگی می کنند.
آقای بان همچنین در این گزارش که برای تمام ۱۹۲ عضو سازمان ملل ارسال شده اشاره کرده است که از «افزایش تعرض به حقوق زنان، دانشجویان، معلمان، کارگران، و دیگر گروه ها» گزارش هایی در دست است.
دبیرکل سازمان ملل همچنین دوباره به نگرانی های این سازمان در مورد مجازات اعدام و مخصوصا اعدام افراد صغیر در جمهوری اسلامی اشاره کرد.
بان کی – مون گفت: «علی رغم تلاش های مقامات، دست کم چند مورد سنگسار و اعدام در ملا عام در ایران اتفاق افتاده است. مواردی از قطع کردن دست و پا، شلاق زدن، مرگ های مشکوک، و خودکشی زندانی ها نیز گزارش شده است.»
آقای بان در این گزارش می گوید که گرچه در قانون اساسی ایران شکنجه ممنوع شده است، در قوانین جزایی ایران شکنجه به روشنی به عنوان جرم شناخته و مشخص نشده است.
دبیرکل سازمان ملل می گوید از «افزایش تعرض به حقوق زنان، دانشجویان، معلمان، کارگران، و دیگر گروه ها» گزارش هایی در دست است.
در این گزارش جدید سازمان ملل در مورد جایگاه زنان در ایران نیز اشاره شده که در قوانین جنایی و مدنی این کشور «شرایط و قیود تبعیض آمیزی هست که نیاز به اصلاح فوری دارند». آقای بان همچنین خشونت جنسیتی در ایران را «گسترده» خواند.
او می گوید: «در مورد سرکوب فزاینده جنبش حقوق زنان در سال گذشته عده بسیاری ابراز نگرانی کرده اند.» مسئله این است که مقامات ایران گه گاه فعالان حقوق زنان را با «عوامل خارجی تهدید امینت» مربوط می دانند.
نماینده جمهوری اسلامی در سازمان ملل تماس های خبرگزاری رویترز برای اعلام نظر در مورد این گزارش را بی پاسخ گذاشت.

آخرین اخبار حقوق بشر ایران سه شنبه ۲۱ اکتبر تا پنجشنبه ۲۳ اکتبر ۲۰۰۸



 آخرین اخبار حقوق بشر ایران سه شنبه  ۲۱ اکتبر تا پنجشنبه ۲۳ اکتبر۲۰۰۸

  سر تیتر خبرها:

sabah_u_pejare-1.jpg

 


  


* نه سال زندان براي دو دانشجوي کرد دانشگاه اصفهان

*برگزاری دادگاه تجدید نظرصباح نصری و هدایت غزالی

*رنجنامه منا محبتي دانشجوي بهايي محروم از تحصيل

*اجراي حکم تبعيد سه تن از هواداران آيت الله بروجردي

*پايان اعتصاب غذاي محمد حسن فلاحيه زاده ، روزنامه نگار زندانی

* نوجوان دیگری در زندان شیراز در معرض اعدام

* تفتیش منزل پرستو الهیاری از فعالان کمپین یک میلیون امضا

انتقال هانا عبدی فعال حقوق زنان به زندان رزن همدان

 مشروح خبرها:
 ============
 
نه سال زندان براي دو دانشجوي کرد دانشگاه اصفهان
 

جمال رحماني دانشجوي رشته صنايع دانشگاه اصفهان به همراه دانشجويي ديگر به نام راشد عبدالهي دانشجوي علوم سياسي دانشگاه اصفهان در شهر اصفهان در تاريخ 23 خردادماه سال جاري توسط نيروهاي امنيتي بازداشت و ابتدا به اداره اطلاعات شهر کرمانشاه و سپس به اداره اطلاعات شهر سنندج منتقل گرديدند .
نامبردگان در هفته جاري توسط شعبه اول دادگاه انقلاب شهر سنندج به رياست قاضي تياري مورد محاکمه قرار گرفتند و دادگاه مذکور به اتهام ارتباط با احزاب کردي اين دانشجويان را محکوم نمود ، در احکام صادره جمال رحماني محکوم به 6 سال حبس تعزيري توام با تبعيد به زندان ايذه و راشد عبدالهي محکوم به 3 سال حبس تعزيري توام با تبعيد به زندان مسجد سليمان شده اند.
اين افراد که فاقد وکيل مدافع مي باشند مدعي هستند در زمان بازداشت خود مورد بدرفتاري و فشارهاي روحي و جسمي قرار داشته اند.
===========================================
برگزاری دادگاه تجدید نظرصباح نصری و هدایت غزالی

زندان و مبارزه:جلسه دادگاه تجدید نظر دو دانشجوی کُرد که ازروز سه شنبه 23 مهر و به دلیل اعتصاب غذای 47 روزه و اعلام آن از بند 7 زندان اوین به سلولهای انفرادی بند 209 منتقل شدند ،امروزچهارشنبه اول آبان ماه برگزار شد.

بنا به اعلام آقای "مادح احمدی" وکیل دادگستری که به تازگی عهده دار وکالت این دانشجویان شده است یکی از شعب دادگاه تجدیدنظر تهران حکم پیشین شعبه 13 دادگاه انقلاب مبنی بر دو سال حبس آنان را به یک و نیم سال کاهش داده و بدین ترتیب هر دو دانشجو باید تا هفتاد روز دیگر آزاد شوند.

گفتنی است که صباح نصری و هدایت غزالی که متعاقب اعتصاب غذای طولانی مدتشان به شدت بیمار و ضعیف شده بودند هم اکنون نیز در سلول های انفرادی به سر برده و در وضعیت جسمانی بسیار نامناسبی به سر می برند.

 

 ========================================

 رنجنامه منا محبتي دانشجوي بهايي محروم از تحصيل
 

اينجانب منا محبتي متولد سال 1366 از شهر کرمانشاه در سال 1385 با شماره دانشجويي 855360157 مجاز به انتخاب رشته در کنکور سراسري شدم و پس از انتخاب رشته در رشته ي مديريت صنعتي به دانشگاه شهيد رضايي کرمانشاه وارد شدم در همان سال همزمان با من 2 نفر ديگر از جوانان بهايي کرمانشاه به دانشگاه راه پيدا کردند اما يکي از آنها در همان ماه اول و ديگري پس از 1 ترم اخراج شدند با اين حال من نيز انتظار اخراج شدن را داشتم و اين موضوع مرا نگران و عصبي کرده بود اما اخراج نشدم به همين خاطر با شور و اميد خيلي زيادي ادامه دادم و باور کردم يک دانشجو هستم و بهر حال 2 سال سپري شد و بعد از اينکه براي ترم 4 ثبت نام کردم 2 هفته بعد از شروع ترم مسئول حراست دانشگاه من را نزد رئيس دانشگاه برد و رئيس به من اعلام کرد که از ادامه ي تحصيل محروم هستم و دليل اين اخراج را اشکال درپذيرش اوليه اعلام کرد !!! بعد از 4 ترم اين موضوع را به من اعلام کردند بدون هيچ ابلاغ کتبي و به همين سادگي من در عرض 5 دقيقه از تحصيل محروم شدم . در دفعات بعدي که رئيس دانشگاه را ملاقات کردم علت اخراج را بهايي بودن من ذکر کرد با اين حال من مدت 3 روز بعد از اخراج باز هم به دانشگاه ميرفتم و در سر کلاسهاي درس حاضر ميشدم اما اسم من از ليست تمامي اساتيد حذف شده بود.با آن وضعيتي که مسئول حراست مرا نزد رئيس برد ( رفتارش طوري بود که انگار يک زنداني جنايتکار را با خود به پاي ميز محاکمه ميبرد ) دوستان و دانشجوياني که من را ميشناختند و شاهد اين قضيه بودند متعجب شدند که به چه دليل اين دانشجو اخراج شده خوب هر کسي فکري درباره ي من ميکرد .
در طي آن 3 روز سعي کردم نظر دوستان و همکلاسي هايم را عوض کنم و حقيقت را به آنها بگويم . در دفعات بعد ديگر حتي به من اجازه ي ورود به محيط دانشگاه را ندادند و نگهبان مرا تهديد کرد که اگر در آمدنم به دانشگاه اصرار ورزم جريان را به پليس اطلاع ميدهد من تصميم گرفتم به همراه يکي از مسئولين جامعه ي بهايي در شهر کرمانشاه به کلانتري محل مراجعه کنم . 3 بار ابلاغ کتبي از طرف کلانتري به دانشگاه برده شد اما کسي حاضر به جوابگويي نبود .تا اينکه پرونده به دادسراي انقلاب برده شد و در آنجا قاضي قرار منع تعقيب را صادر نمود و من به اين حکم اعتراض کردم تا دوباره پرونده به جريان اُ فتاد و از آن روز به بعد منتظر حکم و راي دادگاه هستم ولي 6 ماه گذشته اما هنوز جوابي به من داده نشده . 
==========================================
 
اجراي حکم تبعيد سه تن از هواداران آيت الله بروجردي
 
صبح امروز سه شنبه سي ام مهرماه سه تن از متهمين پرونده آيت الله بروجردي به نامهاي مسعود سماواتيان، عليرضا منتظر صاحب، حبيب قوتي، بطور ناگهاني و بدون اطلاع قبلي از زندان اوين به دادگاه ويژه روحانيت برده شدند اين احضار، جهت اجراي حکم "زندان در تبعيد" صورت گرفته است.
به نقل از خانواده هاي اين افراد، در ساعت 2 بعد از ظهر ، هر سه نفر توسط مامورين به اسم انتقال به فرودگاه از دادگاه ويژه به بيرون برده شدند اما تاکنون اطلاعي از سرنوشت آنان در دست نيست.
اين افراد در مدت حبس خود دچار عوارض مختلف جسمي و روحي گرديده و مکررا درخواست مرخصي کرده بودند، اما امروز در کمال تعجب با اجراي حکم تبعيد مواجه شدند که اين موضوع موجي از ناراحتي و اضطراب براي خانواده هاي آنها ايجاد کرده است. 
 ========================================
 
پايان اعتصاب غذاي محمد حسن فلاحيه زاده ، روزنامه نگار زندان
 
روزنامه نگار زنداني محمد حسن فلاحيه زاده که براي تحقق حقوق انساني و قانوني خود بالاخص در اختيار داشتن و اجازه ملاقات با وکيل از تاريخ 14 مهرماه به مدت 15 روز دست به اعتصاب غذا زده بود ، سرانجام با حمايت سازمانهاي مدافع حقوق بشر و افکار عمومي صبح روز جاري موفق به ملاقات با آقاي عبدالفتاح سلطاني گرديد ، ايشان با ملاقات و امضا وکالتنامه آقاي سلطاني را بعنوان وکيل خود انتخاب نمود تا پيگير مطالبات قانوني خود باشد.
اين روزنامه نگار نامه اي در پايان اعتصاب غذاي خود به شرح ذيل نگاشت :
"درود بر آزاديخواهان
با تشکر از تمام آناني که قلبشان براي صلح و دوستي مي تپد و در روزهاي اخير اينجانب را مورد حمايت خود قراردادند اعلام ميدارم پس از گذشت 15 روز و با اصرار دوستان و برآورده شدن يکي از خواسته هاي مطرح شده در اعتصاب يعني اجازه داشتن وکيل که از ابتدايي ترين حقوق انساني هر فرد است که متاسفانه در جمهوري اسلامي اين حق هم زير پا گذاشته ميشود و ورق پاره اي به حساب مي آيد اعلام ميدارم که اعتصاب غذاي خود را به پايان رسانده و البته تاکيد ميکنم که در راه برآورده شدن خواسته هاي قانوني مردم عرب خوزستان به تلاش خود ادامه خواهم داد .
روزنامه نگار هويت طلب محمد حسن فلاحيه زاده
بند 350 زندان اوين" 

======================================

نوجوان دیگری در زندان شیراز در معرض اعدام

سایت روز: با تایید دیوان عالی کشور و اذن ریاست قوه قضاییه نوجوان دیگری به نام رضا علی نژاد در زندان عادل آباد شیراز در ‏معرض اعدام قرار گرفت. ‏

رضا علی نژاد در ۱۷ سالگی و در یک نزاع خیابانی در شهرستان فسا - از توابع استان فارس- بنا به اقرار خودش و ‏اعترافات فرد همراه و یک شاهد عینی در حال دفاع از خود ، ناخواسته موجب قتل پسری شد. وی اینک با عدم پذیرش ‏دفاعیاتش در دادگاه، و با تایید حکم قصاص (اعدام) در دیوان عالی کشور و اذن رئیس قوه قضائیه در آستانه اجرای حکم ‏اعدام قرار گرفته است. ‏

به جز رضا علی نژاد، دلارا دارابی، صغری نجف پور، بهنود شجاعی، محمد فدایی، ابومسلم سهرابی، امیر امرالهی، ‏محمدرضا حدادی، بهمن سلیمیان و رحیم احمدی ، حداقل ده نوجوانی هستند که در صورت عدم دستور توقف حکم یا اخذ ‏رضایت، در آستانه اعدام با طناب دار خواهند بود. ‏

رضا علی نژاد در دادگاهی که در شعبه ششم دادگاه شهرستان فسا حکم اعدام وی را صادر کرد، اظهار داشت که انگیزه ‏قبلی در قتل مذکور نداشته و در حالی که در خیابان به همراه دوستش در حال سمبوسه خوردن بوده، مورد آزار و حمله دو ‏جوان قرار گرفته و در حین دفاع از خود و موجب قتل ضارب شده است. این ادعای متهم به قتل، نه تنها توسط دوست ‏همراه وی نیز تکرار شد که فرد همراه با مقتول و یک شاهد عینی نیز آن را تایید کردند. با این وصف دادگاه ادعای وی را ‏با این دلیل که آنها می توانستند به جای دفاع از مهلکه فرار کنند، نپذیرفت و حکم اعدام وی را صادر کرد. ‏

این حکم پس از تجدید نظر خواهی در دیوان عالی کشور نقض گرفت. ‏

رضا علی نژاد اینک به جمع بیش از ۱۳۰ نوجوانی پیوسته است که شامل بخشنامه فوه قضائیه مبنی بر توقف اجرای حکم ‏اعدام نوجوانان، نمی شود. زیرا به گفته معاون قضایی دادستان در مصاحبه ای که هفته گذشته در سایت واحد مرکزی خبر ‏منتشر شد، حق زندگی یا مرگ او به دست اولیای دم است و قوه قضائیه در این باره اختیاری ندارد. ‏

‏ در دو سال گذشته دو نوجوان محکوم به اعدام به نامهای محمد موسوی و بهنام زارع در زندان عادل آباد شیراز اعدام شده ‏اند و رضا علی نژاد و ابو مسلم سهرابی حداقل دو نوجوان دیگر در آستانه اعدام در این زندان هستند. ‏

فعالان حقوق بشر خواستار توقف اجرای حکم اعدام نوجوانان طبق کنوانسیون حقوق کودک هستند . اما با وجود همه وعده ‏ها، هنوز گام مثبت جدی در این زمینه از سوی مقامهای قضایی و اجرای کشور برداشته نشده است. بطوری که در سال ‏‏۸۷ تاکنون پنج نوجوان به دارآویخته شده اند و ایران بالاترین آمار اعدام کنندگان نوجوان را از سال ۲۰۰۵ تاکنون دارا ‏بوده است.

====================================

تفتیش منزل پرستو الهیاری از فعالان کمپین یک میلیون امضا

تغییر برای برابری: منزل پرستو الهیاری از فعالان کمپین یک میلیون امضا مورد تفتیش قرار گرفت. روز شنبه 27 مهرماه ماموران دو مرد پلیس به همراه یک زن پلیس امنیت گیشا به منزل پرستو الهیاری از داوطلبان کمپین یک میلیون امضا وارد شدند و ضمن تفتیش خانه و ضبط لپ تاپ، دفترچه های تاثیر قوانین بر زندگی زنان، سی دی ، کتاب ، آلبوم شخصی پرستو ...سراغ او را ازمادرش گرفتند.

پرستو الهیاری که در آن زمان در محل کار خود بود بعد از تماس مادرش به خانه مراجعه کرد. آنها با برگه ای که در آن قید شده بود "احضار به محض رویت" با خود پرستو عازم دادگاه انقلاب شدند. پرستو الهیاری مورد بازپرسی قاضی سبحانی قرار گرفت.

پرستو الهیاری که همان روز سفری کاری در پیش داشت پس از بازگشت به خانه عازم سفر شد و قرار شد پس از بازگشت از سفر برای ادامه بازپرسی به دادگاه مراجعه کند.

