11/30/08

بيانيه ۵۰۰ فعال مدنی، سياسی، اجتماعی، دانشجويی و زنان در اعتراض به بازداشت گسترده فعالين مدنی آذربايجانی

هارشنبه 20 آذر 1387
بيانيه ۵۰۰ فعال مدنی، سياسی، اجتماعی، دانشجويی و زنان در اعتراض به بازداشت گسترده فعالين مدنی آذربايجانی
در هفته ها و ماههای گذشته حجم برخورد با فعالين هويت طلب ترک به طرز نگران کننده ای افزايش يافته است. بازداشت دهها نفر از فعالين دانشجويی و فعالين شناخته شده آذربايجانی در ماههای اخير و صدور احکام سنگين قضايی برای فعالين هويت طلب ترک به گونه ای است که بيم شکل گيری پروژه جديدی برای سرکوب جنبش مدنی آذربايجان که در پی احقاق حقوق مردم آذربايجان است را در ذهنها تداعی می کند.
پس از بازداشت تعداد زيادی از فعالين دانشجوی هويت طلب و همچنين بازداشت تعداد زيادی از فعالين مدنی ترک در مراسم افطاری در تهران ، اخيرا در تهران عبدالله عباسی جوان از اساتيد دانشگاه و حسين حسينی دبير اسبق انجمن اسلامی دانشکده رازی اردبيل در مراسم يادبود سردار مشروطيت دستگير شده اند (اين در حاليست که طبق ماده ی ۲۰ اعلاميه ی جهانی حقوق بشر هر شخصی حق دارد از آزادی تشکيل اجتماعات، مجامع و انجمن‌های مسالمت آميز بهره مند گردد) که تاکنون هيچ نهاد امنيتی و قضايی در رابطه با بازداشت آنها پاسخی موجهی ارائه نداده است.
محمدرضا لوايی از شاعران نام آشنا از مقابل منزلش ربوده شده است.همچنين خانم شهناز غلامی از مدافعان حقوق زنان در تبريز و فيروز يوسفی از افسران نيروی زمينی ارتش در شهر کرج و ...نيز در وضعيت نامعلومی به سر می برند.
آنچه باعث تاسف می شود اينست که اکثر بازداشت شدگان اخير را فعالين مدنی آذربايجانی تشکيل می دهند که با استفاده از شيوه های مسالمت آميز به بيان ديدگاه ها و افکار خود پرداخته و در چارچوب قوانين داخلی و منشورهای بين المللی حقوق بشر، فعاليت کرده اند.
لذا ما امضا کنندگان زير ضمن اظهار تاسف از چنين رويکردی در مواجه با فعالين مدنی آذربايجان،خواستار پايان بخشيدن به دستگيريهای پی در پی فعالين مدنی آذربايجان بوده و آزادی سريع بازداشت شدگان فوق را خواستاريم.
اسامی امضا کنندگان:
آذر محبی
آتوسا کيانی
آذرخش صادق زاده
آراز تبريزلی
آراز دانشور
آراز دنيزلی
آراز عليزاده
آراز قره باغلی
آرزو حسينی
آرزو کاظمی
آرش اقبالی
آرش نصيری
آزاد حاجی آقايی
آزاده خسروشاهی
آغری قاراداغلی
آلپای سوی تورک
آلتای جعفری
آلتای حيدری
آلتای کارامئشه
آلماز ممداووا
آيت شاهلو
آيت مهرعلی بيگلو
آيتاش فياضی
آيدا امير هاشمی
آيدا باقيرووا
آيدين انگوتی
آيدين تبريزی
آيناز گيچلو
ائلدار فانی
ائلدنيز قوديلی
ابراهيم احمد يونس
ابراهيم جعفريان
ابراهيم حبيب پور
ابراهيم رشيدی(ساوالان)
ابراهيم قلی زاده
ابولفضل عليزاده
اثير کاظم بشار
احرام صفری
احمد حکيمی پور
احمد روناسی
احمد طوقی
احمد کاظمی زاده
احمد منصوری
ارشد يداللهی
اسماعيل جهانی
اسميرا تورحيده
اشکان دهقان
افروز حبيبی
افشين رضازاده
افضل اسد پور
اکبر پاشايی
اکبر خسروشاهی
اکرم پرنيا
اکرم دانشور
اکرم نيکبخت
الناز انصاری
الناز محمدی فر
الهه پور ناصر
الهه پورآقايی
اميد تبريزلی
اميد حائری
امير پور حسن
امير حسنلو
امير فرازمند
امير يعقوبی
انصافعلی هدايت
اوختای دميرچی
ايوب نعيمی
بابک بخت آور
بختيار دهقان پور
بلال مراد ويسی
بهرام فياضی
بهروز فرخی
بهروز مشايخی
بهزاد بيگلو
بهمن تقی پور
بهمن نيرومند
بهناز حسنلی
بهناز شکاريار
بهنام ربيع زاده
پرتو نوری علا
پروانه حسنی
پروانه زمانی
پروين اردشيرزاده
پروين اردلان
پروين دهقانی
پروين ذبيحی
پری معلم
پريسا افضلی
پريسا بابايی فرد
تئلناز نعمتی
تايماز صمدی
تايماز نظمی
ترانه رضايی منش
تکين ماهارلی
توحيد آقاجری
تورکش آوشارلی
توکل غنی لو
تهمينه پارسا
جعفر خدايی
جعفر فرضی
جمشيد آيين دار
جمشيد شيخی
جواد صفوی
جواد ناصری
جواد وصالی
چنگيز بخت آور
حافظ زمانی
حامد رمضانی
حامد يگانه پور
حبيب دهقان
حبيب شوکتی نيا
حبيب فرحزادی
حبيب قره گوزلو
حجت منتظری
حجت هاشميان
حسن اسدی زيدآبادی
حسن جعفری
حسن چاوشی
حسن رحيمی
حسن شريعتمداری
حسن صفرپور
حسن فرهنگی
حسن کاظم زاده
حسين حيدری
حسين رجايی
حسين سبحان اللهی
حسين شريفی
حسين فرجی
حميد اکبر زاده
حميد سعيدلو
حميد عليزاده
حيدر ابراهيمی
خديجه مقدم
داريوش آشوری
داود عظيم زاده
دلارا افنديوا
دنيز اسدی
دنيز تبريزلی
دومان فياضی
ديبا خادم
راحله حسينی
راحله فلاحی
رحمان کريمی
رحيم جانعلی
رحيم عباسی
رحيم فرنگی
رشيد محمدی
رضا عباسی
رضا محمدی
رضوان بيات
رضوان مقدم شهلا انتصاری حميد بی ازار رضی جعفر زاده ياسمين فرزانجو
رضوانه فلاحتی
رفعت ايرانی
رقيه رضايی
رمضان جهانخواه
رويا عبداللی
زارا امجديان
زهرا بنی اسدی
زهرا تابش
زهرا نادری
زهراحسينی
زهره تقوی
زيبا رشيدپور
زينب پيغمبرزاده
زينب نوری عصری
ژيلا بنی يعقوب
سئويل اسدالهی
سئويل سلمانی
سئويل عيوض پور
سارا اسمی زاده
سارا پناهيان
سارا ضرابی
ساسان آقايی
ساسان تولايی
سامان رسول پور
شلير مامندی
کاوه قاسمی کرمانشاهی
اميد بيگ زاده
اجلال قوامی
آسو صالح
ليلا حسن پور
محمد ايزدی
آرش دکلان
نارين محمدی
فاروق سامانی
سارو خليقی
سامان محمدی
سانبوران ايگيدی
سحر جعفری
سحر رضازاده
سحر صنيعی
سحر علايی
سحر مرادپور
سريه اردبيللی
سعادت بنانيارلی
سعادت رستم يارلی
سعيد جعفری
سعيد جلالی فر
سعيد قوجامانلی
سعيد کلانکی
سعيد نادری
سعيد نعيمی
سعيد همتی
سعيده اسلامی
سعيده قوجامانلی
سلماز مقدم
سليم نوری زاده
سليمان اوغلو
سما گوزلی
سمانه آقاجانی
سميرا بهشتی
سميرا حاجی زاده
سميرا شريفی
سميرا صنوبر
سميه جوادی
سوسن روزبهانی
سوسن معلم
سولماز اسدی
سولماز همت بلند
سولماز همتی
سونا فرجزاده
سيامک قره گوزلو
سياوش پاشاپور
سياوش صادقی
سياوش فرجی
سيد حيدر بيات
سيد رسول سميعی نژاد
سيروس حنيفه زاده
سيما شفق
سيما عليزاده
سيما فرجی
شاهين استاجلو
شاهين شکارچی
شاهين هلالی خياوی
شايان شيرازپور
شبنم طلائيان
شروين بهبودی
شروين رجبی
شمس خادم
شوکت عيوضی
شهاب محمديان
شهرام تهرانی
شهرام حقی
شهرام دهخدا
شهرام رهنما
شهروز حقی
شهره جعفری
شهين عيوضی
شيما اکبری
شيما حبيب پور
شيوا علايی
شيوا نوری
صادق شيردل
صبا ياری
صديقه عدالتی
صديقه مقدم
صمد سرابی
صمد قاسمی
صمد کاظمی
صمد نيکروان
صنم غلامی
صنم نادری
طاهر قره داغلی
طرلان پور ولی
طلعت جوانمرد
طلعت سعيد پور
طلعت شاه حسينی
طهماسب مستقيمی
طيب ميرقاسم اوو
طيبه پور مراد
عبدالعزيز مولودی
عبدالله امير هاشمی
عبدالله مومنی
عرفان کيانی
عزت ابراهيميان
عطيه طاهری
عظيم ناصری
علی آريانا
علی افشاری
علی پور نقوی
علی جمالی
علی چاوشی
علی حسينی
علی رحيميان
علی سليمانی
علی عليپور
علی فتوتی
علی قره داغی
علی کدخدامنش
علی کلائی
علی محجوبی
علی محمدی
علی مليحی
علی ميراب زاده
علی وحيدی
عليرضا حائری اردکانی
عليرضا حقی
عليرضا شاملی
عليرضا صرافی
عليرضا عباسی
عليرضا فخر
عنتيقا قوربان اووا
عيسی زمانی
عيوض بيات
فاطمه انصاری
فاطمه بنی اسدی
فاطمه دهقانيان
فاطمه گوارايی
فاطمه مقدم
فرانک جهانخواه
فرانک فريد
منوچهر فريد
هما کاويانی
فراز يکی تا
فرزاد صمدلی
فرشته شيرازی
زهرا ذولفعلی زاده
اختر شير محمدی
فرود سياوش پور
فرهاد عزيزی
فرهاد مقنی
فريده مقدم
فضائل عزيزان
فيروز صاحبی
فيروزه حاجی زاده
قاسم اردبيلی
قاسم محمد پور
کادير ييلماز
کاظم حيدری
کاظم علمداری
کامران روزبه
کاوه رضايی
کاوه صبحی
ليلا کامرانی
محمد برزگر
آرش والامنش
احمد قره باغی
کاوه قاسمی کرمانشاهی
کبری کريمی
کريم جعفری
کريم حسينی
کريم خواجه وند
کريم رضايی
کريم شامبياتی
کريم کاظمی پور
کريم مستقيمی
کوروش عزيزی
کوهزاد اسماعيلی
کوهيار گودرزی
کيارش وجودی
گلاله بهرامی
گلی مرادی
گيتی علايی
لطيف نايبی
ليلا بهبهانی
ليلا مرادی
مارال معدنچی
ماندانا افشاری
ماندانا رضازاده
مته تورک سوی
مجيد پژوهفام
مجيد خوب نسب
مجيد عيوضی
مجيد نوری
محبوبه حائری زاده
محبوبه رحيميان
محبوبه کرمی
محرم پور صابر
محسن سجادی
محسن معصومی
محسن نژاد
محمد ابراهيمی
محمد صادقی
محمد قائم مقام
محمد نبی زاده
محمد ولد بيگی
محمدرضا احمديزاده
محمدعلی سعيدلو
محمدعلی صميمی
محمود رضا مقدم شاد
محمود سعيد زاده
محمود مقدم
شهلا زمانی
حميد علی محمدی
گيسو خوشه چين
محمود ياری
مرتضی تقی نژاد
مرتضی جوادی
مرتضی کرمی
مرضيه اکبری
مرضيه صدری
مريم افشاری
مريم عليزاده
مريم منور
مريم ميکاييلی
مسعود بهار دوست
مسعود کرمی
مسعود هارای
مصيب عيوضی
معصومه رحيم زاده
معصومه لقمانی
معصومه ميراب زاده
معصومه نوروزی
مناف سببی
منيره حاجی
موسی ساکت
مولود شمسی
مونا اسدزاده
مهدی خداوردی
مهدی محمدی
مهدی نعيمی
مهدی نوری زاده
مهدی يوسفی
مهديه نوری زاده
مهران اسدی
مهران بهاری
مهران وصالی
مهرداد حمزه
مهرداد مشايخی
مهری رنجبر
مهريه نوری زاده
مهشيد جوانمرد
مهين سلمانی
ميکاييل کاظم زاده
مينو مرتاضی لنگرودی
نازنين فرزانجو
ناصر مرقاتی
ناصر يداللهی
ناهيد جعفری
ناهيد کيانی
نجات بهرامی
نسرين اسدزاده
نسرين فرهمند
نسيم اله ياری
نسيم مهدوی
نصير شکری
نعيم محمديان
نگين رحمتی
نگين فيروزه ای
نوشابا صاديخلی
نوشابا ممداووا
نوشين يداللهی
نوللا جعفر اوغلو
نويد حسينی
نويد محبی
نيره توحيدی
نيما مرادی
وبدا دهقان يزدی
وجيهه فکور
وجيهه مقدم
وحدت برزگر
وحيد جانعلی
وحيد عيوضی
وحيد نادری
وحيد نيکزادی
وهاب انصاری
وهاب دوستی دوکشکانی
ويدا رسولی
هاجر کبيری
هادی حميدی شفيق
هاشم بيلگين
هايده تابش
هايده جعفرپور
هدايت کاظمی
ياسر زعفری
ياسر سعيدی
ياسر مراد زاده
ياسمن حميدی
ياسمن قويدل
ياشار برزگری
ياشار حکاک پور
ياشار مقبلی
ياشار نادری
ياشار يوسفی
ياور خسروشاهی
يوسف اکبری
يوسف رحيمی
يوسف ذوالقدری
يونس بنی اسدی
يونس زارعيون
يونس شاملی


11/27/08

در آستانه روز جهانی خشونت علیه زنان یک فعال حقوق زنان دستگیر ش

در آستانه روز جهانی خشونت علیه زنان یک فعال حقوق زنان دستگیر شد
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران
آذر 1387,
بنابه گزارشات رسیده از شهر سمنان خانم فاطمه نبوی 28 ساله روز پنجشنبه 30 آبان ماه در پی احظار او به اداره اطلاعات سمنان معروف به ستاد خبری دستگیر و به نقطه نامعلومی منتقل گردید.
خانم فاطمه نبوی 28 ساله و در یکی از شرکتهای تولیدی سمنان مشغول بکار بود. توسط بازجویان وزارت اطلاعات به ستاد خبری فرآخوانده می شود. خانم نبوی روز پنجشنبه پس از مراجعه به ستاد خبری دستگیر و به نقطه نامعلومی برده می شود. از زمان دستگیری تا به حال هیچ خبری از وضعیت و شرایط ایشان در دست نیست.
خانواده ایشان از روز دستگیری تا به حال بارها به اداره اطلاعات سمنان مراجعه نمودند ولی مامورین وزارت اطلاعات از دادن هرگونه خبری از وضعیت و شرایط ایشان خوداری می کنند،و برخوردی تهدید آمیز و غیر انسانی با این خانواده دارند. بازجویان وزارت اطلاعات همچنین در هفته های اخیرتعداد زیادی از اعضای خانواده نبوی را به اداره اطلاعات سمنان احضار کردند و آنها راچندین ساعت مورد بازجویی خود قرار دادند و در حین بازجوئی مورد تهدید و فشارهای روحی قرار داشتند
خانم نبوی سومین زندانی این خانواده می باشد. خانم حمیده نبوی که دارای یک فرزند 5 ساله بدلیل قصد شرکت در مراسم بیستمین سالگرد قتل عام زندانیان سیاسی 1367 را داشتند دستگیر و در یک پروسه چند روزه به یک سال زندان محکوم شد. برادر ایشان آقای سید ظهور نبوی مقاله نویس سرزمین آریائی در حال حاضر در بند 350 زندان اوین زندانی است و محکوم به 5 سال زندان می باشد.
لازم به یاد آوری است تعداد زیادی از زندانیان سیاسی زن در زندانها مختلف ایران بسر می برند خانم روناک صفارزاده؛هانا عبدی، شهلا زرین فر،زهرا اسدپور گرجی،شهناز کیپور، فاطمه جوشن،شهناز غلامی ،فاطمه گفتاری و خانم حمیده نبوی می باشند.

مصاحبه رادیو زنان با نازنين پوينده

مصاحبه رادیو زنان با نازنين پوينده

رادیو زنان

4 آذر 1387,

مصاحبه با نازنين پوينده:آن سال ها وروزهاي که همراه من است

RealAudio - 3.4 Mb
مصاحبه رادیو زنان با نازنين پوينده

شناسنامه هايتان را بياوريد، فردا مادرتان اعدام ميشود!


شناسنامه هايتان را بياوريد، فردا مادرتان اعدام ميشود!
کميته بين المللي عليه اعدام
5 آذر 1387,
اين مکالمه تلفني يکي از مسئولين زندان اوين با فرزندان دردمند فاطمه حقيقت پژوه است. زهرا دختر بزرگتر فاطمه با گريه و وحشت زده نفسش در سينه حبس ميشود و فقط با هق هق گريه اشک ميريزد. مومني ميگويد فرزندان من! شناسنامه هايتان را بياوريد، فردا مادر شما اعدام ميشود.
اين مکالمه اوج ددمنشي و خونسردي يک مشت جاني و جنايتکار در راس حکومت اسلامي و در محوطه زندان اوين را نشان ميدهد. اگر فاطمه و فاطمه ها در حالت جنون دست به قتل انسان ديگري زده اند، زندانبانان و حاکمان اسلامي با خونسردي تمام تصميم گرفته اند انسانهايي مثل فاطمه را به قتل برسانند.
همراه با فاطمه حقيقت پژوه، بهنود شجاعي نوجواني که در ١۷ سالگي در يک دعواي شخصي به جرم قتل زنداني شد، بعد از چهار سال زندان قرار است چهارشنبه ٢۶ نوامبر يعني همين فردا اعدام شود. طبق خبري که از زندان اوين به کميته بين المللي عليه اعدام رسيده است تعداد ديگري هم در همين روز در زندان اوين قرار است اعدام شوند. بازار قتل و جنايت جمهوري اسلامي تا پايان عمرش ادامه دارد. سوال اين است تاکي بايد شاهد ادامه حرکت اين ماشين کشتار رژيم اسلامي باشيم.

چند لحظه بعد آنسوي خط صداي لرزان مادر شنيده ميشود که ميگويد، ديگر هيچ کاري نميتوان کرد، ديگر دير است. شناسنامه هايتان را بياوريد، تا آقاي مومني که اينجا در زندان مسول است و قرار است آخرين کارهاي اداري را براي آخرين ملاقات من با شما انجام دهد به کارش برسد. من ميخواهم براي آخرين بار قيافه شما عزيزانم را ببينم. اينجا دارند همه کارها را انجام ميدهند که براي به دار کشيدن و قتل من وظايفشان را انجام داده باشند!!

اين صحنه اي از زندان اوين است و درست در همين دقايق، بهنود ٢۰ ساله را نيز با تني لرزان و پاهايي که درست راه نميرود، به سلول انفرادي مرگ ميبرند، تا فردا چهار شنبه صبح زود همراه با فاطمه و تعداد ديگري با صداي اذان نفرت آورشان، اينها را بکشند.

مردم! اين جنايت عليه بشريت است و بايد در دنيا در مورد آن با همين جزئيات حرف زد. بايد گفت زهرا دختر ٢٣ ساله فاطمه، گريه ميکند و زار ميزند و خواهر کوچک ١۷ ساله او دچار بيماري روحي است و تازه از بيمارستان به خانه برگشته و مقامات رژيم جاني اسلامي با خبر مرگ مادرش به او تراپي ميدهند.!

آيا ميتوان کاري کرد. آيا ميشود جلو اين جنايت را گرفت. ما آخرين تلاشهايمان را داريم ميکنيم. امروز مينا احدي صبح زود ساعت ۵ اروپاي مرکزي با زنگ تلفن دختر فاطمه بيدار شد. زهرا با گريه خبر مکالمه تلفني زندان را برايش تعريف کرد. مينا احدي و ديگر اعضاي کميته بين المللي عليه اعدام از ديروز تا کنون مشغول تلاشي ويژه و اضطراري براي يافتن راهي هستند.