احتمال داده می شود که دلیل احضارو تفتیش منزل مسکونی پرستو الهیاری به خاطر دیداری است که او با دوستان خود در پارک لاله داشته است. آن روز پرستو به همراه چند تن از فعالان کمپین در پارک لاله مشغول صحبت بودند که ماموران نیروی انتظامی به آنها تذکر دادند که از انجا بروند و کارت شناسایی او و یکی دیگر از داوطلبان را که دلیل تذکر پلیس را از انها پرسیده بود، گرفتند و سپس روز شنبه 27 مهرماه به خانه پرستو مراجعه کردند.

مراجعه پلیس به منزل داوطلبان کمپین یک میلیون امضا اتفاق تازه ای نیست آنها چندین بار به دلیل برگزاری جلسات خانگی به منزل پرستو و برخی دیگر از داوطلبان کمپین مراجعه کرده بودند و به آنها گفته بودند که در خانه جلسه نگذارند و آنها نیز محل قرارهایشان را به مکان های عمومی منتقل کرده بودند. روز جمعه هم برخی از آنها در پارک لاله که مکان عمومی و تجمع گروه های دوستی و فکری است مشغول صحبت بودند که پلیس مانع شد.

=======================================

 انتقال هانا عبدی فعال حقوق زنان به زندان رزن همدان

زنان آذرمهر: هانا عبدي 22 ساله‌ دانشجو و فعال حقوق زنان،عضو انجمن زنان آذرمهر کردستان و کمپین یک ملیون امضا كه سال گذشته در سنندج دستگير شده بود برای طی کردن دوران حبس و تبعید از روز پنج شنبه 25 مهر ماه به‌ زندان "رزن" همدان انتقال داده‌ شده‌ است.

وی که‌ ابتدا در پروسه‌ای به‌ شدت ناعادلانه‌ از سوی شعبه‌ دوم دادگاه انقلاب سنندج به‌ پنج سال حبس محکوم گردیده‌ بود،چهاردهم مهر امسال حكم قطعي اش به‌ یک سال و نیم زندان توام با تبعید تقلیل پیدا کرد.

هانا عبدی به‌ همراه روناک صفا زاده‌ و فاطمه‌ گفتاری از اعتصاب کنندگانی بودند که‌ در چندین زندان و در اعتراض به‌ نقض گسترده‌ حقوق بشر و تبعیضات ملی ،مذهبی و جنسیتی مابین زندانیان به‌ اعتصاب غذای نامحدود دست زده‌ و به‌ سلول انفرادی انتقال یافته‌ و ممنوع الملاقات شده‌ بود.

انتقال هانا به‌ زندان رزن بدون اطلاع خانواده اش صورت گرفته است و از زمان انتقالش به‌ این زندان تاکنون با خانواده اش هيچ گونه تما سي نداشته و اين امر موجب نگراني خانواده وی شده كه از فرزندشان هيچ گونه خبري ندارند.

گفتنی است كه زندان رزن در 20 كيلومتري جاده همدان - رزن واقع شده‌ و از لحاظ امکانات بهداشتي و امنيتي در شرايط بسیار نامساعدي قرار دارد.

هانا عبدی دانشجوی رشته روان شناسی دانشگاه پیام نور بیجار آبان 1386 در سنندج بازداشت و پس از ماهها بازجویی های توام با آزار جسمی و روانی و بلاتکلیفی در خرداد ماه ۸۶ دادگاه بدوی وی برگزار شد.

Source:vokradio.com

خلیل بهرامیان وکیل مدافع فرزاد کمانگر: دستگاه قضايي بيشتر از تمام دستگاهها قانون ستيز است


خلیل بهرامیان وکیل مدافع فرزاد کمانگر: دستگاه قضايي بيشتر از تمام دستگاهها قانون ستيز است


 
مصاحبه‌ با خلیل بهرامیان وکیل مدافع فرزاد کمانگر

xelil_behramiyan.jpg خلیل بهرامیان: دستگاه قضايي بيشتر از تمام دستگاهها قانون ستيز است

وبلاگ زندان و مبارزه:‌ در ارتباط با آخرین وضعیت پرونده ی فرزاد کمانگر و نیز اتفاقاتی که اخیرا برای خانواده آقای خلیل بهرامیان وکیل مدافع فرزاد کمانگر افتاده است لازم دیدیم که با آقای خلیل بهرامیان در تهران گفت و گویی انجام دهیم که شما را به خواندن متن پیاده شده ی این گفت و گو دعوت می نماییم:

زندان و مبارزه:با عرض سلام و تشكر از شما آقاي بهراميان كه وقت خودتتان را در اختيار ما گذاشتيد، لطفا آخرين اطلاعاتي كه از آقاي فرزاد كمانگر داريد و نيز دليل بي خبري و سكوت اخير نسبت به ايشان را بيان بفرماييد:

آقاي بهراميان: در مورد سكوت بايد بگويم كه من به عنوان وكيل آقاي كمانگر بر اساس ماده 18 قانون تشكيل دادگاههاي عمومي انقلاب پرونده ي ايشان را در ديوان عالي كشور مطرح كردم، چون صرف نظر از اينكه اين يك امكان براي بررسي مجدد پرونده از طرف پنج نفر از قضات ديوان عالي كشور در اختیار می گذارد اما باز هم اميدوار نيستم اجراي عدالت و اجراي قانوني شود و اصولا اعتقاد ندارم در اين وضعيت در ايران، حكومت ايران و حكومت ديني ايران با مسائل، قانوني سر و كار داشته باشد. اعتقاد دارم خود دستگاه قضايي بيشتر از تمام دستگاهها قانون ستيز است و اين دستگاه كلا در اختيار نيروهاي امنيتي و پليسي است كه قضات دستگاه قضايي، آنهايي كه اصطلاحا به پرونده هاي سياسي و امنيتي رسيدگي مي كنند از دادگاه اول و بدوی تا ديوان عالي كشور، از جمله دادگاه انقلاب شعب مخصوصي ازعوامل نيروهاي امنيتي هستند و دستورات را اجرا مي كنند و رسيدگي به پرونده ها بر اساس قانون و واقعيات موجود نيست بلكه در جهت خواسته دستگاه قضايي براي سركوب است تا در نهايت كشور را در وضعيت بحراني نگاه دارد.

در نهايت من راهي جز اين ندارم كه صرف نظر از اينكه من به عنوان وكيل مدافع آقاي فرزاد كمانگرخارج از اين قضيه كه اگر وكيلش هم نبودم و پرونده ايشان را اشراف دارم، معتقدم كه ايشان هيچ عمل خلافي كه حتي استحقاق يك ثانيه بودن در زندان را داشته باشد، ندارد. ايشان يك دبيري هستند كه از شخصيتي بالنده برخوردار است، شاعر، نويسنده و همچنین انسانی مسئول و مدافع حقوق بشر هستند. به نظر من اين رسم رسم عاشق كشي است كه در كشور توسعه پيدا كرده و عاشقان را مي كشند و كمانگر هم يكي از آنهاست.

زندان و مبارزه: لطفا در مورد مساله اي كه ازسوي حكومت براي خانوده شما پيش آمده است توضيحاتي ارائه فرماييد:

بله متاسفانه اين مساله در حدود اين چند سال اتفاق افتاده و اتفاق مي افتد و نيز تداوم دارد اين بار آرام آرام حتی نزديك خانه شخصي من نیز رسيده است.حدود يك ماه پيش خواهرم با شوهرش كه مقيم آلمان بوده و سالي يك بار هم براي ديدن بچه ها به آنجا مي رفتند نيروهاي امنيتي در ايران نسبت به اين قضيه حساس شدند و نهایتا يك ماه قبل آمدند خواهرو شوهر خواهر من را احضار كردند و جالب اين است كه كارت ملي و شناسنامه آنها را نيز ضبط كردند، يعني آنها را عملا بي هويت كردند كه حتي نتوانند در بانكي پولي برداشت كنند يا اگر جايي آنها را گرفتند فاقد هويت هستند. من فكر مي كنم اين اولين باري است كه در ايران كارت ملي و شناسنامه يك نفر را بگيرند. كارت ملي و شناسنامه خواهرم و شوهرش و حتي دختر تازه عروس آنها را گرفتند. بعد در سه شنبه حدود ده روز پيش به آنها تلفن زدند كه به اطلاعات شهر رامسر مراجعه كنند براي اينكه پاسپورت و شناسنامه و كارت ملي خودشان را تحويل بگيرند كه در هنگام مراجعه به اين مكان خواهرم و دخترش را بازداشت مي كنند و شوهر خواهرم در جا دچار ناراحتي مي شود و به زمين مي افتد و هنگامي كه به ماموران تذكر ميدهند كه اين فرد دچار ناراحتي قلبي است جواب مي دهند كه مشكلي نيست مثل هر فرد ديگري مي تواند بميرد، به ما ربطي ندارد و حتي طوري كه من از بچه ها شنيدم گفتند كه براي ما مساله اي نيست. به خانه آنها تهاجم مي كنند و حتي به خانه پسر خواهرم كه يك بچه 8 ساله مريض داشت،تهاجم مي كنند با این رفتار ها در نهايت من به ياد ايلغار مغول مي افتم.

بر طبق قانون، قانون آيين دادرسي كيفري اگر كسي را بخواهند بازجويي كنند يا اگر مساله اي است بايد به او اخطار بدهند و بر اساس دستور قاضي عمل كنند ،اما بدون آنكه اين كار انجام شود به منزلشان مي ريزند و خواهرم و دخترش و پسرش را به زندان ساري مي برند. دو سه روز پيش بچه هاي ديگر خواهرم بعلاوه عروس و شوهر خواهرم را نیز به ساري احضار مي كنند كه غير مستقيم در حال تهديد هستند. مهمترين مساله اي که من را مضطرب مي كنند اينكه آيا سرنوشت خانم بني يعقوب متوجه حال خواهرزاده من نیز نمی شود؟چنين اظطرابي را من دارم از اين افرادي كه سر خود به خانه مردم مي ريزند كه افراد بسيار بي فرهنگ و بي ادبي هستند. حتي موقع وارد شدن به منزل مردم با جار و جنجال وارد مي شوند. شش نفر براي دستگيري سه نفر آدمي كه در سن بالايي هستند تهاجم مي كنند و آنچنان وحشتي ايجاد كردند كه من خودم تا به حال چنين موردي را نداشتم و نديدم و اين يكي از موارد استثناست و استنباطم اين است كه نيروهاي امنيتي ای كه اين كار را كردند يك مشت افراد بي فرهنگِ لمپنِ وحشي بودند كه به خانه خواهرم تهاجم كردند و در نهايت الان خانواده خواهرم تحت فشارها و شكنجه هاي رواني و احتمالا جسمي هستند.

زندان و مبارزه: شما آيا اين احتمال را مي دهيد كه گستره اين تهاجم به خانواده خودتان نيز كشيده شود؟

من اين احتمال را مي دهم براي اينكه اگر اين نحوه برخورد وحشيانه و تهاجم وحشيانه خواه ناخواه براي افرادي كه وارد هيچ مساله اي نيستند و خانم خانه داري بوده كه زندگي بسيار آرامي داشته صورت مي گيرد اين احتمال را ميدهم كه اين يك چنگ و دندان نشان دادن به من و خانواده ام باشد و تمام اين احتمالات وجود دارند. بخصوص از موقعي که پرونده ي اكبر محمدي و قتل او در زندان اوين اتفاق افتاد اين احساس تهاجم و اين احساس عدم امنيت را بيشتر از هر زماني حس مي كنم و حالا فكر مي كنم آنها شايد در صدد اجراي يك چنين برنامه اي باشند البته اين را را هم بايد بدانند كه من در قبال هر كاري كه انجام دهند آماده هستم.

زندان و مبارزه: رويكرد شما در قبال يك چنين وضعيتي به چه شكل خواهد بود؟

من خواه نا خواه بر اساس قانون مقابله خواهم كرد و قبلا هم مطرح كردم در يك سال پيش درخواست كردم كه كميته دفاع از حقوق وكلاي مدافع حقوق زندانيان سياسي در ايران در سطح جهاني تشكيل شود، يعني يك كميته جهاني تشكيل شود و از آقاي ماندلا درخواست كرديم كه رياست آنرا بر عهده بگيرد. اينرا در رسانه ها مطرح كردم و الان استنباطم اين است كه وضعيت بحراني بيش از حدي بر عليه وكلاي دادگستري است كه لزوم تشكيل اين كميته جهاني را مي طلبد، كه از حقوق وكلا بتواند دفاع كند و من هم جزء وكلا هستم .من كاري جز دفاع از حقوق مردم كه در وظيفه وكيل دادگستري است انجام نمي دهم و اين كار را انجام خواهم داد بدون هيچ وحشتي ازهر قدرتي كه باشد.

زندان و مبارزه: آقاي بهراميان ما مطلع شديم كه شما را نيزبه دادگاه احضار كرده اند، آيا همچين چيزي صحت دارد؟

شعبه 2 بازپرسي كاركنان دولت مجددا در رابطه با قتل اكبر محمدي من را احضار كرده است. من چون وكيل دادگستري بودم و خواسته موكلين خودم يعني پدر و مادر اكبر محمدي كه به من به عنوان وكيل اين ماموريت را دادند كه اعلام جرم قتل عمد بكنم بر عليه عوامل زندان و عوامل بهداري زندان و حتي شكنجه اي كه در زندان توحيد ديده كه تبعات آن باعث مرگ اكبر محمدي مي تواند باشد. به عنوان توهين به مقامات زندان و مقامات ديگر كه آقاي بهراميان آمده و اين اتهام را وارد كرده من تحت پيگرد هستم و اين مساله تا بحال چندين بار اتفاق افتاده و مجددا باز بايد بروم تا ببينيم آقايان چه سفره اي براي من چيده اند؟

زندان و مبارزه: آقاي بهراميان وكلاي زيادي در تهران و ايران هستند، چرا اين فشارها و ضربات متوجه شماست؟

ببينيد تاريخ روشنفكري جامعه ايران، تاريخ فاجعه باري است. اگر ما روشنفكران ايران را تقسيم كنيم، روشنفكر مرتجع داريم، كه بلند گوي افراد فرصت طلب و چپاولگر و افراد اقتدارگرا در جامعه است كه بر عليه مردم مظلوم اقدام مي كنند و از همينها وكلاي رباخواران هستند، محتكران، فرصت طلبان وانحصارگران هستند، حتي وابسته به مراكز امنيتي هستند بخصوص در وضعيت فعلي، از اين تيپ وكلا بسيار زيادند. وكيل ديگري كه داريم كه به آنصورت درگير نوكرصفتانه عوامل امنيتي و چپاولگر نيستند اما سرشان در كاسه خوشان است يا به اصطلاح عافيت طلبي پيشه كرده اند كه اكثريت وكلاي دادگستري در جوامعي مثل جامعه ما به همين صورتند و جامعه ايران از اين جهت وجه شاخص را دارد . حتي جامعه وكلاي ما در حد جامعه وكلاي بنگلادش يا پاكستان هم نيست كه بتوانند در مقام دفاع از حقوق مردم حركتي انجام دهد. فقط تعداد اندك وكلاي دادگستري در اين مسير هستيم و اين ضربات سنگين را متحمل مي شويم.

قبل از هر چيزي كساني هستند كه با پروانه وكالت، وكالت مي كنند كه خوب اينها دلالهاي جامعه هستند، وكيل جامعه نيستند چون وكيل دادگستري يا پزشك يا مهندس براي خودش وصفي دارد هر كسي با يك برگه اي به عنوان پروانه وكالت و يا پزشكي الزاما صاحب آن شغل نيست و الان ما وكيل دادگستري داريم كه دلال است كه پزشك و قاضي همين شكلي نيز داريم، نويسنده و خبرنگار همين شكلي را نيز داريم . در واقع در تمام گروه هاي روشنفكري ايران، روشنفكراني كه در مقام دفاع از حقوق مردم هستند استنباط من اين است كه اگر كمي درك داشته باشند بايد بدانند كه ولي نعمت آنها مردم هستند، همان مردم هستند كه با ماليات غير مستقيم براي آنها دانشگاه و دبيرستان درست كردند و آنها رفتند آنجا تحصيل كردند. متاسفانه آنها وقتي تحصيل مي كنند در مقابل ولي نعمت هاي خودشان يعني مردم مظلوم قرار مي گيرند و نه تنها اقدامي نمي كنند بلكه دست در جيب آنها براي فقيرتر كردن آن مردم حركت مي كنند. اينها افراد مزوري هستند كه به نظر من بيشترين ضربه را در جامعه ميزنند. آنها به استنباط من وكلا و قضات مزدور و خودفروش هستند.

زندان و مبارزه: آیا حکومت در اعمال این فشارها بر شما می تواند نتیجه ای بگیرد؟

ببینید من در کارم به عاشقی رسیدم و تمام سعی من این است که فولاد آبدیده شوم. هر چه فشار زیادتر باشد استحکام بیشتر است.

زندان و مبارزه:در پایان از شما کمال تشکر را داریم و مراتب همدردی خودمان را با شما ابراز می داریم .

چهارشنبه اول آذرماه ۱۳۸۷ برابر با ۲۳ اکتبر

10/22/08

گزارش از به دارآويخته شدن يك جوان در نشتارود

گزارش از به دارآويخته شدن يك جوان در نشتارود
آژانس ایران خبر
آبان 1387
روز 29/7/87ساعت 6صبح جوانی در جلوی حیاط زندان نشتارود به دار آویخته شد. متهم به نام قنبر کلاری سن 34سال ودارای دو فرزند ساکن چارز کلار اباد بوده است .جریان ازاین قرار بوده که حدود دو سال قبل در روستای چارز کلارآباد بر سر یک راس گاو بین دو گروه در گیری اتفاق افتاد , در حین درگیری یک نفر مورد اصابت چاقو قرار گرفت و به بیمارستان انتقال یافت و یکی از افراد گروه مقابل خود را به پاسگاه به عنوان ضارب معرفی نمود, بعد از ساعتی خبر رسید جوان مضروب در بیمارستان در اثر جراحت جان سپرده است . فردی که خود را ضارب معرفی کرده بود ادعای خود را پس گرفت که من اصلا با خود چاقو نداشتم ومن او را مضروب نکردم .البته خانواه ده قاتل و مقتول با هم نسبت خانوادگی دارند و راضی به گذشت نشده اند .مادر قاتل در پایه دار رضایت داد ولی خواهران رضایت ندادند .اين جوان تا آخرین لحظات عنوان می کرد که من او را نکشته ام و قتل را به گردن نگرفت . حتی یک نفر حاضر بود 500میلیون تومان بدهد تا این جوان را اعدام نکنند گفت که این جوان قاتل نیست اما قبول نکردند , درهمين اثنا 12نفر نیز به دادگستری استان مازندران رفته و شهادت دادند که این جوان بی گناه است اما هیچ ترتیب اثری داده نشد .قبل از اعدام مامورین انتظامی در روستای چارز مستقر شدند تا از وقوع در گیری جلوگیری نمایند , بعد از اعدام گروهی که گفته می شد از آشنایان و اهالی محل هستند به شکستن شیشه هاي مغازه ها پرداختند و داد و فریاد می کردند وتاساعت 1700 مردم شلوغ كردند . مردم برای این جوان سینه زنی کردند چون جوان در آخرین لحظه زندگی خود این حرف بر زبانش جاری بود که من قاتل نیسنتم وهمه تحت تاثیر قرار گرفته بودند از شواهد معلوم است که جوان بی گناه بوده است در هنگام اعدام خانواده مقتول بر سر وصورت خود می زدند . وفضا بشدت متاثركننده بود .يكي از اهالي به خبرنگار ما گفت : فقط به خاطر قیمت گاو که خریدار به فروشنده پول نداده بود اين جوان اين طور به پاي چوبه داررفت و دو بچه اش تا آخر عمر يتيم شدند.


بازداشت عشا مومنی از فعالان کمپین یک میلیون امضا



گزارش بازداشت عشا مومنی از فعالان کمپین یک میلیون امضا

یکشنبه ۱۹ اکتبر ۲۰۰۸


تغییر برای برابری -عشا مومنی عکاس، دانشجو، فعال جنبش زنان و از اعضای کمپین کالیفرنیاست. او روز چهارشنبه 24 مهر در بزرگراه مدرس توسط پلیس نامحسوس بزرگراه بازداشت شد. بازداشت عشا با شیوه غیرمتعارف و غیر قانونی صورت گرفته است. اتومبیل او را به دلیل سبقت غیرمجاز متوقف می کنند سپس او را بازداشت و به بند 209 زندان اوین، منتقل می کنند.

پیش از انتقال او به اوبن، ماموران وارد خانه آنها می شوند. آنها هم حکم جلب و هم حکم بازرسی منزل آنها را داشتند و ضمن بازرسی خانه، کامپیوتر و فیلم های ضبط شده برای پروژه دانشجویی او را با خود به زندان اوین منتقل می کنند.

در حالی که دوستان و همراهان عشا بر اطلاع رسانی در مورد بازداشت وی تاکید داشتند اما به خواست خانواده او چند روزی در مورد انتشار خبر اقدامی نکردند. ماموران به خانواده عشا قول مساعد و آزادی عشا را در صورت عدم انتشار خبر داده بودند.

اما امروز یکشنبه 28 مهر با گذشت 5 روز از بازداشت عشا، پدرو مادر وی برای پی گیری وضعیت دخترشان به دادگاه انقلاب مراجعه کردند. به آن ها گفته شده است که دیگر به دادگاه مراجعه نکنند و دادگاه تا پایان بازپرسی پاسخی به سئوالات خانواده نمی دهد. در مراجعه خانواده عشا به دادگاه انقلاب به گفته پدراو در برگه رایانه ای که آنها از دادگاه دریافت کرده بودند تاریخ بازداشت عشا 27 مهر قید شده بود در حالی که او را روز 24 مهر بازداشت کرده بودند.

عشا مومنی که دانشجوی رشته کارشناسی ارشد ارتباطات و هنر در دانشگاه ایالتی کالیفرنیا نورتریج است 2 ماه پیش برای دیدار با خانواده و انجام کار دانشجویی اش به ایران باز گشته بود. ر طول این مدت نیز به منظور انجام پایان نامه خود درباره جنبش زنان ایران، یک مجموعه مصاحبه و فیلمبرداری از فعالان کمپین یک میلیون امضا در تهران انجام داده بود.

فعالان حقوق زنان نسبت به شیوه بازداشت، برخورد غیرمسئولانه با خانواده نگران مومنی و بازداشت بی دلیل عشا اعتراض دارند.

10/21/08

اطلاعيه مطبوعاتي جامعه دفاع از حقوق بشر ايران در حمايت از خواستهاي زندانيان اعتصابي كرد در زندانهاي ايران


shrisc_logo.jpg
جامعه دفاع از حقوق بشر ايران-جنوب كاليفرنيا
اطلاعيه مطبوعاتي
٢٣ سپتامبر ٢٠٠٨
٠٨\ ٢شماره
جامعه دفاع از حقوق بشر ايران-جنوب كاليفرنيا پشتيباني كامل خود را از خواست هاي زندانيان سياسي و مدني كرد كه در اعتصاب غذا بسر ميبرند اعلام مي نمايد.
خواست هاي متجاوز از ٧٥ زنداني كرد كه از تاريخ ٢٥ آگوست ٢٠٠٨ در زندانهاي اوين تهران، گوهردشت كرج، و زندانهاي مركزي شهرهاي اوروميه، مهاباد، سنندج، سقز، مريوان و بوكان دست به اعتصاب غذا زده اند، مطالبات همه زندانيان سياسي، دگرانديش و مدافعان حقوق مدني در ايران ميباشد.
در ميان زندانيان سياسي و مدني كرد چهار زنداني زن مدافع حقوق زنان و فعال مدني خانم هانا عبدی, روناک صفارزاده, خانم زینب بایزیدی و فاطمه گفتاري به چشم ميخورد.
چندين فعال سياسي و مدني كرد كه به اعدام محكوم شده اند از جمله آقایان عدنان حسن پور ، عبدالوحید بوتیمار، فرزاد كمانگر، انور حسين پناهي، حبيب لطفي، ارسلان اوليايي و فرهاد وكيلي و همچنين، دو دكتر محقق و شناخته شده در سطح بين الملي آقايان دكتر آرش ودكتر كاميار علايي كه از وضعيت پرونده آنان اطلاع چنداني در دست نيست، چند ين معلم، دانشجو و دانش آموز و روزنامه نگار و مدافع حقوق بشر كه به زندانهاي طويل المدت محكوم گرديده اند در ميان اعتصاب كنندگان قرار دارند.
آقای محمد صدیق کبودوند، روزنامه نگار و رییس انجمن دفاع از حقوق بشر کردستان که در اواخر ماه مه ٢٠٠٨ به ١١ سال زندان محکوم شده است و همچنين آقای مسعود کردپور، یکی از مؤسسان بنیاد دموکراسی و حقوق بشر کردستان و یکی از فعالان جامعه مدنی که در زمینه حقوق بشر و مسایل زیست محیطی فعالیت می نمود از جمله زندانياني است كه به اعتصاب غذاي نامحدود پيوسته اند،
زندانيان سياسي و مدني كرد در بيانيه خود خواهان آن شده اند كه درهاي زندانهاي ايران بسوي سازمانهاي حقوق بشري و نهادهاي بين المللي گشوده شود، زندانيان از حق داشتن وكيل مدافع برخوردار گردند ، زندانياني كه بدون داشتن دليلي مدتها در زندان بلاتكليف هستند آزاد شوند و در احكام صادره براي زندانيان تجديد نظر گردد. زندانيان كرد به صدور احكام براي زنداني ، بدون حضور آنان در جلسه دادگاه و احكام غيابي اعتراض نموده اند.
با گذشت ٢٠ سال از قتل عام زندانيان سياسي در سال ١٣٦٧ شمسي ، زنداني كردن، اعدام ، شكنجه و فشارهاي روحي و رواني بر زندانيان دگر انديش و فعالان حقوق مدني و خانواده هاي آنان هنوز ادامه دارد. دولت آقاي احمدي نژاد با توسل به زور، زنداني كردن، شكنجه و اعدام آزاديخواهان ايران سعي در خاموش كردن فرياد حق طلبانه مردم دردمند ايران را دارد.
جامعه دفاع از حقوق بشر ايران-جنوب كاليفرنيا بدينوسيله ضمن حمايت از خواستهاي زندانيان كرد كه نزديك به يك ماه است در اعتصاب غذا بسر ميبرند، از همه سازمانهاي بين الملي مدافع حقوق بشر و همه وجدانهاي بيدار تقاضا دارد به دفاع از اين اعتصاب كننده گان برخواسته و بر دولت جمهوري اسلامي براي قبول خواستهاي زندانيان اعتصابي از هر طريقي فشار وارد نمايند.
با حمايت خود از اين زندانيان از بروز فاجعه اي ديگر جلوگيري كنيم.

تماس با ما:
تلفن 1696-990 (310) 001
info@shrisc.org
www.shrisc.org

رژيم جمهوري اسلامي در حا ل بمباران روستاهاي اطراف زاهدان ميباشد

رژيم جمهوري اسلامي در حا ل بمباران روستاهاي اطراف زاهدان ميباشد
ديده بان حقوق بشر بلوچستان
29 مهر 1387, بوسيله ى دیاکو

انسانهاي آزاديخواه , فعالين حقوق بشر و هموطنان آزاده, به نقل ازمنابع محلي (1-2) نیروی هوائی رژیم جمهوري اسلامي از بامداد روز دوشنبه (بيست دو مهر) شروع به بمباران وسيع روستاها و مناطق کوهستانی که در 130 کيلومتري شهر زاهدان واقع هستند کرده و تا هنوز (عصر دوشنبه) ادامه دارد
طبق تحقيقات و گفتگوي چند تن ازساکنين مناطق در حال بمباران که با " نجيب ناروئي" يکي ازاعضاي "ديده بان حقوق بشر بلوچستان" در اين زمينه داشته اند, آنها چنين اظهار داشته اند: دو روز پيش (روز شنبه) در منطقه "دومگ" درگيري مسلحانه اي بين نيروهاي انتظامي و تعدادي افراد مسلح که گويا از افراد جندالله (جنبش مقاومت مردمي ايران) بوده اند صورت ميگيره و بعد از ساعتها درگيري و جنگ و گريز نيروي هواي وارد عمل شد و از سحرگا ه امروز شديدا در بمباران منطقه هستند ,

همچنين اضافه ميکنند: در خرداد 1385 دو سال قبل عمليات مشابهي از طرف نيروهاي هوائي و زميني در اينجا صورت گرفت. تعداد زيادي خانه و زندگي خودشونو ترک کردند. جمعيت منطقه (با حومه و اطرافش) به زير شش هزار نفر رسيد. ولي باز هم با بمبارانهاي امروز اصلا قابل مقايسه نيست. بمبارن در سطح بسيار وسيعي ميباشد از "دومگ" گرفته تا حومه اطراف "کورين ، شورو ، گلوگاه " و حتي تا "گورگ" که در نزديکي شهر "بم هست را در بردارد.نيروهاي رژيم از سلاحهاي سنگين از فانتوم و موشکهاي مختلف گرفته و تا هليکوپتر در حال استفاده کردن هستند. ما از اين ميترسيم که مانند عملياتي که در زمان هاشمي رفسنجاني درمنطقه صورت گرفت و از مواد شيمائي استفاده کردند, در اين عمليات استفاده کنند. تعداد زيادي ازمردم محل پيش از بمباران خانه و کاشانه خود را ترک کرده ا ند . شايد هدف رژيم همين ميباشد ميخواهد منطقه خالي از سکنه بشود
از تلفات و خسارات جاني و مالي خبري هنوز در دست نيست ولي بايد گفته شود که خطر بزرگي منطقه و ساکنين را تهديد ميکند. مناطق و روستاهاى مذکور مستعدترين نقاط کشاورزى سيستان و بلوچستان هستند و براي کشت پسته و صيفي جات استعداد خاصى دارند اما هرگز اقدامي از طرف دولت در اين زمينه صورت نپذيرفته است. در عوض چند هکتار زميني که مردم با بودجه خودشان زير کشت برده اند آنها را اينچنين با بمباران و عملياتهاي نظامي مختلف از بين ميبرد ديده بان حقوق بشر بلوچستان ضمن محکوم کردن اين عمل وحشيانه ، خواهان توقف سريع بمباران مناطق کوهستانی مذکور ميباشد خبرگزاري حکومتي (3),ايسنا روز شنبه (سيزده مهرماه) در گزارشی تا حدودي به اين عمليات فوق تحت عنوان "طرح پاکسازی و نظم بخشی شهر زاهدان و حاشیه های آن در هفته آينده " اشاره کرده بود. - از اين جهت ميتوان گفت که اين طرح برنامه ريزي شده ايست که ميتواند اهداف سياسي دنبال داشته باشد- ما فعالين "ديده بان حقوق بشر بلوچستان" بر اين باوريم که اين يک نوع "جابجایی اجباری درون مرزی" بشمار می‌رود"

ديده بان حقوق بشر بلوچستان

10/20/08

گفتگو با علی اکبر پیرهادی از فعالین سندیکای شرکت واحد درباره هفته اقدام جهانی در همبستگی با کارگران


گفتگو با علی اکبر پیرهادی از فعالین سندیکای شرکت واحد درباره هفته اقدام جهانی در همبستگی با کارگران
رادیو برابری
28 مهر 1387,
هفته اقدام جهانی در همبستگی با کارگران... اهدای جایزه رز نقره ای و محکومیت های جدید در مورد چند تن ازفعالین سندیکای شرکت واحد، در گفتگو با علی اکبر پیرهادی از فعالین سندیکای شرکت واحد.

آخرین اخبار حقوق بشر ایران جمعه ۱۷ اکتبر تا دوشنبه ۲۰ اکتبر ۲۰۰۸

vokradio.com


آخرین اخبار حقوق بشر ایران جمعه ۱۷ اکتبر تا دوشنبه ۲۰ اکتبر ۲۰۰۸

masaod_kurdpoor.jpg


* بی خبری مطلق از سرنوشت مسعود کردپور روزنامه نگار زندانی

msadegh_kabodvand.jpg

  * نامه مسئول سازمان دفاع از حقوق بشر كردستان از زندان 

   * گزارشی از شکنجه گاه بند 1 زندان گوهردشت

  * دکتر سعيد ماسوري به زندان رجايي شهر کرج تبعيد شد

   * عدم اجازه ملاقات با وکيل به روزنامه نگار زنداني و ادعاي مفقود شدن پرونده

  * احضار یکی از دانشجویان دانشگاه شیراز به کمیته انضباطی

* گزارش کامل اولين نشست شوراي دفاع از حق تحصيل

* تخريب گلستان جاويد (قبرستان) جامعه بهايي در اصفهان

* محکومان قصاص زیر ۱۸ سال همچنان اعدام می شوند

* استمداد خانواده‌ یک فعال سیاسی از سازمانهای حقوق بشر 

 

=======================================

دوشنبه، 29 مهر ماه 1387 برابر با 2008 Monday 20 October

بی خبری مطلق از سرنوشت مسعود کردپور روزنامه نگار زندانی

خانواده مسعود کردپور روزنامه نگار و فعال حقوق بشر زندانی از سرنوشت این فعال حقوق بشر ابراز نگرانی کرده و خواستار فشار نهادهای مدافع حقوق بشر بر دستگاه قضایی جهت اطلاع از وضعیت فرزندشان شده اند.