اقدامات زيادي شده است. مقامات دولتي و سازمانهاي مدافع حقوق بشر اروپا در جريان اين کيس قرار گرفته اند. پارلمان اروپا قولهايي داده است. اما همه اينها فقط هنگامي کار ساز است که مردم صداي اعتراضشان را به گوش اين حاکمان برسانند تا دوستانشان، يعني مقامات جمهوري اسلامي را منع کنند.

مردم! فقط قدرت شما ميتواند همه حاکمان را به تکاپو بيندازد. به ميدان بياييد. جهانيان را از اين جنايات مطلع کنيد. تلاش کنيم ماشين کشتار رژيم اسلامي را متوقف کنيم.

اما براي متوقف کردن اعدام فاطمه و بهنود ما فقط چند ساعتي وقت داريم. هنوز اميدمان را از دست نداده ايم. اما حاکمان رژيم اسلامي تصميمشان را گرفته اند.

25 نوامبر 2008

11/23/08

از مراسم دهمین سالگرد قتل فروهرها جلوگیری شد

از مراسم دهمین سالگرد قتل فروهرها جلوگیری شد
همانند چند سال گذشته، امسال نیز، در دهمین سالگرد قتل داریوش و پروانه فروهر، ماموران امنیتی از ورود یاران و اعضای خانواده‌ی این دو به محل برگزاری مراسم سالگردشان جلوگیری کردند.
Fri / 21 11 2008 / 20:56
دویچه وله: همانند چند سال گذشته، امسال نیز، در دهمین سالگرد قتل داریوش و پروانه فروهر، ماموران امنیتی از ورود یاران و اعضای خانواده‌ی این دو به محل برگزاری مراسم سالگردشان جلوگیری کردند.
به گفته‌ی شاهدان عینی، ماموران از ساعات اولیه صبح روز جمعه، اول آذرماه، با بستن کوچه‌ها و خیابانهای اطراف محل سکونت خانواده‌ی فروهرها، مانع نزدیک شدن افراد به این محل شدند.
روز جمعه، اول آذرماه، برابر است با دهمین سالگرد قتل داریوش و پروانه فروهر، رهبر و عضو حزب ملت ایران. پرستو فروهر، دختر این دو، به رسم هرساله، از چند روز قبل اعلام کرده بود که مراسمی از ساعت ۳ تا ۵ بعدازظهر در منزل مسکونی‌شان در خیابان هدایت تهران برگزار می‌شود. ولی به گفته‌ی او، امسال نیز از چند روز قبل از مراسم، ماموران امنیتی با او تماس گرفته و خواهان بر هم زدن این مراسم شده‌اند.
پرستو فروهر در گفت‌وگو با دویچه وله می‌گوید: «امسال هم از قبل به ما اطلاع داده بودند. البته سال گذشته از درج آگهی ما در روزنامه خودداری شد. دستور داده بودند که درج نشود. امسال این آگهی درج شد و ما امید داشتیم که شاید جلوگیری نشود. ولی بعد از آن با من تماس گرفتند و به صورت رسمی ابلاغ کردند که مراسم ممنوع خواهد بود».
یکی از شاهدان عینی می‌گوید که به همراه چندین نفر دیگر از ساعت سه بعدازظهر در خیابان محل اقامت فروهرها حضور داشته‌اند، اما ماموران اجازه‌ی نزدیک شدن به خانه‌ی فروهرها را هم به آنها نداده‌اند. وی می‌گوید: «الان ماموران اینجا هستند. عین پارسال سر کوچه‌ها را نرده گذاشتند و نمی‌گذارند کسی وارد شود. منتها دوستان و یاران داریوش و پروانه فروهر می‌‌آیند و می‌روند و مامورین هم از تجمع آنها جلوگیری می‌کنند و مرتب می‌گویند حرکت کنید. حتا بعضی وقتها که دو یا سه نفر می‌ایستند تا با هم حرف بزنند، مامورین می‌آیند و با لحنی تند به آنها می‌گویند که پراکنده شوند و توقف نکنند و محل را ترک کنند و از کسانی هم که عبور می‌کنند، فیلم و عکس می‌گیرند».
به گفته‌ی پرستو فروهر، یکی از آشنایان خانواده‌ی فروهر که صبح زود قبل از حضور ماموران، از کردستان برای دیدن خانواده‌ی فروهر به منزل آنان رفته، پس از خروج از منزل، چند ساعتی بازداشت شده و از او خواسته شده که فورا تهران را ترک کرده و به کردستان بازگردد.

بعد از سال ۱۳۷۷، یعنی سال وقوع قتل فروهرها، تا چندین سال مراسم سالگرد آنان در خانقاه صفی‌علیشاه و مسجد فخر برگزار می‌شد، اما در سال ۱۳۸۱، وقتی جمعیت شرکت‌کننده، که به گزارش خبرگزاری‌ها تعدادشان به پنج هزار نفر می‌رسید، از مسجد به طرف منزل مسکونی فروهرها به راه افتاد، ماموران نیروی انتظامی با حمله به جمعیت به ضرب و شتم آنها پرداخته و تعدادی را مصدوم و مجروح کردند. عزت‌الله سحابی و پرستو فروهر نیز مورد ضرب و شتم لباس شخصی‌ها قرار گرفتند.
سال ۱۳۸۲، مراسم سالگرد فروهرها در حسینیه‌ی ارشاد برگزار شد و با وجود حضور گسترده‌ی نیروهای انتظامی در خیابانهای اطراف و درگیری‌های پراکنده و پاره کردن پوسترها، درگیری شدیدتر یا دستگیری پیش نیامد.
پس از سال ۱۳۸۲، دیگر اجازه‌ی برگزاری مراسم در محل‌های عمومی به خانواده‌ی فروهر داده نشد. به گفته پرستو فروهر، ماموران، علت عدم صدور مجوز مراسم را جلوگیری از برهم خوردن نظم عمومی و امنیت اعلام کرده‌اند. از این رو پرستو فروهر تصمیم گرفت، مراسم سالگرد پدر و مادرش را در منزل مسکونی‌شان برگزار کند.
از سال ۱۳۸۵، دیگر اجازه‌ی برگزاری مراسم در منزل شخصی فروهرها نیز به آنها داده نشد. از آن سال به بعد، همه‌ساله در سالگرد قتل فروهرها ماموران امنیتی با حضور در کوچه‌ها و خیابانهای اطراف منزل مسکونی فروهرها در خیابان هدایت تهران، اجازه‌ی نزدیک شدن رهگذران عادی را هم به خانه‌ی آنان نمی‌دهند.
سال ۱۳۸۶، لباس شخصی‌ها در کوچه پس‌کوچه‌های خلوت اطراف خانه‌ی فروهرها، اقدام به ضرب و شتم و تهدید کسانی کردند که قصد رفتن به منزل فروهرها را داشتند.

امسال نیز همانند دوسال گذشته، اجازه‌ی برگزاری مراسم سالگر قتل داریوش و پروانه فروهر در منزل شخصی این دو به بازماندگان آنها داده نشد. پرستو فروهر، تنها دختر داریوش و پروانه فروهر، این را عین «بیداد» می‌داند و می‌گوید: «مسلم است که این ناحق است. این ناحق است که ما نتوانیم دو ساعت در سال، یاد آن دو عزیز را در خانه‌ی خودشان گرامی بداریم، در حالی که هیچ‌کس نیاز به مجوز برای برگزاری مراسم در خانه‌ی خود ندارد. این ناحق است که ما حتا این امکان را هم نداشته باشیم. این ناحق است و بسیار تلخ».
همانند چند سال گذشته، امسال نیز، در دهمین سالگرد قتل داریوش و پروانه فروهر، ماموران امنیتی از ورود یاران و اعضای خانواده‌ی این دو به محل برگزاری مراسم سالگردشان جلوگیری کردند.
Fri / 21 11 2008 / 20:56

دویچه وله: همانند چند سال گذشته، امسال نیز، در دهمین سالگرد قتل داریوش و پروانه فروهر، ماموران امنیتی از ورود یاران و اعضای خانواده‌ی این دو به محل برگزاری مراسم سالگردشان جلوگیری کردند.

به گفته‌ی شاهدان عینی، ماموران از ساعات اولیه صبح روز جمعه، اول آذرماه، با بستن کوچه‌ها و خیابانهای اطراف محل سکونت خانواده‌ی فروهرها، مانع نزدیک شدن افراد به این محل شدند.

روز جمعه، اول آذرماه، برابر است با دهمین سالگرد قتل داریوش و پروانه فروهر، رهبر و عضو حزب ملت ایران. پرستو فروهر، دختر این دو، به رسم هرساله، از چند روز قبل اعلام کرده بود که مراسمی از ساعت ۳ تا ۵ بعدازظهر در منزل مسکونی‌شان در خیابان هدایت تهران برگزار می‌شود. ولی به گفته‌ی او، امسال نیز از چند روز قبل از مراسم، ماموران امنیتی با او تماس گرفته و خواهان بر هم زدن این مراسم شده‌اند.

پرستو فروهر در گفت‌وگو با دویچه وله می‌گوید: «امسال هم از قبل به ما اطلاع داده بودند. البته سال گذشته از درج آگهی ما در روزنامه خودداری شد. دستور داده بودند که درج نشود. امسال این آگهی درج شد و ما امید داشتیم که شاید جلوگیری نشود. ولی بعد از آن با من تماس گرفتند و به صورت رسمی ابلاغ کردند که مراسم ممنوع خواهد بود».

یکی از شاهدان عینی می‌گوید که به همراه چندین نفر دیگر از ساعت سه بعدازظهر در خیابان محل اقامت فروهرها حضور داشته‌اند، اما ماموران اجازه‌ی نزدیک شدن به خانه‌ی فروهرها را هم به آنها نداده‌اند. وی می‌گوید: «الان ماموران اینجا هستند. عین پارسال سر کوچه‌ها را نرده گذاشتند و نمی‌گذارند کسی وارد شود. منتها دوستان و یاران داریوش و پروانه فروهر می‌‌آیند و می‌روند و مامورین هم از تجمع آنها جلوگیری می‌کنند و مرتب می‌گویند حرکت کنید. حتا بعضی وقتها که دو یا سه نفر می‌ایستند تا با هم حرف بزنند، مامورین می‌آیند و با لحنی تند به آنها می‌گویند که پراکنده شوند و توقف نکنند و محل را ترک کنند و از کسانی هم که عبور می‌کنند، فیلم و عکس می‌گیرند».