جعفر کردپور برادر این معلم زندانی در گفتگویی با بخش فارسی صدای آمریکا ضمن اعلام این خبر گفت حدود 2 هفته است که خانواده این روزنامه نگار از سرنوشت وی بی خبرند و نتوانسته اند با ایشان ملاقات کنند و نمی دانند فرزندشان در چه شرایطی و در کجا بسر می برد.

وی افزود تنها اتهام این روزنامه نگار بیان واقعیتهای جامعه ایران در گفتگو با رسانه ها بوده و ایشان هیچ گناهی مرتکب نشده است.

وی در پایان از سازمانها و نهادهای مدافع حقوق بشر در خواست کرد که در جهت آزادی مسعود کردپور و اطلاع از سرنوشت وی خانواده این روزنامه نگار را یاری دهند.

===========================================

نامه مسئول سازمان دفاع از حقوق بشر كردستان از زندان

سازمان دفاع از حقوق بشر كردستان

چندماه پیش در جریان اعلام محکومیت حبس من، یکی از وکلا در گفتگو با صدای دویچه‌له آلمان گفته بود {نمی‌دانم چرا.... کبودوند این همه بدشانسی می‌آورد. او واقعا بی‌گناه است ولی نه در داخل کشور و نه در روزنامه‌های داخلی هیچ‌گونه نامی از ایشان برده نمیشود... او مورد ظلم واقع شده...} از این وکیل محترم تشکر می‌کنم ولی خود ایشان که در برخی از روزنامه‌های نزدیک به اصلا‌ح‌طلبان حکومتی قلم زنی می‌کند، در جریان دادگاهی حاضر نشده و پس از آن دفاع ننمود و حتی در تهیه دفاعیه نیز هیچ‌گونه کمکی به ما نکرد. اما در مورد تحریم، بایکوت من به عنوان عضوی از جامعه سرکوب شده کرد و فردی مستقل، مواردی بر شرح ذیل قابل ذکر است:

اول اینکه: در حال حاضر سامانه مبتنی بر آپارتاید سیاسی- قضایی و رسانه‌ای- خبری در کشور حکمفرمایی می‌کند که ملیت‌های حاشیه ایرانی، اقلیت‌های ملی، مذهبی، اقوام، هویت‌طلبان، ناراضیان و مخالفان سیاسی و منتقدان جدی حکومت در شمولیت این آپارتاید چندجانبه قرار دارند.

دوم اینکه: مردم کرد در ایران به عنوان یک ملیت در حاشیه قرار گرفته به دلیل مبارزات و فعالیت‌های سیاسی و مدنی ده‌هاسال است به طور وسیعی در زیر تیغ آپارتاید حاکم قرار دارند. هویت جویان‌، حق‌طلبان، آزادی خواهان و فعالان سیاسی و مدنی کرد، عموماً با چماق تجزیه‌طلبی مورد سرکوبی قرار می‌گیرند، به طور گریزناپذیری قربانی محوری سامانه آپارتاید چندجانبه موجوداند.

سوم اینکه: جمعیت‌ها و مجامع نزدیک به حاکمیت به نام دفاع از مردم و یا اصناف، قشر خاصی و یا زندانیان، فعالیت‌هایی دارند که به برکت رانت‌های سیاسی، تبلیغی و رسانه‌ای حکومت و پیرامونی‌هایش موقعیتی یافته‌اند، اما این جمعیت‌ها به جای دفاع از ستمدیدگان و زندانیان مدنی و سیاسی بی‌گناه، گاه مراسم‌های تشویق و تقدیر از زندانبانان برپا می‌دارند و البته با پیروی از آموزه‌ها، روش‌ها و سیاست‌های تبعیض‌آمیز حاکمیت تنظیم رفتارهایشان برمبنای «خودی» و «غیرخودی» بودن کمک‌جویان و افرادی که آنها ادعای دفاع از آنها را دارند پنهان‌پذیر نیست، رفتار تبعیض‌آمیز اینگونه گروه‌ها در قبال زندانیان، فعالان سیاسی و مدنی و حقوق بشری و سکوت آنها در مواجه با نقض حقوق بشر در اساسی ترین موارد، ترجمان ماهیت واقعی جمعیت‌های احتمالاً حکومت ساخته است.

چهارم اینکه دفاع از حقوق بشر برمبنای این ایده که «نقض گسترده حقوق بشر و شکنجه و حبس و اعدام هزاران بیگناه در «آمار» است و نقض حقوق بشر یک فرد «تراژدی»‌است» چشم‌اندازی نگران کننده و ناامیدکننده از وضعیت حقوق بشر در جهان ارائه می‌دهد. مواضع برخی نهادهای منطقه‌ای و بین‌المللی از جمله اتحادیه اروپا که در قبال احضار به دادگاه یک یا برخی افراد واکنش نشان می‌دهند و اما در قبال نقض فاحش حقوق بسیاری دیگر از افراد، سکوت می‌کنند، تداعی‌گر حکمفرمایی ایده مذکور بر جنبش‌های جهانی و اوضاع حقوق بشر در دنیا است.

ششم اینکه: کوشندگان مستقل مدنی و سیاسی و حقوق بشری به دلیل استقلال فکری و عملی‌شان توسط منفعلان و عافیت‌طلبان و آنهایی که از دور دستی بر آتش دارند به اتهام‌های ناروا و بی‌پایه و اساس متهم می گردند، که اینگونه اتهام زدن‌ها اقدامی ستمکارانه و نقض حقوق بشر است که در راستای ضربه‌زدن به حقوق بشر انجام می‌پذیرد.

سرانجام اینکه اخیراً شنیده شده برخی از به اصطلاح منتقدان و مخالفان حکومت در اتهام‌زنی گوی سبقت را از دستگا‌ه‌های امنیتی و قضایی جمهوری اسلامی ربوده و مرا به جدایی‌طلبی متهم کرده‌اند و در اینجا لازم به بیان است که هرگاه دستگاه‌های زورمدار اطلاعاتی و امنیتی به مدارکی دال بر تجزیه طلب بودن من دست می‌یافتند به طور قطع از آن در جهت توجیه محکومیتم استفاده می‌کردند ولی گویا همین دستگاه زورمدار از اتهام زنندگان اخیرالذکر که متاسفانه با الفبای حقوق بشر و دموکراسی نیز بیگانه‌اند منصف‌تر بوده است.

حکم محکومیت من که از سوی وزارت اطلاعات صادر و به امضای دستگاهی موسوم به دادگاه انقلاب رسیده، شامل 10 سال حبس برای تشکیل و اداره جمعیت سازمان حقوق بشر کردستان، یک سال حبس جهت تبلیغ علیه نظام از طریق گفت‌وگو با رسانه‌های خارجی مخالف، و در حکمی دیگر 6 ماه حبس برای تشویش اذهان عمومی از طریق هفته‌نامه «پیام مردم» مجموعاً یازده‌ و نیم سال می‌باشد.

البته این احکام وجاهت حقوقی و قانونی ندارند و من حقیقتاً هیچ‌گونه جرمی مرتکب نشده‌ام، چنانکه اگر من در یک دادگاه صالح و مستقل علنی یا منصف محاکمه می‌گردیدم نه تنها حتی برای یک روز هم محکوم به حبس نمی‌شدم، بلکه برعکس کسانی که مرا زندانی کرده‌اند به جای من محکوم به زندان می‌گردیدند. اما از آنجا که من کرد هستم، کردی که معتقد است که باید به سوءاستفاده حاکمیت از جهل و فقر مردمان پایان دهد، کردی که بر این باور است که باید حقوق خود را شناخت و از آن دفاع کرد، خطرناک معرفی شده‌ام و مستوجب مجازاتی ظالمانه و مورد تبعیض‌ام، چون کردم و مستقل، و این امروز شاید وجدانهای خفته و خفتگان را بیدار نمی‌کند اما دور نیست بیداری وجدان‌های عمومی.

تهران-زندان اوین: 29مهر 1387/ 20 اکتبر 2008


===========================================
گزارشی از شکنجه گاه بند 1 زندان گوهردشت

فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران

بنابه گزارشات رسیده از زندان گوهردشت کرج ،آقای منصور رادپور زندانی سیاسی که از 16 مردادماه به سلولهای انفرادی بند سپاه که در کنترل بازجویان وزارت اطلاعت و سپس به بند 1 زندان گوهردشت که محل شکنجه زندانیان است انتقال یافت و از آن زمان تا به حال همچنان در آن شکنجه گاه بسر می برد.

آقای منصور رادپور روز 14 مرداد ماه در اعتراض به شرایط غیر انسانی و رفتارهای وحشیانه با زندانیان سیاسی اقدام به اعتصاب غذا نمود .او در سومین روز اعتصاب غذا روز 16 مرداد ماه به بند سپاه که توسط بازجویان وزارت اطلاعات اداره می شود انتقال داده شد او به مدت 28 روز در سلولهای انفرادی بند سپاه زندانی بود و در طی مدت بازداشت مورد بازجوئیهای روزانه 2 بازجوی وزارت اطلاعات قرار داشت، بازجویان در طی بازجوئی او را مورد شکنجه های فیزیکی و روانی قرار میدادند.بازجویان علیرغم اینکه او بیش از 1.5 است که در زندان گوهردشت زندانی است به دلیل اعتصاب غذا پرونده ای جدیدی علیه او تشکیل دادند.

آقای رادپور در تاریخ 2 شهریور در شعبه 1 دادگاه انقلاب توسط فردی بنام عاصف حسینی مورد محاکمه قرار گرفت و به 5 سال زندان محکوم شد. عاصف حسینی رئیس شعیه 1 دادگاه انقلاب کرج با تهدید و توهین خطاب به آقای راد پور چنین گفت:" میدونم باهات چکار کنم ،از تو گنده ترها را به زانو در آوردم ".آقای رادپور بدون داشتن وکیل و حق دفاع در این دادگاه مورد محاکمه قرار گرفت.

سپس او را به سلولهای انفرادی سالن 2 بند 1 که محل شکنجه زندانیان است منتقل کردند او در این بند تحت شکنجه های طاقت فرسایی قرار گرفت که در اثر این شکنجه ها دست و سر او شکسته شد .علیرغم شکست شدن دست و سر او ولی تا به حال از درمان او خوداری می کنند.

در حال حاضر 3 زندانی دیگر به نامهای شهرام و فرهنگ پور منصوری که از روز پنجشنبه 25 مهرماه در اعتصاب غذا بسر می برندو همچنین خالد حردانی در بند 1 زندان گوهردشت زندانی هستند. این 3 زندانی تحت فشارهای طاقت فرسائی قرار دارند آنها 9 سال پیش به اتهام هواپیما ربائی دستگیر و در زندان بسر می برند.

بند 1 زندان گوهردشت از 3 سالن تشکیل شده است که هر طبقه یک سالن است وبه ترتیب زیر می باشد:سالن 1 طبقه پایین،سالن 2 وسط و سالن 3 بالا می باشد. سالن 2 این بند از سلولهای انفرادی تشکیل شده است و محل شکنجۀ روحی و جسمی زندانیان سیاسی و سایر زندانیان می باشد در انتهای این سالن محلی به نام حسینیه می باشد که در حدود 15 الی 20 نفر در آن زندانی هستند این زندانیان دچاز ناراحتیهای حاد روحی هستند و تعدادی دیگر از آنها مبتلا به بیماریهای ایدز،سل و هیپاتید و سایر بیماریهای واگیر دار هستند.

زندانیان به دستور علی حاج کاظم به این بند منتقل می شوند و تحت نظارت و شرکت افرادی مانند علی محمدی معاون قضائی زندان ،کرمانی و نوید خدیوی رئیس و معاون حفاظت و اطلاعات زندان،محمود مغنیان رئیس بند 4 ،آخریان رئیس بند 2 زندانیان را تحت شکنجه های طاقت فرسا قرار می دهند که تا به حال در اثر این شکنجه های غیر انسانی منجر به شکستگی دست،سر و انگستان زندانیان شده است.

فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران، انتقال زندانیان سیاسی به سلولهای انفرادی و مورد شکنجه وحشیانه قرار دادن آنها را محکوم می کند،و ازسازمانهای حقوق بشری خواستار اقداماتی عملی برای پایان دادن به شرایط غیر انسانی علیه زندانیان سیاسی در ایران است.

29 مهر 1387 برابر با 20 اکتبر 2008
به سازمانهای زیر ارسال گردید:
کمیساریای عالی حقوق بشر خانم لوئیز آربور
کمسیون حقوق بشر اتحادیه اروپا
سازمان عفو بین الملل
سازمان دیدبان حقوق بشر

=============================================
دکتر سعيد ماسوري به زندان رجايي شهر کرج تبعيد شد

زنداني سياسي دکتر سعيد ماسوري که با محکوميت حبس ابد تقليل يافته از اعدام در حدود 7 سال است که در زندان به سر ميبرد ، ساعاتي پيش از بند 350 زندان اوين بر اساس رويه غيرانساني و غير قانوني تبعيد زندانيان سياسي ، به زندان امنيتي رجايي شهر کرج (گوهردشت) که مختص نگهداري زندانيان خطرناک مي باشد منتقل گرديد.
سعيد ماسوري بيش از 4 سال از دوران محکوميت خود را در سلولهاي انفرادي و بند 209 زندان اوين به سر برد ، استفاده از تبعيد زندانيان عقيدتي به بندهاي مخوف و نگهداري آنان به همراه زندانيان خطرناک به صورت شيوه اي رايج در برخورد و تحت فشار قرار دادن زندانيان تبديل گشته است.
هم اکنون در زندان رجايي شهر کرج بيش از 60 زنداني سياسي نگهداري ميشود و بالاخص با تغييرات مديريتي در زندان اوين و روي کار آمدن فردي به نام بزرگ نيا در بند 350 اين زندان اقدامات غيرقانوني و غيرانساني رويه تصاعدي يافته است.

====================================
عدم اجازه ملاقات با وکيل به روزنامه نگار زنداني و ادعاي مفقود شدن پرونده

تاريخ :27/7/87

صبح روزجاري صالح نيکبخت وکيل منتخب آقاي محمد حسن فلاحيه زاده ، روزنامه نگاري زنداني که بيش از 13 روز است در اعتراض به تضييع حقوق اوليه و انساني خود و محروميت از در اختيار داشتن  وکيل دست به اعتصاب غذا زده است جهت اخذ اجازه ملاقات با موکل خود به دادگاه انقلاب مراجعه نمود.
دادگاه انقلاب پس از چندين ساعت بي پاسخ گذاشتن درخواست آقاي صالح نيکبخت سرانجام اعلام نمود پرونده آقاي فلاحيه زاده مفقود گرديده است . اين ادعاي عجيب و عدم صدور اجازه دادگاه براي ملاقات وکيل با آقاي فلاحيه زاده باعث تداوم اعتصاب غذاي اين زنداني گرديد.
آقاي فلاحيه زاده در صورت ملاقات با وکيل خود حاضر به پايان دادن اعتصاب غذاي خود است اما دستگاه قضائي - امنيتي از رعايت اين مهم و حق اساسي ، انساني و قانوني اين زندان سرباززده و عملا جان اين زنداني معترض را در معرض خطر قرار ميدهد.
آقاي محمد حسن فلاحيه زاده از بيماري تالاسمي (خوني) حاد در رنج است و ضعف شديد ، سرگيجه ، رعشه و سردرد از نتايج اين اعتصاب غذا مي باشد . مسئوليت جان و سلامتي اين روزنامه نگار زنداني بعهده مسئولين زندان و قوه قضائيه مي باشد
======================================
یکشنبه، 28 مهر ماه 1387 برابر با 2008 Sunday 19 October

احضار یکی از دانشجویان دانشگاه شیراز به کمیته انضباطی

سحر یزدانی پور از فعالین سیاسی دانشگاه شیراز به کمیته انضباطی این دانشگاه احضار شد.گفته می شود که احضار او به علت حوادث رخ داده در جلسه ای که سه شنبه هفته پیش (23 مهر) در دانشگاه شیراز برگزار شد است.این جلسه که با موضوع \"بررسی جریان های رادیکال در دانشگاه \" و توسط تندرویان راستگرای دانشگاه شیراز با هدف تخریب و مخدوش سازی چهره فعالین سیاسی دانشگاه شیراز برگزار شده بود با حواشی زیادی همراه بود.