به گفته‌ی پرستو فروهر، یکی از آشنایان خانواده‌ی فروهر که صبح زود قبل از حضور ماموران، از کردستان برای دیدن خانواده‌ی فروهر به منزل آنان رفته، پس از خروج از منزل، چند ساعتی بازداشت شده و از او خواسته شده که فورا تهران را ترک کرده و به کردستان بازگردد.

بعد از سال ۱۳۷۷، یعنی سال وقوع قتل فروهرها، تا چندین سال مراسم سالگرد آنان در خانقاه صفی‌علیشاه و مسجد فخر برگزار می‌شد، اما در سال ۱۳۸۱، وقتی جمعیت شرکت‌کننده، که به گزارش خبرگزاری‌ها تعدادشان به پنج هزار نفر می‌رسید، از مسجد به طرف منزل مسکونی فروهرها به راه افتاد، ماموران نیروی انتظامی با حمله به جمعیت به ضرب و شتم آنها پرداخته و تعدادی را مصدوم و مجروح کردند. عزت‌الله سحابی و پرستو فروهر نیز مورد ضرب و شتم لباس شخصی‌ها قرار گرفتند.

سال ۱۳۸۲، مراسم سالگرد فروهرها در حسینیه‌ی ارشاد برگزار شد و با وجود حضور گسترده‌ی نیروهای انتظامی در خیابانهای اطراف و درگیری‌های پراکنده و پاره کردن پوسترها، درگیری شدیدتر یا دستگیری پیش نیامد.

پس از سال ۱۳۸۲، دیگر اجازه‌ی برگزاری مراسم در محل‌های عمومی به خانواده‌ی فروهر داده نشد. به گفته پرستو فروهر، ماموران، علت عدم صدور مجوز مراسم را جلوگیری از برهم خوردن نظم عمومی و امنیت اعلام کرده‌اند. از این رو پرستو فروهر تصمیم گرفت، مراسم سالگرد پدر و مادرش را در منزل مسکونی‌شان برگزار کند.

از سال ۱۳۸۵، دیگر اجازه‌ی برگزاری مراسم در منزل شخصی فروهرها نیز به آنها داده نشد. از آن سال به بعد، همه‌ساله در سالگرد قتل فروهرها ماموران امنیتی با حضور در کوچه‌ها و خیابانهای اطراف منزل مسکونی فروهرها در خیابان هدایت تهران، اجازه‌ی نزدیک شدن رهگذران عادی را هم به خانه‌ی آنان نمی‌دهند.

سال ۱۳۸۶، لباس شخصی‌ها در کوچه پس‌کوچه‌های خلوت اطراف خانه‌ی فروهرها، اقدام به ضرب و شتم و تهدید کسانی کردند که قصد رفتن به منزل فروهرها را داشتند.

امسال نیز همانند دوسال گذشته، اجازه‌ی برگزاری مراسم سالگر قتل داریوش و پروانه فروهر در منزل شخصی این دو به بازماندگان آنها داده نشد. پرستو فروهر، تنها دختر داریوش و پروانه فروهر، این را عین «بیداد» می‌داند و می‌گوید: «مسلم است که این ناحق است. این ناحق است که ما نتوانیم دو ساعت در سال، یاد آن دو عزیز را در خانه‌ی خودشان گرامی بداریم، در حالی که هیچ‌کس نیاز به مجوز برای برگزاری مراسم در خانه‌ی خود ندارد. این ناحق است که ما حتا این امکان را هم نداشته باشیم. این ناحق است و بسیار تلخ».


11/22/08

گزارش از كارزار "اعتراض به شدت يافتن سرکوب فعالان کارگرى – نه به شلاق و اعدام!"


گزارش از كارزار "اعتراض به شدت يافتن سرکوب فعالان کارگرى – نه به شلاق و اعدام!"
اتحاد بين المللى در حمايت از كارگران در ايران
1 آذر 1387,
سايت بين المللى كارگرى ليبراستارت كارزارى بين المللى را در همكارى با اتحاد بين المللى، در اعتراض به شدت يافتن سرکوب فعالين كارگرى در ايران– با عنوان نه به شلاق و اعدام، از تاريخ ١٤ اگوست سازمان داده است. اين كارزار در اعتراض به حكم شلاق و زندان عليه فعالين كارگرى در سنندج، از جمله سوسن را زانى، شيوا خير آبادى، عبدالله خانى، سيد غالب حسينى، خالد حسينى، حكم اعدام عليه فرزاد كمانگر، معلم در كردستان، دستگيرى فعال كارگرى افشين شمس و ادامه حبس منصور اسانلو و موارد مشابه سازماندهى شده است. اين كمپين در ٢٥ نوامبر٢٠٠٨ خاتمه پيدا ميكند. تا كنون در حدود ٦٥٠٠ نامه اعتراضى از جانب فعالين و سازمانهاى كارگرى و مترقى از اقصى نقاط جهان به مقامات جمهورى اسلامى ارسال گرديده است.
اين كمپين همزمان به يازده زبان، از جمله فارسى، سازمان داده شده بود، كه البته زبان فارسى به نسبت زبانهاى ديگر از جمله كمترين كاربرد را داشته است. تا ٢٥ نوامبر اين فرصت هست كه پيامهاى اعتراضى هر چه بيشترى ارسال نمود. لطفا به لينك زير مراجعه نماييد:
http://www.labourstart.org/cgi-bin/solidarityforever/show_campaign.cgi?c=418
كمپينها و اكسيونهاى اعتراضى نسبت به سركوب و دستگيرى فعالين كارگرى و در حمايت از حق تشكل و اعتصاب و... به طرق مختلف توسط نهادهاى كارگرى و مترقى در داخل و خارج كشور ادامه دارند. در هفته هاى اخير بار ديگر شاهد گسترش اعمال سركوبگرانه جمهورى اسلامى نسبت به فعالين و نهادهاى كارگرى در ايران بوده ايم و لازم است كه با كارزارهاى مختلف و متنوع و پيوسته حمايت از جنبش كارگرى در ايران را گسترش داد.
اتحاد بين المللى در حمايت از كارگران در ايران

11/19/08

جمعه، مراسم سالگرد قتل داریوش و پروانه فروهر

جمعه، مراسم سالگرد قتل داریوش و پروانه فروهر
مراسم دهمین سالگرد قتل داریوش و پروانه فروهر روز جمعه اول آذر ماه ۱۳۸۷ برگزار می‌شود. این مراسم در منزل فروهرها در خیابان هدایت و از ساعت ۱۵ تا ۱۷ برگزار می‌شود.
مراسم دهمین سالگرد قتل داریوش و پروانه فروهر روز جمعه اول آذر ماه ۱۳۸۷ برگزار می‌شود.
پرستو فروهر فرزند داریوش و پروانه فروهر با اشاره به دهمین سالگرد به قتل رساندن پدر و مادرش گفت كه این مراسم روز جمعه در منزل آنان و از ساعت ۱۵ تا ۱۷ برگزار می‌شود.
بر این اساس پرستو فروهر از جانب خود و برادرش آرش فروهر از مردم ایران برای شركت در مراسم بزرگداشت داریوش فروهر، رهبر فقید حزب ملت ایران و همسرش پروانه فروهر دعوت كرد.
داریوش و پروانه فروهر آذر ماه ۱۳۷۷ در جریان قتل‌های زنجیره‌ای در منزل مسكونی خود كشته شدند. در آن سال محمد مختاری و محمد جعفر پوینده نویسندگان عضو كانون نویسندگان ایران نیز به قتل رسیدند. پس از آنكه این قتل‌ها افشا و گفته شد كه بخشی از نیروهای خودسر در وزارت اطلاعات این اعمال را انجام داده‌اند پرونده مرگ مجید شریف و پیروز دوانی نیز در كنار پرونده قتل‌های زنجیره‌ای آذر ماه ۱۳۷۷ قرار گرفت.
برگزاری مراسم بزرگداشت این مقتولان در سه سال گذشته با ممانعت همراه بوده است اما فرزندان داریوش و پروانه فروهر امیدوارند كه امسال بتوانند برای پدر و مادرشان در منزل شخصی آنها مراسمی را برگزار كنند.
به این ترتیب براساس آگهی پرستو و آرش فروهر كه در روزنامه اطلاعات روز دوشنبه ۲۷ آبان ماه ۱۳۸۷ درج شده است این مراسم در منزل داریوش و پروانه فروهر واقع در خیابان سعدی جنوبی، خیابان هدایت، كوچه شهید مرادزاده، پلاك ۲۲ برگزار می شود.

به مناسبت بیست نوامبر، روزجهانی کودک

به مناسبت بیست نوامبر، روزجهانی کودک

بیست نوامبر سال 1989، روزی است که کنوانسیون حقوق کودکان توسط 192 کشور امضاء و پذیرفته شد. اصطلاح "کودک" در مورد کلیه اشخاص زیر 18 سال به کار برده می شود.

حقوق کودک در منشور حقوق بشر، بخش بسیار مهمی را تشکیل می دهد که شامل : حقوق زندگی، تغذیه درست، بهداشت، آموزش و حمایت، می شود. این ها رئوس مهم حقوق جهانی کودکان است که همه کشورها موظفند آن ها را رعایت کنند. ولی متاسفانه نه تنها بحث و گفتگو در این زمینه هنوز جای مناسبی را به خود اختصاص نداده است بلکه از این مهم تر، در میان کشورهای مختلف جهان این حقوق کمتر رعایت می شود. از این رو، وظیفه ماست که در همه جا و در فرصت های مختلف، برای برای پدر و مادرها، برای مسئولین در مراکز آموزشی و در وحله نخست برای خود کودکان که سازندگان جامعه آینده هستند، در رابطه با این حقوق صحبت کنیم. چنین بحثی را باید برای جامعه جهانی و مراکز تعلیم و تربیت باز کرد و در مورد آن با کودکان نیزسخن گفت تا به حق و حقوق اجتماعی خویش آشنا شوند. باید بر این واقعیت پای فشرد که کودکان ما انسان های بزرگ فردا خواهند بود و چنانچه هم اکنون نتوانند به حقوق خود آشنا شده و از آن دفاع کنند، در آینده نیز، هنگامی که وارد جامعه بزرگتر می شوند، نه خواهند توانست از حقوق اجتماعی خویش به دفاع برخیزند.