لازم به ذکر است که یزدانی پور پیش از این نیز در جریان تجمعات 16 و 19 آذر دانشگاه شیراز به کمیته انضباطی دانشگاه و اداره اطلاعات احضار شده بود که متعاقب آن به یک ترم محرومیت از تحصیل به طور معلق محکوم شده و هم چنین نشریه «قاصدک» به مدیر مسئولی او نیز توقیف شد.او همچنین در جریان تجمعات 11 روزه اسفند ماه دانشگاه شیراز نیز به کمیته انضباطی احضار شده بود.

=====================================
گزارش کامل اولين نشست شوراي دفاع از حق تحصيل

شوراي دفاع از حق تحصيل اولين نشست سراسري دانشجويان محروم از تحصيل را ديروز جمعه مورخه 26/7/87 با حضور تعدادي از دانشجويان محروم از تحصيل ، فعالان مدني ، حقوق بشر و فعالان دانشجويي برگزار نمود.
از جمله شرکت کنندگان در اين جلسه آقايان کورش زعيم ، حميدرضا خادم ، اشکان رضوي ، پيمان عارف ، دکتر محمد ملکي ، اوليايي فر ، خانم پراکند ، سعيد حبيبي ، مهدي عربشاهي ، ميلاد اسدي ، عباس حکيم زاده و نماينده اي از مجموعه فعالان حقوق بشر در ايران بودند.
اين جلسه که قريب به پنج ساعت به طول انجاميد با بخشهاي تريبون آزاد ، سخنراني همراه بود و در پايان ضمن توافق بر سر ايجاد کميته اجرايي جهت تدوين اساسنامه و پيگيري ساير امور مربوطه به پايان رسيد.
آنچه در ذيل مي آيد متون سخنراني شرکت کنندگان در اين نشست مي باشد ، همچنين تصاوير مربوطه در ذيل قابل مشاهده مي باشد :