نگاهی گذارا به آنچه در جهان، بویژه در کشورهای استبدادی از قبیل جمهوری اسلامی نسبت به حقوق کودک می گذرد، متاسفانه تصویر رضایت بخشی را ارائه نمی دهد. در بسیاری مناطق، بویژه درکشورهای "فقیر" کودکان مجبورند با حقوق ناچیزی کارهای سختی انجام دهند، تنها باین خاطر که بتوانند بخشی از زندگی خود و خانواده ی خویش را تأمین کنند. در ایران علاوه بر وضعیت نامناسب اقتصادی که شامل خانوادهای زحمت کش می شود و طبعاً کودکان در مرکز آن قرار دارند، محکومیت های سنگین و اعدام نسبت به کودکان نیز اعمال می شود. در حالیکه یکی از موارد مهم کنوانسیون حقوق کودک ممانعت از احکام زندان و اعدام می باشد.

ماده 28 کنوانسیون حقوق کودک می گوید : دولت ها باید آموزش ابتدایی و رایگان و اجباری برای کودکان را فراهم کنند و طبق ماده 32 همین کنوانسیون، کودکان باید در برابر کاری که رشد و سلامت جسمی و فکری آنها را تهدید می کند، حمایت شوند ...

در قطعنامه پایانی اولین کنگره جهانی "کودکان کار" که در سال 2004 در فلورانس ایتالیا برگزار شد، آمده است که : "246 میلیون کودک در گوشه وکنار جهان به کارهای سخت مشغول می باشند." هنگامی که در باره کودکانِ کار در این قطعنامه صحبت می شود، اشاره به کودکانی نیز می گردد که توسط باندهای مواد مخدر ربوده شده اند. موارد بی شماری وجود دارد که کوکان را به کار بردگی، حمل مواد مخدر، استثمار جنسی، تجارت سکس، مزارع پنبه، کارخانه های بزرگ و کارگاه های کوچک، ماهیگیری، کار خانگی، ماشین شویی در گاراژها، فروشندگی در خیابان یا بازار، حمل ذباله، خشت زنی، حمل و نقل، راه سازی، کار در کشتی، سربازی اجباری، و بسیاری مشاغل دیگر که بر جسم و جان و تکامل طبیعی کودکان تاثیرهای منفی و غیر قابل جبرانی می گذارند، مجبور می کنند.

به گزارش یونیسف در سال 2007 به طور میانگین، روزانه بیش از 26 هزار کودک زیر پنج سال در نقاط مختلف جهان در اثر بیماری ذات الریه و بیماری هایی چون اسهال، جان خود را از دست می دهند. در همین سال، 530 هزار کودک در جهان به بیماری ایدز مبتلا شده اند و بسیاری از آن ها به علت فقدان وسایل درمان، جان خود را از دست داده اند. باید تاکید نمود که روزانه 1400 کودک در جهان به بیماری ایدز مبتلا می شوند...

با نگاهی گذارا به آمار و ارقام در می یابیم که در کشورهای "فقیر" میزان بی سوادی در میان کودکان به خاطر وضعیت بد اقتصادی خانواده ها روز بروز بیشتر می شود و در این میان شرایط دختران نسبت به پسران سخت تر است.

در شرایط کنونی با توجه به بحران اقتصادی و مالی عظیمی که سراسر جهان را فرا گرفته و روزانه هزاران انسان را به بی کاری و فقر می کشاند، وضعیت اقتصادی خانواده ها بیش از پیش به وخامت می گراید، اولین قربانیان چنین شرایطی کودکان هستند و این در حالی ست که در بسیاری از کشورها کودکان حتا از ابتدایی ترین حقوق برخوردار نیستند و اغلب قوانین مندرج در کنوانسیون حقوق کودک رعایت نمی شود. از جمله این موارد : شرکت کودکان در جنگ، محکومیت زندان و اعدام برای کودکان، کار، آزار جنسی، تحمیل مذهب، لباس و ...، می باشد.

این نوشته را با گفته ی خود کودکان که در قطعنامه پایانی اولین کنگره جهانی کودکان کار آمده است به پایان می بریم:

ما "حالیم" و صدای ما "آینده" است!

12 نوامبر 2008

· پروانه قاسمی فعال سیاسی و روانشناس کودک

بزودی ازاین نویسنده به همین مناسبت کتابچه عکسی تحت عنوان "کودکان جهان در مونترال" منتشر خواهد شد.


11/13/08

بازداشت مجدد طیب ملایی

بازداشت مجدد طیب ملایی

رادیو برابری

۳ آبان ۱۳۸۷

طیب ملایی از فعالین اتحادیه آزاد کارگران باردیگر بازداشت شد. در طی چند روز اخیر چهار بار خانه آنان مورد حمله و بازرسی قرار گرفته !
گفتگو با حسن ملایی ، برادر طیب
MP3 - 784.8 kb

نامه یک حقوقدان در مورد شکنجه شدنش در زندان

نامه یک حقوقدان در مورد شکنجه شدنش در زندان
۱۳۸۷/۸/۲۲
حميد والايي
ریاست محترم کمیسیون حقوق بشر کانون وکلای استان آذربایجان شرقی با سلام احتراماً اینجانب حمید والائی، دانش آموخته حقوق قضائی و قبول شده آزمون کانون وکلای آذربایجان شرقی (درسال ۱٣٨۶) پیرو احضارها و تهدیدهای شفاهی مامورین اداره اطلاعات تبریز علیه خانواده ام، مبنی بر تحویل بنده به آن اداره! در مورخه ۲۵ تیرماه جاری خود را به اتاق ٣۷ (مربوط به ستاد خبری اداره اطلاعات در ورودی زندان تبریز) معرفی نموده و بصورت غیرقانونی و بدون تفهیم اتهام و ارائه برگ احضار کتبی و دستور بازداشت کتبی، بازداشت شدم.
در مدت ۱٣ روز بازداشت غیرقانونی در بازداشتگاه اداره اطلاعات - که در سلول انفرادی صورت گرفت - تحت بازجویی های شدید توأم با فشارهای روحی و روانی قرار گرفتم و نهایتاً از طرف بازجوی پرونده تحت شکنجه (ضرب و شتم) قرار گرفتم، بطوریکه تعدادی از دندانهایم شکسته و لثه هایم التهاب و خونریزی کرده و از ناحیه پای راست و سرم دچار آسیب شدم همچنین در حین شکنجه چندین بار بیهوش شدم و الان هم دچار سرگیجه و سردردهای شدید هستم.
پس از شکنجه مذکور تقاضای پزشک معالج و معرفی به پزشکی قانونی را کردم که از عمل به این تقاضا نیز امتناع ورزیدند. بعد از انتقال به زندان تبریز مکاتباتی داشتم با مسئولین قضائی از جمله بازپرس پرونده (بازپرس شعبه ۴ دادسرای عمومی تبریز ) مبنی بر انتقال اینجانب جهت درمانهای تخصصی و معرفی به پزشکی قانونی (برای ثبت آثار شکنجه)، که باز هم ترتیب اثری به آنها داده نشد.
بدنبال موافقت آنها با خروج اینجانب از زندان تبریز (با قرار وثیقه)، نهایتاً بعد از چندین روز ، در اثر پافشاری و اصرار خود و خانواده ام با شکایت بنده علیه اداره اطلاعات (در خصوص شکنجه) و معرفی به پزشکی قانونی موافقت گردید.
لازم به ذکر است اینجانب علیرغم قبولی در آزمون کانون وکلای آذربایجان شرقی، بعد از طی مراحل قانونی در مرحله صدور پروانه کارآموزی وکالت، در اردیبهشت ماه سال جاری (۱٣٨۷) از طرف اداره اطلاعات تبریز بصورت غیرقانونی (بدون اینکه سوء پیشینه و محکومیت کیفری داشته باشم) رد صلاحیت شده و به دنبال ارسال نامه رد صلاحیت از طرف اداره مذکور به کانون وکلای آذربایجان شرقی (تبریز)، مسئولین کانون از صدور پروانه کارآموزی وکالت به اینجانب ممانعت به عمل می آورند. ذکر این نکته لازم است که استعلام کانون از اداره اطلاعات و لحاظ قاطع تصمیم اداره فوق منافی استقلال کانون وکلا بوده و با قانون اخذ پروانه وکالت دادگستری منافات داشته و در عین حال نمی توان ماده ای یافت که با استناد به آن، اداره اطلاعات بتواند به صورت قاطع و بدون ادله قانونی از صدور پروانه جلوگیری کرده و استقلال کانون را زیر سوال ببرد و اگر دستور یا بخشنامه ای نیز در این مورد (البته شاید به صورت پنهانی!) وجود داشته باشد کاملاً غیر قانونی بوده و فاقد اثر قانونی می باشد.
بنده افتخار این را دارم که از راه حقوقی و مدنی سعی در از بین رفتن تبعیضها و بی عدالتی ها علیه مردم آذربایجان را داشته ام هر چند که شاید عده ای تحمل این سرسختی ها را ندارند و با بازداشت، شکنجه و اتهاماتی همچون تبلیغ علیه نظام سعی در نابود کردن این عدالت خواهی راستین را دارند.
فعالیت در زمینه شناساندن و بازستاندن حقوق پایمال شده مردم آذربایجان نمی تواند با اتهاماتی همچون تبلیغ علیه نظام مقایسه شده و محکوم شود. استقامت در شناسایی این تبعیض ها و مبارزه با آن نمی تواند خیانت تلقی گردد بلکه وجدان هر انسان آزاده ای از تبعیضها و اجحاف ها به درد می آید چه برسد به کسی که در راه اجرای عدالت و مبارزه با تبعیضها وارد مرحله ای می شود که لازمه فعالیت در این مرحله پایبند بودن به اصول عدالت، شرافت انسانی و دفاع از حقوق پایمال شده یک ملت می باشد.
به راستین بودن اعمال خود در راه اجرای عدالت چنان معتقدم که اگر عده ای با رد صلاحیت سعی در جلوگیری از شروع به وکالت اینجانب می نمایند غافل از این هستند که قسم نامه ام را نسبت به اجرای عدالت قبل از صدور پروانه وکالت یاد کرده ام، قسم نامه ای که بالاتر از قسم نامه صنفی! بوده و پشتوانه آن شرافت انسانی و اعتقاد به محکمه وجدان و آرمانهای عدالت خواهانه ام می باشد.
لذا با عنایت به اینکه اینجانب جهت احقاق حقوق فردی، شهروندی و قانونی خویش، شکایت و اعتراض خود را به مراجع ذی صلاح ارائه کرده ام و با توجه به تخصص و آشنایی حقوقی بنده و وکیلم (آقای نقی محمودی) و پیگیری شخصی پرونده، از آن کمیسیون محترم استدعا دارم به لحاظ قرار داشتن در جایگاه یکی از مراجع مدافع حقوق بشر با حمایت های حقوقی خود از حقوق بشری و قانونی اینجانب دفاع نمائید.
انتظارات بنده از آن کمیسیون محترم عبارتند از:
۱- پیگیری روند پرونده اتهامی و تلاش در دفاع همه جانبه از حقوق بنده نسبت به اتهام بدون دلیل، مبنی بر تبلیغ علیه نظام و تلاش در گرفتن قرار منع تعقیب و اعاده حیثیت از اینجانب.
۲- پیگیری روند پرونده شکایت اینجانب علیه عملکردهای غیرقانونی اداره اطلاعات نسبت به بازداشت غیرقانونی و تخلفات بازجوی پرونده در خصوص شکنجه اینجانب.
٣- رایزنی با کانون وکلای آذربایجان شرقی (تبریز) جهت برخورد قانونمند در مقابل تصمیم گیری غیرقانونی اداره اطلاعات در خصوص رد صلاحیت بنده و لغو آن دستور و همچنین موافقت با صدور پروانه کارآموزی وکالت اینجانب.
با تشکر حمید والائی
سايت گزارشگران

11/12/08

گزارش ماهانه انجمن دفاع از زندانیان سیاسی آذربایجانی در ایران- اکتبر سال ۲۰۰۸

گزارش ماهانه انجمن دفاع از زندانیان سیاسی آذربایجانی در ایران- اکتبر سال ۲۰۰۸
انجمن دفاع از زندانیان سیاسی آذربایجانی در ایران

۲۱ آبان ۱۳۸۷

وضیعت فعالان مدنی آذربایجانی بازداشت شده در مراسم افطاری در تهران
در تاریخ ١٨ آبان ماه (۸ نوامبر)چهار فعال آذربایجانی علیرضا صرافی مدیر مسوول ماهنامه توقیف شده دیلماج، حسن راشدی نویسنده و از همکاران مجلات یارپاق و وارلیق، سعید محمدی سردبیر مجله ادبی یاشماق، مهدی نعیمی فعال فرهنگی پس از سپردن وثیقه سنگین٥٠ میلیون تومانی از زندان اوین آزاد شدند.
این فعالان حقوق آذربایجانی اما همچنان به اتهام " تجمع و تبانی علیه امنیت ملی" تحت پیگرد قضایی قرار دارند.
نامبردگان پس از آزادی اعلام داشته اند در طول مدت بازداشت جهت اخذ اعترافات تحت فشار قرار گرفته و بازجویی ها پیرامون اتهام تفهیم شده به آنها نبوده است.
آنها تقریبا تمام مدت بازداشت را در انفرادی بند ۲۰۹بازداشتگاه زندان اوین که زیر نظر وزارت اطلاعات اداره می شود، تحت فشارهای جسمی و روحی قرار داشتند. به آنها در مدت بازداشت اجازه گرفتن وکیل داده نشد و بیش از یک ماه محروم از ملاقات با خانواده خود بودند.
این زندانیان در اعتراض به ادامه نگهداری و برخوردهای غیرقانونی با ایشان در طول مدت بازداشت،به مدت ۱۱ روز اعتصاب غذا کردند.سلامتی آنها در نتیجه شرایط سخت به مخاطره افتاده است و هم اکنون تحت معالجه پزشک هشتند.
روز۲۰شهريور(۱٠سپتامبر)، ماموران امنیتی ۱۹ آذربایجانی - روزنامه نگار، استاد دانشگاه و شاعر - را که در خانه ای در تهران برای برگزاری مراسم افطار جمع شده بودند دستگیر کردند. همسر و فرزندان عباس لسانی از زندانیان سیاسی سرشاس آذربایجانی از جمله آنها بودند.
برخی از آنها، از جمله رقیه علیزاده، همسر عباس لسانی به همراه سه فرزندانش، اکرم نجاری، رباب عظیمی و فرهاد رضایی بعد از ۹ ساعت آزاد شدند. در روز ۲۴ شهریور (۱۴ سپتامبر) یوسف هوشیار، شهباز ابراهیم زاده و محمد عباسپور آزاد شدند.در نیمه دوم مهر(اوایل اکتبر) نیز، پنج تن دیگر، آقايان اكبر آزاد، صياد محمديان، عباس نعيمي، حسين حيدري و حسن رحیمی به قید کفالت ۵۰ میلیون تومانی(۵۰۰۰۰ $) از بند ۲۰۹ زندان اوین تهران آزاد شدند.تمامی آزاد شدگان پس از آزادي ادعا کرده اند که بدنبال بازداشت، از حقوق اساسي خود محروم گشته و تقریبا تمام مدت بازداشت را در انفرادی بند ۲۰۹ اوین تحت فشارهای جسمی و روحی قرار داشته اند.
وضیعت دانشجویان هویت طلب آذربایجانی بازداشت شده
بالاخره هفتم آبان ماه ( ۲۸ اکتبر )، هفت دانشجوی دانشگاه تبريز و يک دانشجوی دانشگاه اصفهان با قرار وثیقه به طور موقت از زندان تبریز آزاد شدند.
سجاد رادمهر، آیدین خواجه ای و فراز زهتاب که روز ۲۷ تیر ماه ( ۱۷ ژوئیه ) در مقابل دانشگاه تبریز دستگیر شده بودند به همراه امیر مردانی از ۲۳ مرداد (۱۳ اوت)، مجید ماکوئی زاده دهم شهریور (۳۱ اوت ) و احسان نجفی که ۹ مهر(۳۰ سپتامبر) در بازداشت یسر می بردند، به قید وثیقه ۵۰۰ میلیون ریالی و همچنین منصور امنیان و مقصود عهدی دو فعال دانشجویی دیگر دانشگاه تبریز که روز سی مرداد ماه (۲۰ اوت ) بازداشت شده بودند نیز به قید وثیقه ۲۰۰ میلیون ریالی از زندان تبریز آزاد شدند.
بدنبال بازداشت این فعالین دانشجویی آذربایجانی، خانه هایشان مورد جستجو قرار گرفت و کامپيوتر، سي دي ها، مدارک و کتاب هاي آنها ضبط گرديد. به غیر از نجفی که روز نهم مهر بازداشت شده بود بقیه به مدت سه ماه در بازداشتگاه اطلاعات تبریز تحت فشار و بازجويي قرار داشتند، آنها بدون محاکمه، تفهیم اتهام و بدون اجازه برای گرفتن وکیل و برخورداری از حق ملاقات بودند.
خانواده های این دانشجویان می گویند که « آنها در طول مدت بازداشت در بازداشتگاه وزارت اطلاعات شکنجه شده اند، مقامات رسمی آنها را در معرض بازجویی های ۲۴ ساعته، بی خوابی، ضرب و شتم و توهین و تحقیر قرار داده اند.» اتهامات این افراد " تشكيل وعضويت در دسته جات و گروهها غيرقانوني جهت بر هم زدن امنيت ملي" و "تبليغ عليه نظام " عنوان شده است.
آزادی داریوش حاتمي افسر وظبفه و از دوستان این دانشجویان نیز به روزهای آینده پس از توديع وثيقه موکول شده است. او نیز از ۲۷ تیر(۱۷ ژوئیه) ماه در بازداشت موقت بسر می برد. در این میان صمد مولاقلی دانشجوی دانشگاه آزاد شبستر هم که روز ۱۵ مهر(۶ اکتبر) توسط نیروهای امنیتی بازداشت شده بود قید وثیقه ۱۰۰ میلیون ریالی آزاد شده است، اتهام او ارتباط اینترنتی با گروههای خارج از کشورعنوان شده است.
وضیعت زندانيان اهل حق
سهند علي محمدی، بخشعلي محمدي، عبادالله قاسم زاده ، مهدي قاسم زاده ، يونس آقايان ، پنج تن از زندانيان اهل حق که بيش از ۵ سال است در اين زندان درحال تحمل محکوميتهاي خود هستند در اعتراض به روند غيرحقوقي پرونده خود و برخورد توهين آميز مامورين زندان و توهين به عقايد مذهبي آنان از تاريخ ۲۵ شهريور( ۱۵ سپتامبر) ماه سال جاري اقدام به اعتصاب غذا نموده و در همان زمان به سلول هاي انفرادي زندان مذکور منتقل گرديدند ، نامبردگان همچنان به اعتصاب غذاي خود ادامه می دهند و نظر به بيماريهاي گوارشي اين زندانيان که در پي اعتصاب غذاي ۲۵ روزه سابق آنان حاصل گرديده بود و همچنين نگهداري آنان در سلول هاي انفرادي مرطوب و غيربهداشتي زندان اروميه ، وضعيت جسمي آنان رو به وخامت گرائیده به گونه ای که چندین بار دچار استفراغ خون گشته اند و در وضعیتی نیمه هوشیار بسر می برند.
وضیعت عباس لسانی، فعال مدنی و زندانی سیاسی آذربایجانی
عباس لسانی فعال مدنی سرشناس آذربایجانی روز چهارشنبه هشتم آبانماه (۲۹ اکتبر) پس از اتمام دوران محکومیت ۳۰ ماهه خود از زندان یزد آزاد شد.
عباس لسانی پس از تحمل ۱۸ ماه حبس در خصوص اعتراضات خرداد ماه ۱۳۸۵( مای ۲۰۰۶) آذربایجان در زندان اردبیل، به اتهام تبلیغ علیه نظام در حال گذراندن یک دوره حبس ۱۲ ماهه دیگر در زندان اهر واقع در ۱۱۲ کیلومتری زادگاه خود (اردبیل) بود که اسفند ۸۶ (فوریه ۲۰۰۸) بطور غیر قانونی به زندان مرکزی یزد در فاصله ۲۰۰۰ کیلومتری منتقل شد.
این فعال مدنی، در زندان چند بار در اعتراض به رفتار تبعيض آميز مسئولان امنیتی و زندان اعتصاب غذا کرد، و به او اجازه رفتن به مرخصی هیچ وقت داده نشد.
لسانی ۱۶ مهر(۷ اکتبر) به وزارت اطلاعات یزد انتقال یافته و به مدت ۱۰ ساعت مورد بازجویی قرار گرفته بود، در بازجویی صورت گرفته که ماموران امنیتی اردبیل نیز حضور داشتند در مورد برنامه های او پس از آزادی از زندان و بازگشت به اردبیل از ایشان بازجویی کرده بودند.
پیش تر نیز دادستان و اداره اطلاعات اردبیل خانواده لسانی را تحت فشار قرار داده بودند که آقای لسانی باید بعد از آزادی از زندان یزد به یک شهر فارس نشین مهاجرت بکند، آنها تهدید کرده اند در غیر اینصورت هر اتفاق و حرکتی در اردبیل و دیگر شهرهای آذربایجان روی دهد ما او را دستگیر و زندانی خواهیم کرد.
روز ۲۰ شهریور ، ماموران امنیتی ۱۹ آذربایجانی - روزنامه نگار، استاد دانشگاه و شاعر - را که در خانه ای در تهران برای برگزاری مراسم افطار جمع شده بودند دستگیر کردند. همسر و فرزندان عباس لسانی از زندانیان سیاسی سرشاس آذربایجانی از جمله آنها بودند.
وضیعت دیگر فعالان مدنی آذربایجانی بازداشت شده
طبق گزارشات منابع موثق ، از زندان مرکزی اورمیه زندانیان سیاسی و عقیدتی آذربایجانی بطور دائم از طرف مسئولان زندان و نهادهای امنیتی تحت فشارهای گوناگون قرار داشته و در شرایط نامناسبی بسر می برند. هوشنگ نقی زاده، عارف اولوفی و وحید بهادری، زندانیان هویت طلب آذربایجانی هستند که در شرایط نامطلوبی در زندان به سر می برند، آنها از زمان بازداشت در بند معتادان مواد مخدر، جانیان و اراذل و اوباش که وضعیت بهداشتی نامناسبی نیز دارد نگهداری می شوند، به آنها ملاقات مرتب با خانواده نیز داده نمی شود.این فعالین بخاطر شرکت در اعتراضات روز جهانی زبان مادری در اورمیه بازداشت و به زندان محکوم شده اند.
در اردبیل نیز بازداشت موقت رحيم حاجي زاده از فعالان هويت طلب ادامه دارد، وی در تاريخ چهارم مهرماه (۲۵ سپتامبر) سال جاري توسط نيروهاي امنيتي شهر اردبيل بازداشت و پس از سه روز از بازداشتگاه وزارت اطلاعات شهر مذکور به بند ۷ زندان مرکزي اردبيل منتقل گردید. اتهامات نامبرده تبليغ عليه نظام و تبليغ قومگرايي عنوان شده است.
اما ابراهیم رشیدی شاعر و نویسنده جوان آذربایجانی، که از ۱۵ مرداد (۵ اوت) سال جاری در زندان ارومیه بسر می برد، با اتمام دوره محکومیت ۵ ماهه اش، چهارشنبه ۱۵ آبان ( ۵ نوامبر) آزاد شد. رشیدی مدت محکومیت خود را تحت شرایط بدی در زندان سپری کرد، او را از دسترسی به هرگونه کتاب و مجله منع کرده بودند و تحت فشارهای گوناگون مسئولین زندان و نهادهای امنیتی قرار داشت.
و در نهایت عبدالحجت تاری وردیان، از فعالان هویت طلب آذربایجان در تبریز به اتهام " اخلال در نظم و آسایش عمومی از طریق شرکت در تجمع غیرقانونی"به شش ماه حبس تعزیزی و ۴۰ ضربه شلاق محکوم شد.قاضی اين حکم را به دليل عدم داشتن سابقه كيفري متهم بمدت ۲سال تعليق کرده است.تاری وردیان ، در تاریخ ۱ خرداد ۱۳۸۷ (۲۱ مای) همزمان با دومین سالگرد اعتراضات خرداد ۸۵ آذربایجان در تبریز دستگیر شده و مدت بیش از دو هفته در بازداشت موقت به سر برده و سپس با قرار وثیقه آزاد شده بود.