گزارش برگزاري اولين نشست سراسري دانشجويان محروم از تحصيل
آقاي مجيد دري بعنوان مجري برنامه با خوش آمدگويي به حضار سخن خود را آغاز و سپس ادامه داد :
همه اطلاع داريد جريان تعليق و ستاره دار و احضار جريانيست که بشدت در دوره اخير بالاخص شروع دولت مهرورزي بغرنج تر شده و هر روز شاهد تعليق و اخراج و احضار دانشجويان به کميته هاي انضباطي مي باشيم که حکمهاي سنگيني هم صادر مي کنند. به نوعي تحصيل را محدود مي کنند به خودي و غير خودي، انتقاد هر چقدر هم که کوچک باشد جرم سنگيني تلقي مي شود. در نهايت از سالها پيش، اگر از سال 85 در نظر بگيريم اين جريان به شدت خودش را نشان داد. در اين سال ستاره دارها حرکت منسجمي را شروع کردند و تشکلي با نام کميته پيگيري دانشجويان ستاره دار را تشکيل دادند. پس از آن، کميته دفاع از حق تحصيل تشکيل شد که زير نظر تحکيم وحدت بود و بعد آقاي کيوان صميمي، انجمن حاميان حق تحصيل را با پشتيباني کانون مدافعان حقوق بشر تشکيل دادند و شوراي دفاع از حق تحصيل که ما مي باشيم و متشکل از دانشجويان محروم از تحصيل سراسر کشور است. اين شورا در نهايت برآورده از خود دانشجويان است که به نوعي زهر تعليق يا ستاره دار شدن يا اخراج را چشيده اند و با اين جريان آشنا هستند در نهايت ما از شما دعوت کرديم تا به اينجا تشريف آورده که ضمن مشورت راهکارهايي را نيز در اختيار ما قرار دهيد.
سپس آقاي کيوان صميمي (روزنامه نگار و فعال حقوق بشر ) چنين ادامه دادند : زحمت برگزاري نشست امروز را خود دانشجويان کشيده اند، آنها را هدايت کنندگان اين جلسه دانسته و از دانشجويان خواستند تا از حاميان حاضر در نشست(آقايان: مهندس کورش زعيم، دکتر محمد ملکي و ...) مشورت بگيرند. در پايان آقاي صميمي افزود: «که از مشورت دهندگان اين انتظار را نداشته باشيم تا به اين شورا سمت و سوي خاصي دهند.»
سخنران دوم، آقاي دکتر محمد ملکي(اولين رئيس دانشگاه تهران بعد از انقلاب) بودند که انداختن عده اي از دانشجويان به زندان به جرم اعلام عقيده، سپس محروم کردن از تحصيل و ستاره دار کردن آنها را تاسف انگيز، نفرت انگيز و شرم آور دانستند. وي خطاب به دانشجويان گفت: «اولين کاري که بايد انجام دهيد فکر و مطالعه دقيق روي جنبش دانشجويي ايران است نه حرفهايي که اينها مي زنند و مي نويسند. واقعيت ها باشد که اين جنبش دانشجويي چه بوده، چه کار کرده و چه نقشي در تحولات کلي جامعه ايران داشته. اگر اين را مطالعه کنيد راه را پيدا مي کنيد.» اين نکته اي بود که دکتر ملکي در مراسم افطاري امسال انجمن اسلامي دانشجويان دانشگاه صنعتي اميرکبير که در باشگاه دانشجويان دانشگاه تهران برگزار شد، ذکر کرده بودند. وي در ادامه به چند مثال از خود اشاره کرد و گفت: «در سال 1339 زمانيکه فضا مقداري باز شد بلافاصله کميته اي به نام کميته دانشجويي جبهه ملي در دانشگاه تهران تشکيل شد. بدليل مقاومتها تعدادي از دانشجويان دستگير شدند و آنها را به زندان قزل قلعه بردند. رئيس دانشگاه تهران دکتر فرهاد بود. ايشان دانشگاه را تعطيل کرد و گفت تا زمانيکه تا آخرين نفر دانشجويان آزاد نشود و به دانشگاه بر نگردد دانشگاه همچنان تعطيل مي ماند.» دکتر ملکي به يک نکته اشاره کرد و گفت: «در دوراني که من رئيس دانشگاه تهران بودم تعدادي از دانشجويان را گرفتند و من در آن زمان گرايش مذهبي داشتم. به محض اطلاع، بنده به زندان اوين رفتم، تا ساعت 6 بعدازظهر به همراه يکي از اساتيد، تا آخرين فرد دانشجو آزاد نشد ما از آنجا بيرون نيامديم.»
دکتر ملکي با طرح سوالات ديگري همچون: ما بايد چه کنيم؟ من وظيفه ام چيست؟ من مدعي مدافع آزادي چه کار بايد بکنم؟ رسالت مدعيان آزادي و استادان دانشگاه چيست؟ گفت: «اي استادان دانشگاه، ننشينيد، اين شتري است که فردا درب خانه شما است. بي توجه گذشتند، ديديد که الان شتر پاي کدام خانه است.»
وي بعد از خواندن حکم صادره براي آقاي اسفنديار ذوالقدر(استاد اخراجي دانشگاه علمي کاربردي) افزود: «ما در چنين شرايطي زندگي مي کنيم. من در اينجا اعلام مي کنم تقصير خود ما است اگر روز اولي که دانشجويان را گرفتند ما استادان اعتراض مي کرديم و مي ايستاديم امروز وضع به اينجا نمي کشيد که صدها دانشجو را دچار مشکلات کند. بنابراين من به هيچ وجه نمي گويم دانشجو چه کار بايد انجام دهد چون خودش بهتر از من مي داند که چه کار کند و آن کار را انجام مي دهد اما به آقاي صميمي پيشنهاد مي کنم هر برنامه اي که دانشجويان مي خواستند داشته باشند، رفتن جلوي مجلس، رفتن جلوي سازمان ملل، رفتن جلوي وزارت علوم و هر جايي که مي خواهند بروند، بايد آنهايي که جمعيت دفاع از محرومين هستند حضور داشته باشند، چرا دانشجو را تنها مي گذاريم؟ اگر با ده تا بيست تا دانشجويي که ميروند جلوي مجلس، 5 استاد هم باشد اينها جرات نمي کنند بيايند جلو يکدستي کنند يا بايد آن استاد هم دستگير شود ... اگر ما در کنار هم باشيم، اگر مدافعان آزادي در کنار آنهايي که آزاديشان سلب مي شود باشند، اينها عقب مي نشينند و اگر نه، دانشجو بخواهد خودش تنها عمل کند موفق نمي شود. موفقيت ما در اتحاد و همبستگي بين دانشجويان که پيشروان تحولات اجتماعي هستند گام برداريم همه با هم متحد شويم و به کمک هم اين بار را به منزل برسانيم و مطمئن باشيد اين دستگاه ضعيف تر از آن است که بتواند در مقابل شما ايستادگي کند. هر چه شما شل بياييد آنها سفت مي ايستند، وقتي در مقابلشان بايستيد مطمئن باشيد تسليم مي شوند.»
سخنران سوم، آقاي مهدي زماني(از دانشجويان سال 85 که ستاره دار شده اند) بودند که در ابتدا احساس شعف خود را از سخنان دکتر محمد ملکي ابراز نمودند. وي در ادامه افزود: «سال 85 زمانيکه هسته گزينش سازمان سنجش اقدام به اين حرکت کرد(ستاره دار کردن دانشجويان) يکسري نامه ها به دانشجويان داده شد مبني بر اينکه با توجه به قبولي شما در دانشگاه صلاحيت عمومي شما در هسته گزينش احراز نشده است. بعد از آنکه اين نامه فرستاده شد از دوستان خواسته شد که اعتراض خودشان را ظرف مدت 1 ماه به سازمان سنجش ابلاغ کنند اما واقعيت اين بود بعد از پيگيريهايي که ما انجام داديم، توسط کميسيون آموزش و تحقيقات مجلس، حدود 1421 نفر از دانشجويان، محروم از تحصيل شدند که بعدها توسط پيگيريهايي که آقاي دکتر مشيري(از نمايندگان مجلس) و رسانه ها داشتند، معلوم شد که 17 نفرند و مابقي تحت عنوان دانشجويان 1 ستاره و 2 ستاره ثبت نام شده اند با اخذ تعهد در خود دانشگاه مربوطه يا تعهد در هسته گزينش سازمان سنجش. اما اين 17 نفر با توجه به فشاري هم که وزارت اطلاعات جهت تعيين صلاحيت دانشجويان انجام داده بود پذيرش نشدند. ما از همان اوايل نامه نگاريهايي را خودمان با کميسيون آموزش و تحقيقات مجلس، کميسيون اصل 90 مجلس، کميسيون فرهنگي مجلس، کميسيون سياست خارجي و امنيت ملي مجلس انجام داديم و نهايتا تا الان که بنده در خدمت شما هستم هيچ گونه نتيجه اي عايد بچه ها نشد. به موازات اين، بچه ها توسط وکلايي که بودند(دکتر دادخواه و دکتر سلطاني) شکايتي را در ديوان عدالت اداري مطرح کردند. نهايتا براي اين دوستان حکمي صادر مي گردد که در آن حکم به مصوبه شوراي عالي انقلاب فرهنگي اشاره مي شود که اين مصوبه خيلي جالب است. من عين مصوبه را برايتان مي خوانم: مصوبه 83 جلسه مورخه 11/06/65 شوراي عالي انقلاب فرهنگي- شرح مصوبه: مقرر مي گردد که به ديوان عدالت اداري، کميسيون اصل 90 مجلس شوراي اسلامي و بازرسي کل کشور اعلام مي شود که احکام نهايي صادر شده توسط هيئت مجلسي گزينش دانشجو و کميته مرکزي انضباطي بر اساس مصوبات شوراي عالي انقلاب فرهنگي است و با توجه به اظهار نظر حضرت امام امت نسبت به مصوبات شوراي عالي انقلاب فرهنگي، نهادهاي مذکور نبايستي با اين مصوبات مخالفت نمايند و احکام مذکور را مورد سوال و ترديد قرار دهند.
اين در واقع در حکم اين دانشجويان اجتناب شده بود و دانشجويان را محروم از تحصيل دانسته بودند. من مصوبه را که ديدم تنها جايي که بچه ها اقدام نکرده بودند، سازمان بازرسي کل کشور بود که با توجه به اين مصوبه اي که وجود دارد نهايتا اين چنين پاسخي خواهند داد. علي ايحال مشکلي که الان وجود دارد اين است که بچه ها تمامي مکانيزم هاي قانوني تاييد شده در جمهوري اسلامي را طي کرده اند. اولين گامش هم فکر مي کنم رسيدگي به تخلفات وزارت علوم بود. نامه نگاري، پاسخش آمد که در واقع اين شورا هيچ کمکي نمي تواند به شما بکند و اعتراضاتي که به خود هسته گزينش سازمان سنجش شد، کميسيون هاي مختلف مجلس، در کنار همه اينها حتي رايزني و کمک از خود مسئولين و معتمدين نظام هم اين مشکل را حل نکرد. از ديدار با آقاي خاتمي، آقاي کروبي، آقاي هاشمي رفسنجاني. الاايحال با توجه به اينکه همه اين گامها طي شده و الان در يک بن بستي در داخل خود نظام، بايد اين شکايت به هر نحوي به نهادهاي بين المللي داده شود و لذا فکر مي کنم اين حق بچه ها تا الان ضايع شده و در نظر بگيريد دانشجويي که 3 سال از تحصيلش گذشته و الان انگيزه اي براي ادامه تحصيل شايد نداشته باشد درگير مشغله ها و معيشت زندگي شده و اينگونه با زندگيش بازي شده بايد راهکاري برايش ارائه شود و اين مشکل حل شود هر چند فکر مي کنم که خيلي دير شده باشد اما مي شود براي دوستاني که در آينده ممکن است با چنين معضلي مواجه شوند تمهيدي و راهکاري ارائه کرد.»
سخنران چهارم، آقاي مهندس کورش زعيم(به نمايندگي از جبهه ملي ايران) بودند و سخنانشان را بدين شکل آغاز نمودند: «به نام خداوند جان و خرد، من در واقع شرم دارم در کشورم شرايطي وجود داشته باشد که من مجبور شوم در نشستي که دانشجوياني که از تحصيل محروم شده اند، براي اعتراض شرکت کنم.
سپس وي چنين ادامه داد: ،«رژيم گذشته حتي براي جواناني که شرکت در مبارزات مسلحانه عليه رژيم ديکتاتوري داشتند، هيچ دانشجويي را محروم از تحصيل نکرد. تحصيل کردن و کسب دانش يکي از بنياديترين حق بشر است و حتي همين قانون اساسي، حکومت را موظف کرده که تمام شرايط تحصيل را براي همه جواناني که مي خواهند تحصيل کنند، فراهم کند. حالا چرا از شما مي ترسند؟ به 2 دليل، يکي شما نسلي هستيد که در دوران جمهوري اسلامي به دنيا آمديد، تحت برنامه اينها تحصيل کرديد ولي نتوانستند شما را مقبول بدهند و اعتراض شما که از بروز انديشه هاتان و فعاليتهاتان است شکست اين نظام را در فراهم آوردن شرايط رضايت مندي ملت نشان مي دهد. دوم اينکه شما صاحب انديشه هستيد، انديشه را بيان مي کنيد، مغز شما پوياست، ساکت نمي نشينيد، بنابراين شما موجودات خطرناکي براي اين نظام هستيد. تصور اينکه شما که انديشه هاتان را بروز مي دهيد اگر شما را کنار بگذارند و ساکت کنند بقيه دانشجويان تسليم هستند، اين هم يکي از تصورات و اوهامي است که اين حکومت دارد، مثل توهمات ديگري که دارد و اين درک را نمي کند که بخش خصوصي از دانشجويان و جوانان ما اعتراضاتي را برپا مي کنند، بخشي عمده از بدنه دانشجويي فقط به خاطر اينکه از تحصيل محروم مي شوند اين آتش را زير خاکستر نگه مي دارند. ما ديديم که در شرايط خاص بدنه دانشجويي به اعتراض برخاسته و در ايران هم که يکي از کشورهاي معدودي است که جنبش دانشجوييش يکي از گسترده ترين و پوياترين و تاثيرگذارترين جنبشهاي دانشجويي تاريخ است. بنابراين اين آقايان مي خواهند سطح دانشگاه را با بازنشسته کردن استادان باسواد و فرهيخته و جايگزين کردن کساني که سوادي ندارند، پر کنند و تصور مي کنند که انقلاب فرهنگي ديگري را دارند پايه گذاري مي کنند. تصور نمي کنم که هيچ دانشگاهي و هيچ بدنه دانشجويي اينقدر نزول فرهنگي بخورد که آقايان توقعي که دارند در اين انقلاب فرهنگي موفق بشوند. ولي ما فعالان سياسي و اجتماعي وظيفه بسيار مهمي داريم، ما هرگز نبايد جوانانمان و بدنه دانشجويي کشور، چه فعال و چه غير فعال را تنها بگذاريم. ما وظيفه داريم که هميشه پا به پاي شما و دوش به دوش شما باشيم، از انديشه هاي شما حمايت کنيم، از خواسته هايتان پشتيباني کنيم و طوري عمل کنيم تا شما بتوانيد روي ما حساب باز کنيد. بنابراين من به شما نويد مي دهم که هر چند بايد در طول اين سال تحصيلي، تا آنجا که امکان دارد صدايتان را به همه دنيا برسانيد و همه جا اعتراض کنيد و از همه ما کمک بگيريد که به دنبالتان باشيم، پشتيبانتان باشيم، کاري را که مي توانيم انجام بدهيم. ولي فکر مي کنم امسال بايد شما تحمل کنيد همانطوريکه تحمل کرديد و به مبارزه بپردازيد. سال آينده شما حرف اول را خواهيد زد.»
سخنران پنجم، آقاي اوليايي فرد(وکيل) بودند. وي چنين آغاز کرد: «چرا اين شروع را ما هميشه از فردوسي مي گوييم؟ به خاطر اينکه کليد را در واقع به ما داده است. خداوند جان را بدون خرد نيافريده زيرا که تکامل انسان بسته به تکامل خرد است و اين خرد تنها ابزار تکامل آدمي است و با ارزش. اين خرد در واقع عنصري است که حکومتهاي اقتدارگرا هميشه از آن مي ترسند و براي همين است که اينجور حکومتها هميشه سعي مي کنند جلوي اين مسئله را بگيرند.» اوليايي فرد در ادامه گفت: «ما جامعه غير ايران را در واقع مي توانيم اينگونه تقسيم بندي کنيم که: 1- دوران قبل از مسيحيت-2- دوران بعد از مسيحيت-3- دوران پس از قرن 18
تقسيم بندي در ايران: 1- قبل از اسلام-2- بعد از اسلام-3- مشروطه-4- انقلاب 57
مشروطه صورت گرفت با نيتهاي خالصانه اما نه بطور مطلق بلکه بطور نسبي. پس از مشروطه که به وعده ها عمل نشد و متاسفانه دوباره جو ناعادلانه اي در ايران برقرار شد. تصميم بر اين گرفته شد که انقلابي شود و ايران رو به پيشرفت برود، رو به عدالت برود، رو به آزادي برود. در واقع انقلاب 57 فرزند مشروعي بود اما ناخلف تربيت شد، ناخلف تربيتش کردند و شروع کرد به قلع و قمع مادر و پدر و اطرافيان خودش و ما همه امروز که اينجا هستيم به هر نوعي چوب اين فرزند ناخلف را داريم مي خوريم، فرزندي که ديگر راهي به اصلاحش وجود ندارد. کانون تربيت و اصلاح را گذرانده، حبس را گذرانده، جريمه ها را گذرانده، همه مسائل تعليمي را گذرانده، اما امروز راهي به اصلاحش وجود ندارد. بنابراين اينکه عده اي بيايند و اصلاح طلبي را مطرح کنند، مي خواهند جمهوري را به اسلاميت جوش دهند. اينها به اعتقاد من جنگ خودي با خودي است که در نهايت نتيجه اش هم يکي مي شود. درست است که امکان دارد اصلاح طلبي در ايران يکسري آزاديهاي ظاهري را به دنبال داشته باشد ولي در 18 تير در دوران آقاي خاتمي اين آزمون اصلاح طلبي پس داده شد. چه حمايتي شد؟ دادگاهي که رسيدگي کرد به پرونده 18 تير فقط يک حکم صادر کرد و يک گروهباني را به دليل سرقت يک ريش تراش محکوم کرد. فاجعه 18 تير مصادف شد با حکم سرقت يک ريش تراش. به هر جهت البته آن نقطه عطفي بود اما حکومت دست گرفت تا همان اصلاح طلبي را هم در نطفه خفه کند و الان هم که باز مي بينيد زمزمه هاي کانديداتوري بعضي افراد مي آيد تا روز آخر نمي شود گفت که اينها مي آيند يا نمي آيند و اگر بيايند چه خواهند کرد. عده اي نسل شما و بنده را نسل سوخته مي دانند اما بنده اعتقاد به اين مسئله ندارم. مي گويند اگر طوفان آيد يکي فرار مي کند، يکي ديوار درست مي کند که ضربه نخورد، يکي آسياب درست مي کند که از اين باد بهره کافي را ببرد و چرخه آسياب به کار بيفتد. بنابراين الان وقت آن آسيابي است که شما بايد درست کنيد يعني نه از طوفان بگريزيد و نه سدي در برابرش درست کنيد، بلکه استفاده کنيد براي خودتان و براي نسلهاي آينده و بايد هزينه اش را هم بدهيد. هر چيزي را که بخواهيد بدست آوريد بايد در قبالش چيزي را از دست بدهيد، اين يک قانون است. شما که اينجا نشستيد به خودتان مباهات کنيد به خاطر اينکه شما افرادي هستيد که زانو نزديد. ما بين آزاديخواهي و مرگ يک گزينه بيشتر نداريم آنهم ذلت است. من خواهشم از شما اين است که در برابر حقي که داريد کوتاه نياييد و نه به خاطر اينکه تن بدهيد براي درس خواندن به هر جهت، نه آن حق شماست. شما در دانشگاه قبول شديد و بايد پذيرفته شويد اما بايد اين را با برنامه و تدبير انجام دهيد. بنده اين افتخار را داشتم تا وکالت اقليتهاي ديني(هموطنان بهايي) را داشته باشم و همچنين دانشجويان ديگر را. تا آنجايي که بضاعتم مي رسيده کمک کردم و کمک خواهم کرد و باعث افتخار بنده است. اما من خواهشم اينجا اين است که دانشجو دانشجوست، ايراني ايرانيه، بهايي و مسلمان و شيعه و سني نداره، پشت همديگر را نگه داريم. در خاتمه کلامم اين را عرض مي کنم ما در دعوايي که نسبت به ممنوع التحصيلي و اخراج و عدم ثبت نام هموطنان بهايي بيان کردم اقدام به اقامه دعوا کردم. روش دوستان و همکاران بنده اين بود که فقط وزارت علوم و دانشگاه مربوطه را تحت شکايت قرار دادند. بنده آمدم شوراي عالي انقلاب فرهنگي هم شکايتم را قرار دادم و نتيجه اش را هم گرفتم. نتيجه اش اين بود که تا به حال شوراي عالي انقلاب فرهنگي زير بار مصوبه سياه و توحش خودش نمي رفت. دادگاه درسته که دعاوي خود را رد کرده اما سند بزرگي دست من داده است و آنکه آمده و گفته که اينها نمي توانند ادامه تحصيل بدهند به خاطر اينکه وضعيتشان با مصوبه شوراي عالي انقلاب فرهنگي تطبيق ندارد. اين دادگاه اذعان کرده بر اينکه شوراي عالي انقلاب فرهنگي مصوبه اي داده که هموطنان بهايي ما فعلا تا ابد و بطور دائمي نمي توانند از حق خودشون بر خلاف اصل 14 قانون اساسي استفاده کنند که در اين راستا خواهش من اين است که هماهنگي شود و دادخواستهاي متعددي، هر کسي که مي تواند بدهد، با موضوع ابطال اين مصوبه سياه، و وقتي اين حجم را ببينند مجبور به ابطال اين مي شوند. وقتي اين ابطال شود شما بزرگترين گام را در جهت انسانيت، اخلاق و قانون برداشته ايد.،»
سخنران ششم، خانم مهديه گلرو بودند. وي گفت: «بحث مطرح شدن تعليق از ابتدا قبل از دوره دکتر احمدي نژاد بوده. براي دوستاني که مدعي اصلاحات هستند بد نيست بدانند که بحث محروميت از تحصيل در دوره اصلاحات آغاز شده و کميته انضباطي  از آن دوره وارد دانشگاه ها شده. بحث اوليه بر اين بود که کميته انضباطي باعث مي شود دانشجويان به خاطر هر چيز کوچکي و هر مشکلي که در دانشگاه برايشان ايجاد مي شود پايشان به کلانتري و اطلاعات باز نشود. کميته انضباطي تشکيل شد تا مشکلاتي که دانشجويان داشتند را داخل دانشگاه حل کند و پايشان به چنين جاهايي باز نشود. اما امروز ما در شرايطي هستيم که کميته انضباطي آنقدر براي دانشجويان سنگين شده که بسياري از دانشجويان حتي خود من حاضر هستم يکسال بروم زندان ولي برگردم دانشگاه، چون 15 واحد فقط دارم تا ليسانسم را بگيرم و الان يک ديپلمه محسوب مي شوم و آن هم در کشوري که همه بچه ها مي دانند که چقدر سختي کشيديم تا در دانشگاه هاي دولتي قبول شويم تا پول ندهيم، چقدر سختي کشيديم تا بتوانيم از سد کنکور رد شويم. بنابراين راه به جايي مي رسد که بعد از 4 سال درس خواندن هنوز هيچي، ديپلمه هستيم. يک نمونه ديگر که از ممنوعيت از تحصيل است، نمونه دوستانمان در پلي تکنيک مي باشد. دوستانمان در پلي تکنيک که به تازگي آزاد شدند امروز که سراقشان را از دوستانشان مي گرفتم مي گفتند که اين دوستان هنوز مشروط توانستند ثبت نام کنند آن هم با اين وضعيتي که گفتند شما 3 ترم غيبت در دانشگاه بدون دليل داشتيد. بحث ديگر روالي است که حاج آقا شريعتي در دانشگاه علامه پيگيري کرده، تعليق هاي پشت هم. اينقدر اين تعليق ها متوالي و با سنوات مي شود که در واقع آن دانشجو اخراج آموزشي مي شود مانند خودم. در واقع در دانشگاه هاي ايران امروز انتقاد مساوي شده با محروميت از تحصيل همانطور که وکيلمان آقاي اوليايي فرد فرمودند اين جريان نقض قانون است هم بند 14 هم بند 23 يا 22 اگر اشتباه نکنم که بحث تفتيش عقايد را مطرح مي کند. عدم وجود هيچ گونه قانون، کميته انضباطي مي رويم ولي هيچ قانوني وجود ندارد فقط بحث اين است که از آن فرد خوششان بيايد يا نه. هيچ قانوني وجود ندارد در مورد اينکه چند ترم و به چه شکل محروميت از تحصيله. کتاب حقوق دانشجويي که مدعي مي شوند بر اساس حقوق دانشجويي و بر اساس آن حکمها را مي زنند، اينقدر اين کتاب تبصره دارد که ما دانشجويان حقوق علامه که از دانشجويان بسيار موفق هم هستند يک تبصره اي داخل آن پيدا کرده اند که باز دانشگاه اجازه دارد به اين شکل محروميت از تحصيل داشته باشد. بحث ديگر همکاري شديد وزارت علوم و وزارت اطلاعات است که در واقع مي شود گفت وزارت علوم تبديل شده به وزارت اطلاعات ثاني در جمهوري اسلامي. بازداشتهايي که در تمام کشور دارد انجام مي شود با همکاري صد در صد وزارت علوم است و وقتي دانشگاه و وزارت علوم مي بينند که نمي توانند با حکم محروميت از تحصيل جلوي دانشجويان را بگيرند دست به دامن اطلاعات مي شوند تا شايد با زندان بتوانند جلوي آنها را بگيرند. من از دوستاني که اينجا هستند خواهش مي کنم اگر نسخه جديدي کسي دارد به ما بگويد شايد کارهايي که نتيجه بخش باشد و من حداقل 1 ترم ديگر تعليق نخورم تا اخراج شوم. اميدوارم يک روزي باشد که نشستي نگذاريم که در آن در مورد حقوق بديهيمان حرف بزنيم بلکه در مورد آزادي انديشه و آزادي بيان حرف بزنيم.»
سخنران هفتم، آقاي ميلاد اسدي(به نمايندگي از دفتر تحکيم وحدت) بودند. وي گفت: «به نظر ما تنها بحث مهم استقلال دانشگاه است. در چند سال اخير شاهد بوديم که با به روي کار آمدن دولت نهم محروميت از تحصيل در اين 2 سال اخير عريانتر خودش را نشان داد و حاکميت، دامنه محروميت از تحصيل را گسترده تر کرد. ما با 3 نوع از محروميت مواجه هستيم: 1-محروميت از تحصيل در دوران دانشجويي-2- ستاره دار کردن دانشجويان-3- محروميت از حق تدريس(بازنشسته کردن اجباري اساتيد)
شاخصه فعاليتهاي تحکيم در سالهاي اخير حمايت از حق تحصيل بود، همچنين در سال جاري نيز اين بحث را پيش خواهيم برد.
ما فکر مي کنيم که حاکميت فعلي درصدد ايجاد نوعي انقلاب فرهنگي جديد است و نبايد گذاشت تا انقلاب فرهنگي جديدي رخ دهد و بايد در برابر اين اقدام حکومت مقاومت کرد. ما هر چه بيشتر هزينه بدهيم و اين عملکرد حاکميت را نقد کنيم مي توانيم به آينده اميدوار باشيم.
وارد شدن شوراي انقلاب فرهنگي به دانشگاه براي گزينش دانشجويان و اساتيد امري بيجا و بي مورد است.»
آقاي اسدي ضمن تاکيد بر تشکيل و ادامه اين گونه جلسات و نشستها، بر کمک و استفاده از تجربه ديگران(مهندس زعيم، دکتر ملکي و ...) و تشکيل جمعي از دانشجويان ستاره دار و محروم از تحصيل(به شکل NGO يا ...) براي جلوگيري از اينگونه اقدامات حاکميت تاکيد کرد.
سخنران هشتم، خانم زهرا جاني پور(از دانشجويان ستاره دار سال 85) بودند که 4 بحث ذيل را بيان و تشريح کردند:
«بحث اول: برخوردهايي که با دانشجويان انجام مي شود فکر مي کنم دليل اصليش به خاطر انتقاد کردن دانشجويان است.
بحث دوم: مجلس و عدم حمايت نمايندگان از دانشجويان.
بحث سوم: مدرک آقاي کردان.
بحث چهارم: سهميه بندي جنسيتي در دانشگاه ها.»
سخنران نهم، آقاي آرمين لطفي(از اقليتهاي بهايي) بودند.
سخنران دهم، خانم پراکند(وکيل) بودند که به بيان راهکارهاي قانوني پيش روي دانشجويان پرداختند.
سخنران يازدهم، آقاي پيمان عارف بودند. وي گفت: «بحث بسيار ساختاري تر از اينهاست. ما با حاکميتي مواجه هستيم که اين حاکميت اساسا با ماهيت کارکردي نهاد دانشگاه مشکل دارد. ما با ساختاري مواجه هستيم که اين ساختار بالواقع ساختاري است در مقابل جهان جديد و نهادهاي جهان جديد. انقلاب فرهنگي را براي تثبيت اين ساختار انجام دادند. 18 تير روزهايي بود که ساختار را واقعا لرزاند و اشک بعضي از مسئولان و اصحاب قدرت را در آورد. در دهه 80 جنبش دانشجويي وارد دو بازي بزرگ شد. يکي بازي رفراندوم که بازي بسيار بزرگي بود، و ديگري بازي تحريم انتخابات رياست جمهوري که کار کوچکي نبود. مي خواهم اين را بگويم که جنبش دانشجويي کارهاي بسيار سترگي در دهه 80 انجام داده است.»
سخنران دوازدهم، آقاي محمد اسماعيل سلمانپور بودند. وي گفت: «محروميت از تحصيل چيزي است که در کشور ما بيداد مي کند.
آماري از اتفاقات در پلي تکنيک:
از سال 85 که انجمن پلي تکنيک را وحشيانه تخريب کردند و سناريويي را کليد زدند در خاموش کردن صداي هر انتقاد و اعتراضي که در دانشگاه هاي کشور وجود دارد، همراه با تهديدات، احضارها و ... بين سالهاي 86 تا 87 فقط و فقط از دانشگاه اميرکبير حدود 20 تن از دانشجويان به زندان رفتند و برگشتند. رئيس دانشگاه پلي تکنيک(رهايي) در برخورد با دانشجويان منتقد دل حاکميت را شاد کرد، با صدور احکام تعليق براي دانشجويان و به همراهش راه ندادن در دانشگاه، خوابگاه و ... . از ابتداي امسال هم کميته انضباطي مجددا فعال شده و عده اي از دانشجويان حکم دريافت کردند، احضار شدند و ... . در مورد بحث محروميت از تحصيل، طبق گفته مسئول نهاد رهبري در اين دانشگاه، حاکميت به اين نتيجه رسيده است به کساني که منتقد آن هستند هيچ امکاناتي را ندهد.»
آقاي سلمانپور با طرح سوال: چه مي شود کرد؟ چنين پاسخ و ادامه داد: «ما از همديگر دور نباشيم، اتحاد بيشتري لازم است و بايد به اساتيد دانشگاه و دوستان ديگر بيشتر وصل شد. فکر مي کنم همه اين تعاملات بايد با فشار بين المللي حل شود.»
سخنران سيزدهم و پاياني، آقاي شيرمحمدي(دبير تشکل غير دولتي ايرانيان طلوع فردا) بودند که 4 پيشنهاد ذيل را بيان نمودند:
1-تشکيل دبيرخانه(داشتن اطلاعات آماري دانشجويان محروم از تحصيل و ايجاد صندوق مالي يا رفاه جهت در اختيار قراردادن آنها)
2-امر سازماندهي که فقط به تهران ختم نشود بلکه به شهرستانها و دانشگاه آزاد هم برسد.
3-در خصوص بحث اساتيد، اساتيد محروم شده از تدريس، از تريبونهاي اعتراضي صنفي در دانشگاه ها استفاده کنند.
4-شرکت در تجمعات ديگر گروه ها(مثلا سنديکاي کارگران شرکت واحد و ...) تا آنها هم در تجمعات ما شرکت کنند
=========================================
تخريب گلستان جاويد (قبرستان) جامعه بهايي در اصفهان