بیانیه هیات اجرایی انجمن زنان آذرمهر کردستان: هشدار نسبت به‌ گسترش روز افزون تبعیض

بیانیه هیات اجرایی انجمن زنان آذرمهر کردستان: هشدار نسبت به‌ گسترش روز افزون تبعیض
انجمن زنان آذرمهر کردستان
آبان ۱۳۸۷
تبرئه‌ی برخی اعضای کمپین یک ملیون امضا،آزادی خانم عشا مومنی با قید وثیقه‌ و پس از آنکه‌ مقامات رسمی اتهام وی را "اقدام علیه‌ امنیت ملی" اعلام کردند،آزادی فعالان و روزنامه‌نگاران آذربایجانی هر چند شاخص هایی نشانگر بهبود کلی وضعیت حقوق بشر نیستند اما به‌ عنوان طیفی از اخبار ارسالی موجبات خوشحالی و شعف تمام فعالان مدنی و حقوق بشر را فراهم آورده‌اند که‌ از ابتدای دستگیری همواره‌ بر غیر قانونی بودن بازداشت این افراد تاکید می کردند.
اما اظهار شعف فعالان با مرور اخبار کردستان به‌ اظهار نگرانی و بیم مبدل میشود،به‌ ویژه‌ که‌ بسیاری از فعالان مدنی کرد ماهها و حتی در مواردی بیش از یک سال است که‌ در بازداشت به‌ سر برده‌ و حتی تفهیم اتهام نیز نشده‌اند.کثرت این موارد به‌ حدی است که‌ اندک فعالان و روزنامه‌نگاران مستقلی که‌ هنوز به‌ زندان ها نیفتاده‌اند از گزارش دهی جامع و دفاع از جمعیت کثیر زندانیان مدنی و سیاسی کرد عاجز مانده‌اند.
نقض حقوق بشر در کردستان ‌ به‌ مواردی که‌ در گزارشات می آید نیز محدود نمانده‌ و چه‌ بسا به‌ دور از چشم رسانه‌ها ونهادهای ذیربط فاجعه‌ای حقوق بشری در حال رخ دادن است.
اکنون باید بر همگان مشخص شده‌ باشد که‌ جمهوری اسلامی رفتاری نابرابر و مبتنبی بر جدا سازی نسبت تمام طیف های فعالان کرد در پیش گرفته است. متاسفانه‌ وجود شواهد محکم و متقن نشان میدهند که‌ قاعده‌ی رفتار برابر حاکمیت با شهروندان خود، راجع به‌ فعالین زن و مدنی در کردستان به‌ هیچ عنوان رعایت نگردیده‌ است و به‌ عکس اصرار ناواقع بینانه‌ نسبت به‌ استمرار اقدامات تبعیض آمیز،وضعیت بسیار ناگواری برای فعالان کرد پدید آورده‌ است.
مشخص شده‌ است که‌ حاکمیت جمهوری اسلامی با رویکردی متفاوت با دیگر نقاط کشور در پی آن است که با استفاده‌ از‌ افسانه‌ سازی هایی تحت عنوان دفاع از "تمامیت ارضی" افکار عمومی و فعالان سیاسی و مدنی مرکز نشین را نسبت به‌ ادامه‌ سرکوب در کردستان قانع سازد.
پیشتر آقای محمد صدیق کبودوند دبیر زندانی سازمان دفاع از حقوق بشر کردستان نیز نسبت به‌ بروز این ناخرسندی در حاکمیت و برخی اقشار پیرامون آن هشدار داده‌ و در رنج نامه‌ی خود ابراز داشته‌بودند که‌" مردم کرد در ایران به عنوان یک ملیت در حاشیه قرار گرفته به دلیل مبارزات و فعالیت‌های سیاسی و مدنی ده‌هاسال است به طور وسیعی در زیر تیغ آپارتاید حاکم قرار دارند" و همچنین با اشاره‌ به‌ رفتار تبعیض آمیز بافت های دیگری با هویت شبه‌ مافیایی خاطر نشان ساخته‌ بودند که‌ "در حال حاضر سامانه ای مبتنی بر آپارتاید سیاسی- قضایی و رسانه‌ای- خبری در کشور حکمفرمایی می‌کند که ملیت‌های حاشیه ایرانی، اقلیت‌های ملی، مذهبی، اقوام، هویت‌طلبان، ناراضیان و مخالفان سیاسی و منتقدان جدی حکومت در شمولیت این آپارتاید چندجانبه قرار دارند"
صدور گسترده‌ احکام اعدام(اخیرا 7 فعال سیاسی و مدنی کرد)، عدم تناسب بی سابقه‌ مجازات های اعمال شده‌ با اتهاماتی که‌ به‌ فعالان کرد نسبت داده‌ می شود(زنان آذر مهر،آقای کبود وند و دانشجویان کرد)،پرونده‌ سازی های مجدد و محاکمه‌ی دوباره‌ و چند باره‌ یک تن به‌ دلایلی واحد(فعالین زن کرد و ده‌ ها مورد دیگر)،نقض حقوق قانونی متهمان و زندانیان سیاسی و مدنی(اعلام اتهاماتی از قبیل مشارکت در اعتصاب و اطلاع رسانی در ارتباط با وضعیت زندانی)،عدم توجه گسترده‌‌ به‌ سلامت زندانیان(رفتار غیر انسانی با اعتصاب کنندگان کرد در جریان اعتصاب غذای 47 روزه بیش از 80 زندانی کرد)و صد ها مورد دیگر رکورد بی سابقه‌ای در مورد نقض حقوق بشر رقم زده‌ و سندی بر این مدعاست.هم چنین وضعیت مذکور افق تیره‌ و تاری پیش روی فعالیت های مسالمت آمیز در کردستان گسترده‌ است که‌ تاثیرات مخرب آن تا سال ها ادامه‌ خواهد یافت.
‌ اصول عدالت و رفتار برابر حاکمیت با شهروندان و تساوی انسانها در مقابل قانون و دادگاه ها که‌ جزو قواعد آمره‌ حقوق بشر به‌ شمار می آیند ایجاب می کند که‌ به‌ ویژه‌ دستگاه قضایی در مورد رسیدگی بی طرفانه‌ به‌ اتهامات غیر واقعی ای که‌ از جانب دستگاه های امنیتی و مطبوعات وابسته بدانها‌، به‌ فعالان مدنی و حقوق بشر نسبت داده‌ می شود به‌ شیوه‌ای یکسان عمل نماید.
میثاق بین المللی حذف انواع اشکال تبعیض نژادی در اولین ماده‌ خود تصریح‌ می کند که‌؛"تبعيض نژادي" به هر گونه تبعيض، محروميت، محدوديت و يا امتيازي بر مبناي نژاد، رنگ، اصل و ريشه ملي يا قومي که بمنظور لغو کردن و يا آسيب رساندن به شناسائي و برخوداري و اجراي تساوي حقوق بشر و آزاديهاي اساسي در زمينه هاي سياسي، اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي و ساير زمينه هاي مربوط به زندگي عمومي صورت می گیرد، اطلاق ميشود.
این میثاق همچنین به‌ درستی اشعار می دارد"تبعيض بين انسانها، در زمينه نژاد، رنگ يا منشاء قومي مانع دوستي و روابط صلح آميز ميان ملتها ميشود و آرامش و امنيت مردم را سلب مينمايد و باعث جلوگيري از همزيستي انسانهائي مي شود که مي خواهند در يک سرزمين در کنار يکديگر زندگي کنند"
ما زنان عضو انجمن زنان آذرمهر کردستان ضمن تکرار درخواست خود مبنی بر لزوم آزادی فوری اعضای در بند خود و تمام زندانیان مدنی و لغو احکام اعدام فعالان، نسبت به‌ ادامه‌ و تعمیق سرکوب ها به‌ ویژه‌ در کردستان هشدار داده‌ و با توجه‌ به‌ عرف حقوقی و منطق حاکم بر تفسیر قواعدی که‌ پیشتر اشاره‌ شد، مبنای شدت گرفتن این روند را تبعیض و جداسازی می دانیم،لذا نسبت به‌ تداوم فاجعه‌ آمیز آن که‌ جان و آزادی انسانها را هدف قرار داده‌ است ، نگرانی عمیق خود را ابراز داشته‌ و سازمانهای بی طرف را به‌ تحقیق فوری در ارتباط با به‌ کار گیری و استمرار این رفتار از جانب حاکمیت، فرامیخوانیم.
هیات اجرایی انجمن زنان آذرمهر کردستان
چهارشنبه‌ 22 آبان 1387