ده سال قبل در تاريخ 7/7/77 طي يک حرکت برنامه ريزي شده منازل عده زيادي از خانواده هاي  بهايي در سراسر ايران مورد هجوم مامورين قرار گرفت و تعداد بسيار زيادي از کتب ديني و غير ديني آنها مصادره شد. همچنين تعداد زيادي وسايل منزل از قبيل ضبط صوت، ويدئو و حتي  وسايل شخصي نظيرعکس ضبط گرديد. حال پس از گذشت دقيقا يک دهه از آن واقعه در بامداد روز يکشنبه 7/7/87 قبرستان جامعه ي بهايي اصفهان موسوم به گلستان جاويد مورد حمله عده اي قرار گرفته و تعداد زيادي درخت و درختچه که با زحمت بسيار در منطقه اي بياباني کاشته شده و نگهداري مي گرديد، قطع شده و از بين رفتند. همچنين شيشه هاي اتاقي که در انتهاي محل فوق قرار داشته شکسته شده و ديوارهاي اتاق به وسيله مواد آتش زا سياه شده اند. گلستان جاويد جامعه بهايي اصفهان در 30 کيلومتري اصفهان جنب کارخانه اسپيرال و در حوزه بخشداري کوهپايه (جاده ي اصفهان- يزد) واقع شده و داراي مساحتي بالغ بر 3 هکتار مي باشد و حدود 900 قبر در آن قرار دارد. به گفته يکي از مسئولين گلستان 2500 اصله درخت قطع شده و کاملا از بين رفته اند. سيستم آب رساني محل قطره اي بوده است و حتي لوله هاي آبياري درختان نيز قطع شده و غير قابل استفاده مي باشند. با توجه به سيستم آب رساني درختان خسارات مالي وارده بر محل قابل ملاحظه است. همچنين تابلوهاي راهنماي قبور را نيز بعضا از جا کنده اند. لازم به ذکر است 6 سال پيش نيز درختان اين محل بريده شده و چوبهاي درختان را از محدوده خارج نموده بودند.
با بررسي اين حادثه از ديدگاه قانوني به نکاتي قابل تامل بر مي خوريم. طبق  ماده 5 از قانون حفظ و گسترش فضاي سبز و جلوگيري از قطع بي رويه درخت (مصوب 11/5/1352)، : "از بين بردن درختان واقع در معابر، پارك هاي عمومي ، ميادين داخل شهرها و همچنين در شاهراه ها و راه هاي عمومي خارج شهر به هر قطر ممنوع است مگر طبق آيين نامه اين قانون". در موضوع قطع درختان قبرستان مذکور و همچنين تجاوز به حريم شخصي هموطنان بهائي سکوت معني داري را از سازمانهاي دولتي اعم از محيط زيست ، شهرداري و دستگاههاي انتظامي شاهد هستيم.
مسلماً قوانين حکومت ايران حمله و از بين بردن تعداد زيادي درخت را امري قابل پيگرد و مجازات مي داند، از اينرو مجازات عاملان اين اقدام کمترين توقع از سازمانهاي دولتي و انتظامي در اين باب است.
نقض حقوق اقليت بهايي در ايران پس از انقلاب همواره يکي از مهمترين و اصلي ترين قسمت گزارشات گزارشگران سازمان ملل و سازمانهاي مدافع حقوق بشر را تشکيل داده است ، هر چند مواردي از اعدام معتقدين اين مذهب در سالهاي اخير مشاهده نگرديده است اما با رويه مذکور همچنان تا برخورداري جامعه بهايي ايران از حقوق انساني و اجتماعي خود فاصله زيادي را مشاهده ميکنيم.

================================
محکومان قصاص زیر ۱۸ سال همچنان اعدام می شوند

سایت روز: معاون قضایی دادستان کشور که روز چهارشنبه در گفت و گویی با ایرنا اعلام کرده بود متهمانی که سن آنها کمتر از ۱۸ ‏سال است، با هر درجه از جرمی که مرتکب شوند، به استناد قوانین موضوعه ایران، اعدام نخواهند شد، در خبری که روز ‏شنبه ۲۷ مهرماه منتشر شد، محکومان به قصاص را از این قاعده مستثنا کرد. وی گفت که قصاص، حق خصوصی افراد ‏است و قوه قضائیه نمی تواند در آن دخالت کند.

حسین ذبحی در گفت و گویی با ایرنا اظهار داشته بود که در جمهوری اسلامی اعدام زیر ۱۸ ساله ها وجود ندارد و با ‏صدور بخش نامه ای از قضات خواسته شده که در صدور رای برای مجرمین کمتر از ۱۸ سال سن، همزمان مقررات ‏مربوط به آیین نامه کمیسیون عفو، بخشودگی و تبدیل مجازات را اعمال کنند. ‏

وی روز شنبه در گفت و گو با واحد مرکزی خبر، در توضیحی تکمیلی بر سخنان قبلی خود گفت: "اصل قصاص حد ‏حکومت نیست، بلکه حد خصوصی است که مقررات شرعی و قانونی، این حق را به اولیای دم داده است."‏‎ ‎‏ وی افزود: ‏‏"سیاست قوه قضاییه این است که اجرای احکام قصاص نفس را به تأخیر بیندازد و از طریق ابزارهایی مانند شورای حل ‏اختلاف و کمیته صلح و سازش بتواند رضایت اولیای دم را جلب کند." به گفته معاون سعید مرتضوی، در بخشنامه ای، ‏از مراجع قضایی سراسر کشور خواسته شده است تا مقررات مربوط به آیین نامه کمیسیون عفو، بخشودگی و تبدیل مجازات ‏دو بار شامل حال مجرمان کمتر از ۱۸ سال سن شود. ‏

معاون قضایی دادستان کل کشور توضیح داده که بر اساس این بخشنامه مجازات افراد کمتر از ۱۸ سال سن در مرحله ‏نخست با یک درجه تخفیف به حبس ابد کاهش خواهد یافت و در مرحله دوم نیز به ۱۵ سال حبس محکوم می شوند، ضمن ‏آنکه در صورت اصلاح رفتار مجرمان کمتر از ۱۸ سال سن این افراد می توانند با آزادی مشروط ، "مشمول رافت اسلامی ‏شوند". به گفته وی، چنانچه به موارد اتهامی متهمی که کمتر از ۱۸ سال سن دارد در دادگاه انقلاب رسیدگی شود و منجر ‏به صدور حکم شود، حتی اگر حکم صادره صحیح باشد، رای نقض و پرونده به دادگاه صلاحیت دار اطفال و کیفری برای ‏رسیدگی مجدد ارجاع می شود. ‏

این سخن در شرایطی گفته می شود که درصد قابل توجهی از متهمان به قتل یا محکومان به اعدامی که در زیر ۱۸ سالگی ‏مرتکب جرم منجر به اعدام می شوند، با حکم قصاص پای چوبه دار می روند. معاون دادستان کشور که در گفت و گوی ‏خود با ایرنا، از عضویت ایران در پیمان نامه جهانی حقوق کودک نام برده بود، حرفی از متفاوت نبودن اعدام و قصاص ‏در این کنوانسیون نزد . بر اساس ماده ۳۷ کنوانسیون حقوق کودک: هیچ کودکی مورد شکنجه یا سایر رفتارهای بی ‏رحمانه، غیر انسانی یا تحقیرآمیز قرار نگیرد. مجازات اعدام، یا حبس ابد بدون امکان آزادی، نباید در مورد جرمهایی که ‏اشخاص زیر ۱۸ سال مرتکب می شوند، اعمال گردد. ‏

این خبر که در بین فعالان حقوق بشر، بازتاب گسترده ای داشت، با واکنش هایی از جمله استقبال و شادی از "گام مثبت" ‏مقامهای قضایی ایران روبرو شد. عمده فعالان حقوق بشر، خبر معاون قضایی دادستان ایران را توقف کامل اجرای حکم ‏نوجوانان تلقی کردند. کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران، در بیانیه ای که بعد از این خبر صادر کرد نوشت: پیش از این ‏مقامات ایرانی اعلام کرده بودند که بین اعدام برای جرایم سنگین و اعدام بخاطر قتل که در قوانین قصاص تعریف شده ‏است، تفاوت وجود دارد و ادعا کرده بودند که احکام قصاص چیزی نیست که توسط قضات قابل تبدیل باشد. در حالیکه آقای ‏حسین ذبحی مشخصا این موضوع را مورد توجه قرار نداده و به ایرنا گفته است که متهمانی که سن آنها کمتر از ۱۸ سال ‏است، با هر درجه از جرمی که مرتکب شوند، به استناد قوانین موضوعه ایران، اعدام نخواهند شد بلکه به سایر مجازات ‏مقرر در قانون محکوم می شوند. ‏

این کمپین با استقبال از اظهارات معاون دادستان اعلام کرد: این تصمیم که گام مهمی در احترام به قوانین بین المللی است، ‏با تاخیری طولانی مدتی گرفته شد که ایران را به پیشگام اعدام نوجوانان بزهکار در دنیا تبدیل کرد. ما برای همه خانواده ‏های این ۱۳۰ نوجوانی که در انتظار اعدام هستند بسیار خوشحالیم و امیدواریم که این دستور باعث شود که صدور هر ‏گونه حکم اعدام نوجوانان فورا متوقف شود. بر اساس مصاحبه نخست حسین ذبیحی، کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران ‏خاطر نشان کرد که این بخشنامه هنوز در اعمال تعهدات قانونی محدودیت دارد و باید توسط مجلس شورای اسلامی به قانون ‏تبدیل شود. در سال ۱۳۸۴ نیز مقامات قضایی بخشنامه توقف اعدام نوجوانان زیر ۱۸ سال را صادر کردند که عمدتا توسط ‏قضات نادیده گرفته شد و تنها اثر آن این بود که اجرای برخی از احکام تا رسیدن نوجوانان بزهکار به ۱۸ سالگی به تاخیر ‏افتاد.‏

به هر ترتیب، مصاحبه دیروز معاون دادستان با واحد مرکزی خبر، نشان از آن دارد که بسیاری از نوجوانان منتظر مرگ ‏که با حکم قصاص در زندان به سر می برند، شامل "رافت اسلامی" یاد شده در سخنان این مقام قضایی نمی شوند. ‏


======================================
شنبه، 27 مهر ماه 1387 برابر با 2008 Saturday 18 October

زندانیان سیاسی: زندگی در جهنم را تجربه می کنیم

خبرگزاري جبهه متحد دانشجويي

انجمن زندانيان سياسي گزارش داد
سعید درخشندی و احمد دانش پذیر كه به بند 7 زندان شماره ی 8 اوین تبعيد شدند ازمدافعين حقوق بشر درخواست ياري نموده اند. براساس اين گزارش زندانيان اين بند در شرايط دشواري بسر مي برند به نحوي كه شرايط استحمام آنها به سختي ممكن است و براي 180 نفر تنها 3 دوش وجود دارد.سعید درخشندی گفته است از قول من به مردم بگویید که ما زندگی در جهنم را تجربه می کنیم

همچنين اين انجمن درخبري ديگر گزارش كرد محمد حسین فلاحیه چهاردهمین روز اعتصاب غذای خود را پشت سر گذاشته است. مهم ترین خواسته ی این روزنامه نگار زندانی این است که بتواند وکیل داشته باشد ولی دادگاه انقلاب و وزارت اطلاعات،اجازه ی این کار را نمی دهند.

==================================
نامه همسر رامتین سودمند زندانی مسیحی

ميترا منتظمي همسر رامتين سودمند از هموطنان مسيحي زندانی در نامه ای به مقامات قضايی جمهوری اسلامی نوشت : در تاريخ ۳۱/۵/۱۳۸۷ همسرم بصورت شفاهي از سوي اداره اطلاعات شهر مشهد احضار شده و از آن تاريخ تا كنون در بازداشت بسر مي برد. در طول اين مدت به هيچ يك از اعضاي خانواده و حتي وكيل قانوني ايشان اجازه ملاقات داده نشده و تنها با درخواست هاي مكرر خانواده، اجازه برقراري چند تماس تلفني بسيار كوتاه داده شده است.

طي دو هفته اخير مطابق با گفته شفاهي قاضي پرونده قرار وثيقه صادر شده است. اما در پاسخ به پيگيريهاي خانواده و جناب وكيل، بيان مي كنند كه پرونده هنوز ناقص مي باشد و دستور لغو قرار بازداشت را صادر نمي نمايند.

اين بلاتكليفي همسرم در شرايطي است كه اينجانب و دو كودك خردسالم و كليه اعضاي خانواده بشدت نگران سلامتي و امنيت وي مي باشيم. خانم مهتاب سودمند، مادر ايشان، نابيناي مطلق هستند و به سبب ضربه هاي روحي كه پس از اعدام همسرشان كشيش حسين سودمند - كه در تاريخ ۱۲/۹/۱۳۶۹ با حكم دادگاه ويژه روحانيت به خاطر عدم انكار ايمان مسيحي خود، در زندان مشهد اعدام گرديدند – به ايشان وارد شده، وضع روحي بسيار نامناسبي دارند.

همسر من تاكنون هيچ سابقه كيفري نداشته است، لذا از آنجا كه هيچ اتهامي بصورت رسمي از سوي مقامات قضايي به ايشان وارد نشده، دستگيري و بازداشت ايشان را تنها و تنها بدليل ايمان مسيحي ايشان مي دانم.

با توجه به اينكه رامتين سودمند، فرزند ارشد كشيش حسين سودمند بوده، و يك مسيحي زاده مي باشد، لذا تقاضا مي كنم به روند پرونده همسرم رسيدگي فرموده و دستورات لازم جهت آزادي هر چه زودتر ايشان را مبذول داريد.

===============================
استمداد خانواده‌ یک فعال سیاسی از سازمانهای حقوق بشر

خانواده‌ یکی از فعالان سیاسی کرد به نام "یونس بادسار" مصرانه از تمامی سازمان ها و مدافعان حقوق بشر خواسته‌اند که‌ مقامات امنیتی و قضایی جمهوری اسلامی به‌ منظور ارایه‌ اطلاعاتی از محل زندان و وضعیت فرزندشان تحت فشار گزارده‌ شوند.

بر اساس گزارشات آقای بادسار در 11 بهمن 1386 در حوالی مریوان دستگیر و تاکنون از سرنوشت ایشان هیچگونه اطلاعی در دست نیست.

خانواده‌ این فعال سیاسی شماره‌ تماس و پاره‌ای اطلاعات در اختیار سایت "زندان و مبارزه‌" قرار داده‌اند تا رسانه‌ها و سازمانهای حقوق بشر مستقیما از طریق خانواده‌ پیگیر سرنوشت ایشان باشند. لذا از تمامی انسان دوستان و مدافعان حقوق بشر میخواهیم از طریق ایمیل با ما تماس گرفته‌ تا اطلاعات و شماره‌ تماسهای مزبور در اختیار گزارده‌ شود.

شنبه‌ 27 مهر 1387
=============================
نامه‌ سرگشاده‌ شماری از زندانیان سیاسی زندان سنندج

کمیته‌ پیگیری اعتصاب غذای زندانیان سیاسی و مدنی کرد:

نامه‌ سرگشاده‌ی شماری از زندانیان سیاسی زندان سنندج خطاب به‌ سازمانهای مدافع حقوق بشر

گزارش ساليانه سازمان موسوم به "انجمن دفاع از حقوق زندانيان" در مورد وضعيت زندان هاي كشور در سال 86 پس از 6 ماه و در مهر ماه سال 87 منتشر شد. با علم به اينكه اين نوشتار قصد ندارد به نقد موشكافانه اين گزارش بپردازد اما معتقد است كه موارد ذكر شده زير به عنوان مشاهدات جمعي از زندانيان سياسي كه مدت طولاني اي در زندان سنندج به سر مي برند را از جمله مصاديق واقعي نحوه نگهداري زندانيان و آن هم در يكي از زندانهاي كشور مي داند و در صدد است تا به اينگونه ميزان تفاوت آمار و ارقام درج شده در گزارش مزبور را با اعمال فشارهايي كه در عينيت سياستهاي سازمان زندانها بر زندانيان اعمال مي شود، نشان دهد.

زندان سنندج به طور كلي از 11 بند تشكيل شده است، بند 2و3 معمولا محل نگهداري معتادين و مكاني است براي تنبيه كساني كه خلاف زندان داشته يا تمرد از دستور نمايند.اين بندها به نسبت وضعيت مناسبي دارد و به اصطلاح ،مجرمانی که‌ مرتکب جرایم سبك شده‌اند،در آن نگهداري مي شوند. بند 5 معمولا محل نگهداري جرم هاي سنگين و كساني است كه مرتكب قتل شده اند. زندانيان كم سن وسال در بند 6 كه معروف به بند جوانان است به سر مي برند. قرنطينه بند 7 و مختص به كساني است كه تازه وارد زندان مي شوند و بايد مدتي را در آنجا به سر برند كه وضعيتي به مراتب دهشناك دارد. بند 8 محل نگهداري نظامياني است كه مرتكب جرمي شده اند و به بند نظام معروف است. بند 9 محل نگهداري زندانيان زن و دو بند باقي مانده نيز يكي معروف به بند پاك يك است كه به ظاهر زندانياني را در بر مي گيرد كه وضعيت سالمي داشته و بند پاك 2 كه بيشتر اتهامشان سياسي است را شامل مي شود و به بند سياسي معروف است. هر چند كه بعضي از متهمين سياسي در بند هاي ديگري كه ذكر شد نیز نگهداري مي شوند.

علاوه بر قسمت اداري چند دخمه ديگر هم در قسمتي از زندان وجود دارد كه معروف به انفرادي است. نبايد اينگونه تداعي شود كه شمارش اين بندها به معناي تفكيك و نگهداري زندانيان به نسبت جرم و بزه ارتكابي است. بندها معروف به عباراتي هستند كه ذكر شد اما محتواي آن تركيبي از مجرمين مختلفي است كه محل تردد آنها بجز بندهاي قرنطينه و پاك يك، مشترك و همزمان است. از مجموع اين بندها 4 بند آن به صورت سالن و مابقي از چندين اتاق تشكيل شده اند.

به منظور عدم طولاني شدن متن تنها به‌ شرح وضعيت شكلي بند پاك 2 و بند 4 كه به صورت اتاقي و نسبت به ساير بندها و ضعيت مناسب تري دارد اشاره‌ میشود.

بند پاك 2 سالن مانند و حدود تقريبي آن 7 متر عرض در 17 متر طول مي باشد. در انتهاي بند نمازخانه كه يك اتاق كوچك است و سرويس بهداشتي وجود دارد. با اينكه كل موجودي تخت هاي بند، 47 تخت است در حال حاضر 92 نفر در اين بند به سر مي برند كه مابقي به صورت كف خواب در كف سالن و نمازخوانه مشغول سپري كردن دوران كيفري خود مي باشند. از مجموع 92 زنداني موجود در بند پاك دو،56 تن سياسي و مابقي مجرمانی از قبيل قتل، دزدي و چك مي باشند. براي كل 92 نفر زنداني موجود در اين بند يك دوش حمام، 3 دستشويي و 2 شير آب براي شستن ظروف و البسه وجود دارد. براي مجموع 92 نفر زنداني اين بند يك گوشي تلفن در نظر گرفته شده كه هر نفر در روز تنها 4 دقيقه فرصت مكالمه فقط با شماره هايي دارد كه توسط شخص معيني گرفته مي شود و در دفتر مخصوصي ثبت و بايگاني مي گردد. براي كل 92 نفر زنداني اين بند يك هواخوري به ابعاد 6×17 متر وجود دارد. نبايد كتمان كرد كه وضعيت مورد اشاره بند پاك 2 بهتر از ساير بندهاي زندان است و چه بسا زندانياني وجود دارند كه به خاطر انتقالشان به اين بند حاضر به چاپلوسي در برابر زندانبانان هستند و حتي پيشنهاد وقيحانه زندان بانان مبني بر كنترل رفتار زندانيان سياسي در قبال انتقال آنها به بند سياسي ها را مي پذيرند. بند 4 نيز از 6 اتاق حدودا 4×3 و يك نمازخانه در انتهاي بند تشكيل شده است و در هر اتاق 9 تخت وجود دارد كه يكي از تختها به محلي براي نگهداري ظروف و وسائل عمومي اختصاص يافته و در واقع 8 تخت آن قابل استفاده است، در نمازخانه نيز حدود 20 تخت تعبيه شده است كه در مجموع 68 تخت وجود دارد .

هر چند كه ظرفيت قانوني بند 4 بر اساس تختهاي هر اتاق 48 نفر است اما در حال حاضر 125 نفر در اين بند نگه داري مي شوند، به صورت تقريبي در هر اتاق 8 نفر روي تخت 5 نفر كف اتاق و 2 تا 3 نفر نیز داخل كريدور و نماز خانه مي خوابند . جرم اين افراد از مواردی همچون قتل و سرقت و تجاوز به عنف تا مهريه و چك و تصادف و سياسي را شامل مي شود . كل 125 زنداني موجود در بند 4 از يك دوش حمام،3 دستشويي و 3 شير آب براي شستن ظرف و لباس استفاده مي كنند . به‌جز شير حمام كه سرد و گرم است شيرهاي آب موجود در دستشويي و روشويي فقط آب سرد دارد كه در فصل سرماي سنندج معمولاً زندانيان شستن لباس و صورت را با انتظاري چند روزه تا هنگام نوبت حمامشان به تاخير مي اندازند . براي كل زندانيان اين بند نيز يك گوشي تلفن وجود دارد كه مثل ساير بند ها تنها فرصتی 4 دقيقه اي در روز به هر نفر جهت تماس با خانواده و آشنايان داده مي شود. اسفناكتر از كل اين موارد هوا خوري اين بند است. بند 4 و5 مشتركاً داراي يك هوا خوري مي باشد،با لحاظ كردن جمعيت حدود صد نفري زندانيا ن بند 5 به اين نتيجه مي رسيم كه حدود 225 نفر زنداني از يك هوا خوري استفاده مي كنند . مطمئناً به سختي باور خواهيد كرد اگر بخوانيد كه كل فضاي هوا خوري مشترك بند هاي 4 و 5 حدود 6 *20 متر است . ديدني تر اينكه از جمعيت 225 نفري كه در هنگام آمارگیری اجباراً به هوا خوري فرستاده مي شوند ،حدود 150 نفر سيگار به دست و به هنگام خواندن اسمشان در هنگام آمار از سر و كول همديگر بالا مي روند.

به‌جز بند نظام كه تازه ساخت است،وضعيت نگه داري ساير زندانيان در ساير بند ها به مراتب بدتر از اين دو بند است . هر چند كه چند دوش ديگر نیز در حمام عمومي زندان وجود دارد اما به علت استفاده عمومي زندانيان و ترس از انتقال بيماري معمولاً كمتر ازآن استفاده مي شود .

كليه بند ها و قسمتهاي مختلف زندان مجهز به دوربين هاي مدار بسته و بعضي بند ها از نعمت وجود دوربين هايي با قدرت زوم بالا و شنود برخوردار است. وضعيت غذا بسيار تاسف بار و از لحاظ كمي و كيفي مطلقاً جوابگوي نيازهاي غذايي زندانيان نيست و فاقد ارزش غذايي است. دستيابي زندانيان به مواد مخدر و قرص هاي روان گردان در داخل زندان به حدي آسان است كه بعضي از زندانياني كه سالم وارد زندان شده اند به زعم خود و براي رهايي از تحمل فشار حبس به استفاده از اين مواد روي مي آورند، اين افراد جداي از تعداد فراوان مجرميني هستند كه آلوده به اين مواد وارد زندان مي شوند . عدم تفكيك جرائم و نگه داري فله اي و مخلوط زندانيان خطرات جدي و جبران ناپذير روحي و جسمي را متوجه آنان نموده است ، حتي در بعضي موارد تهديد امنيت جاني زندانيان از جانب مجرمين خطرناك ، قاتلين و اوباش در حد ضرب و شتم هاي منجر به‌ بي هوشي نیز مشاهده شده است.

برنامه‌ی صدور اجازه‌ی مرخصي به زندانيان نامرتب و فاقد هیچگونه‌ اصول خاصي است. در اين ميان مرخصي به زندانيان سياسي،حق آنها در استفاده از مواد قانوني همچون ماده 38 (عفو مشروط)، استفاده از حق قانوني تفكيك جرم و محل نگه داري مناسب ، انتقال بي مورد زندانيان سياسي از زندان عمومي به انفرادي هاي اطلاعات ، استفاده بيشتر از ملاقات حضوري با خانواده،استفاده دلخواه و مناسبتر از تلفن،نشريات و وسايل صوتي ناديده گرفته مي شود.

وضعيت قضايي پرونده زندانيان و مخصوصاً متهمين سياسي حكايت از ناعدالتيهايي دارد كه خود داستان مفصل ديگري است. با اين حال سومين گزارش سازمان انجمن دفاع از حقوق زندانيان ، در حالي بعد از گذشت شش ماه از سال منتشر مي شود كه تنها مصداق زنداني در آن آقاي عمادالدين باقي و تنها زندان مورد اشاره اين گزارش جهت استناد به وضعيت و فضاي نگه داري زندانيان ، زندان اوين مي باشد. فارغ از احترامي كه به حقوق شهروندي هر شخص زنداني در هر زندان كشور قائليم بر اين باوريم كه تلاش براي ارائه گزارش از سوي نهادي كه براي خود مرجعيت قائل است، بايد در حد گستردگي 270 زندان عمومي كشور ، هزاران زندان نهادهاي امنيتي و ضابطان قضايي و 150 هزار زنداني سراسر ايران باشد. همگي نيز بر اين امر واقفيم كه زندان اوين به علت قرار داشتن در مركز كشور و احتمال بازرسي هاي ناظران و خبرنگاران داخلي و خارجي بصورت دكوري درآمده و مجرمين خاصي در آنجا نگه داري مي شوند فلذا نمي تواند معيار و مقياسي مناسبي براي بقيه زندانهاي كشور باشد.

آن بخش از گزارش كه معتقد است براي هر زنداني در ايران 5 متر مربع فضا در نظر گرفته شده و از اين گله دارد كه با استاندارد جهاني 10 متر مربع براي هر نفر فاصله دارد حكايت از اين دارد كه داده اي موجود اين انجمن از وضعيت زندانهاي كشور فقط مربوط به زندان اوين و منحصراً بند 350 يعني محل نگه داري آقاي عمادالدين باقي بعنوان رئيس پيشين اين سازمان است. با نهايت احترام به مقاومت و پايمردي آقاي باقي لازم به ذكر مي دانيم كه پرس و جو و تحقيقات ما جهت روشن تر نمودن ناديده گرفتن رنج و محنت ساير زندانيان در اين گزارش حاكي از آن است كه بند 350 از 6 اتاق به ابعادي در حدود 8*6 تشكيل شده است كه در هر اتاق معمولاٌ بين 3 تا 6 نفر نگه داري مي شوند داراي 2 دوش حمام 3 دستشويي و هوا خوري است. با احتساب كل اين فضا حدوداً همان عدد 5 متر مربع براي هر نفر كه در گزارش ذكر شده است به دست مي آيد . گفته صريح خانم غيرت به عنوان رئيس انجمن مزبور مبني بر اينكه بيشتر آمار و هشدارهاي ارائه شده در گزارش مربوط به گفته ها و محاسبه هاي مقامات قضايي و سايت سازمان زندانهاست دليلي بر فقر اطلاعاتي انجمن از وضعيت زندانهاي كشور ، برخورد سليقه اي با گزارشات ارسال شده و نشان از انفعال و ترس اعضای هيئت مديره از پيگيري و انعكاس واقعيتهاي موجود در زندانهاي كشور است.

مکررا با آقاي صالح نيكبخت سخنگوي اين انجمن که‌ وكالت چندين نفر از زندانيان سياسي در زندان سنندج را بر عهده دارد در مورد وضعيت نگه داري زندانيان اين زندان گفت وگو شده و دليل عدم انعكاس این گفت و گوها در گزارشات اين نهاد نشان غير اصيل و گزينشي بودن گزارشات مزبور در مورد وضعيت زندانهاي كشور است.

ناديده گرفتن رنج و محنت ساير زندانيان به قيمت مطرح كردن شخص يا سازمان خاصي را به همان ميزان ناموجه مي دانيم كه تعقيب قضايي آمران و عاملان جفاي به زندانيان در زندانهاي كشور و مخصوصاً زندان سنندج را موجه ارزيابي مي كنيم.

شرف مبارزاتي و اميد به برملا شدن عيني اين موارد ضد بشري را گواه صداقت آنچه خوانديد مي دانيم و از نهاد هاي حقوق بشري داخلي و خارجي كه جرأت انعكاس واقعيتهاي موجود در زندانهاي كشور را دارند، عاجلانه دعوت مي نماييم كه بر مقامات قضايي و سياسي ايران فشار آورند تا مقدمات بازرسي از كليه زندانهاي كشور،علي الخصوص زندانهاي نهادهاي امنيتي را براي آنان و خبرنگاران فراهم نمايند.

جمعي از زندانيان سياسي زندان سنندج
=====================================
آدينه، 26 مهر ماه 1387 برابر با 2008 Friday 17 October

حمیده نبوی همچنان در بازداشت است

خبرنامه امیرکبیر: خانم حمیده نبوی چاشمی که سه شنبه هفته گذشته در هنگام خروج از منزل بازداشت و به محل نامعلومی منتقل شد همچنان در بازداشت به سر می برد.

خانم نبوی که با فعالین حوزه زنان همکاری داشته است، پیش از این نیز در اسفند ماه ۱۳۸۴، به واسطه شرکت در مراسم بزرگداشت مصدق و ارتباط با نشریه سرزمین آریایی۲۰ روز را در بازداشتگاه انفرادی بند ۲۰۹ زندان اوین بسر برده و در دادگاه بدوی به ۱۰ ماه حبس تعزیری محکوم شد که در دادگاه تجدید نظر به ۴ ماه تقلیل یافت و به مدت ۵ سال به حالت تعلیق در آمد.

همچنین ایشان در شهریور ماه امسال به واسطه قصد شرکت در مراسم خاوران به مدت ۲ ساعت بازداشت شده و اوراق هویت شان نیز گرفته شد.

ادامه بازداشت خانم نبوی در حالیست که بازجوها به خانواده ایشان اطمینین داده بودند که ایشان تا دو یا سه روز دیگر آزاد خواهند شد و تاکید کرده بودند که این مسئله خبررسانی نشود. ولی تا به امروز که بیش از یک هفته از زمان دستگیری ایشان می گذرد، همچنان در بازداشت بسر می برند. و در آخرین تماس تلفنی که در روز شنبه ۲۰ ام مهر برقرار کردند گفتند که پرونده شان به دادگاه ارجاع داده شده و بعد از آن نیز خبری از ایشان در دست نیست.

خانم نبوی با دختر ۵ ساله خود به تنهایی زندگی میکنند و فرزندشان که اکنون به طور موقت به اقوام سپرده شده به علت دوری از مادرش در وضعیت روحی نامناسبی به سر می برد.
Source: vokradio.com, hra_iran.com,iranpressnews.com