رونوشت:
دبیر کل سازمان ملل میحد
کميته حذف تبعيض نژادي
شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد

رفتار غیر انسانی ماموران نیروی انتظامی

رفتار غیر انسانی ماموران نیروی انتظامی
این قطعه را تماشا کنید.



از فعالان حقوق بشر در ایران

11/10/08

عشاء مومنی با قرار وثیقه آزاد شد، محبوبه کرمی و محبوبه حسین زاده تبرئه شدند


عشاء مومنی با قرار وثیقه آزاد شد، محبوبه کرمی و محبوبه حسین زاده تبرئه شدند
20 آبان 1387
مدرسه فمینیستی: عشاء مومنی، از اعضای کمپین کالیفرنیا روز دوشنبه 20 آبان آزاد شد. به گزارش سایت کمپین کالیفرنیا عشاء مومنی ساعت 5 بعد از ظهر روز دوشنبه با قرار وثیقه از زندان آزاد شده است.
روجا بندری یکی دیگر از اعضای کمپین کالیفرنیا در گفتگو با رادیو زمانه روجا بندری گفت در تماسی که با خواهر خانم مومنی داشته، وی خبر آزادی این فعال حقوق زنان را تائید کرده است. وی در عین حال گفت که حال عمومی خانم مومنی خوب است. به گفته این عضو کمپین کالیفرنیا، خانم مومنی قرار است فردا (سه‌شنبه) به دادگاه مراجعه کند. وی ازعلت مراجعه خانم مومنی به دادگاه اظهار بی‌اطلاعی کرد.
روز دوشنبه ساعتی قبل از اعلام خبر آزادی عشاء مومنی خبرگزاری ایسنا از قول معاون امنيت دادسراي عمومي و انقلاب تهران گفته بود: به محض توديع وثيقه‌ي صادره براي عشا مومني، وي طي يكي دو روز آينده آزاد مي‌شود. حداد در گفت‌وگو با خبرنگار حقوقي ايسنا، با بيان اينكه عنوان اتهامي عشا مومني، تبليغ عليه نظام است، خاطرنشان كرد: با توجه به اتمام تحقيقات مقدماتي از عشا مومني، وي با توديع وثيقه‌ي صادره، طي يكي دو روز آينده آزاد خواهد شد.
روز گذشته نیز بیش از ۹۰ نفر از اساتید و چهره های برجستۀ دانشگاهی با امضای بیانیه ای ضمن اعتراض به بازداشت عشا مومنی، از مقامات ایران خواسته بودند که سریعا به بازداشت وی خاتمه دهند و با انجام این امر حسن نیت و اعتقاد خود را به مبادلۀ فرهنگی، پاسداشت آزادیهای آکادمیک و گفتگوی آزاد نشان دهند .
در میان امضا کنندگان این نامه اسامی کسانی چون نوام چامسکی، استاد برجستۀ زبان شناسی و از روشنفکران برجستۀ جهان؛ بتی ویلیامز، برنده جایزه نوبل و بنیان گذار جنبش صلح ایرلند شمالی؛ انگوگی وا تیونگئو، نویسندۀ کنیائی و تئوری پرداز برجستۀ ادبیات پسا استعماری؛ دبورا استرین، استاد علوم کامپیوتری دانشگاه لس آنجلس و یکی از ۱۰ محقق برجستۀ جهان به انتخاب مجلۀ" پاپیولار ساینس"؛ لائری براند، مدیر مرکز روابط بین الملل دانشگاه کالیفرنیای جنوبی به چشم می خورد. متن کامل این بیانیه همراه با اسامی امضا کنندگان به زودی منتشر خواهد شد.
تبرئه دو عضو کمپين يک ميليون امضا: محبوبه کرمی و محبوبه حسین زاده
به گزارش سایت تغییر برای برابری، محبوبه کرمي از اتهام اقدام عليه امنيت ملي کشور و اخلال در نظم عمومي تبرئه شد.
هوشنگ پوربابايي وکيل محبوبه کرمي با اعلام اين خبر گفت : " اين حکم از سوي شعبه 15 دادگاه انقلاب به من و خانم شيرين عبادي که وکلاي اين پرونده بوديم ابلاغ شده است." در حکم آمده است که به جهت فقد ادله اثباتي و با توجه به اينکه متهم اقراري در پذيرش اتهام نداشته است دادگاه دلايل دادستان را نپذيرفته و حکم به برائت از هر دو اتهام را صادر کرده است . " محبوبه کرمي در تاريخ 24 مرداد ماه سال جاري بازداشت شد و مدتي را در زندان اوين گذراند.
محبوبه حسين زاده نيز از اتهام اخلال در نظم عمومي از سوي دادگاه عمومي تبرئه شد. وی در جريان بازداشت 33 نفر از فعالان حقوق زنان در مقابل دادگاه انقلاب دستگير شده بود، ابتدا در دادگاه انقلاب محاکمه و پس از آن به دليل عدم صلاحيت دادگاه انقلاب ، در رسيدگي به جرم اخلال در نظم عمومي ، پرونده اش به دادگاه عمومي ارجاع شد، از اين دادگاه حکم تبرئه گرفت.
یک سال حبس حمیده نبوی تائید شد
به گزارش رادیو زمانه حکم یک سال حبس حمیده نبوی فعال مدنی از سوی شعبه ۳۶ دادگاه تجدید نظر انقلاب تهران تائید شد.
فعالان حقوق بشر و دموکراسی در ایران اعلام کرده‌اند که خانم نبوی به «قصد» شرکت در مراسم بیستمین سالگرد قتل‌عام زندانیان سیاسی ۱۳۶۷ متهم و محاکمه شده است.
دادگاه بدوی، این فعال مدنی را پیش‌تر به یک سال حبس محکوم کرده بود که این حکم در دادگاه تجدید نظر مورد تائید قرار گرفته است.
آن‌طور که فعالان حقوق بشر اعلام کرده‌اند، خانم نبوی در اوایل هفته جاری از بند ۲۰۹ زندان اوین به بند زندانیان عادی و خطرناک منتقل شده است.
حمیده نبوی ۱۶ مهر ماه امسال از سوی ماموران امنیتی بازداشت و تاکنون در زندان به سر می‌برد.
خانم نبوی دومین عضو خانواده‌اش است که به حبس محکوم می‌شود. برادر وی، ظهور نبوی پیش‌تر به دلیل نوشتن سلسله مقالاتی در مجله «سرزمین آراپیائی» به پنج سال زندان محکوم شده بود.
وب‌سایت کانون زنان ایرانی هم سه‌شنبه گذشته اعلام کرده بود که سولماز ایگدر خبرنگار این وب‌سایت به شش ماه حبس تعزیری محکوم شده است.
سولماز ایگدر از فعالان اجتماعی و مدافع حقوق کودک و زنان جمعه نهم شهریور ماه همزمان با بیستمین سالگرد کشتار زندانیان سیاسی در مقابل گورستان خاوران بازداشت و نوزدهم شهریورماه با تامین وثیقه ۱۰۰ میلیون تومانی پس از تحمل ۱۲ روز زندان انفرادی آزاد شد.

گزارشی از حکایت تلخ کار کردن در کوره پزخانه‌‏های‌‏ جنوب تهران

گزارشی از حکایت تلخ کار کردن در کوره پزخانه‌‏های‌‏ جنوب تهران
خبرنامه امیرکبیر
20 آبان 1387,
خورشید برای همه یکسان طلوع نمی‌‏کند و تفسیر این رویداد طبیعی در جنوب شهر با شمال آن بسیار تفاوت دارد. طبق آمارهای سال ۸۵ بیش از ۱۸ هزار کارگر در واحدهای کوره پزخانه ها همراه با خانواده خود زندگی سختی را سپری می‌‏کنند و لیست آرزوی بسیاری از آنان خالی است.مراد که تنها تا پنجم ابتدایی درس خوانده، هر روز در ازای قسمتی از مزدش چند خشت را به خانه می برد تا در حاشیه قرچک در حیاط خانه شان اتاقی بسازد و نیمچه سقفی برای زندگی مشترکش مهیا کند.
به گزارش خبرنگار "ایلنا"اکثریت کارگران شاغل در کوره پزخانه‌‏ها ، کارگران بیکار و مهاجر شهرها و استان‌‏های دوردستی چون خراسان و کردستان هستند که هر ساله بسیاری ازآنان به دلیل عدم دریافت حقوق ، توان‌‏پرداخت هزینه بازگشت به شهر و دیار خود را ندارند و حتی از فرستادن فرزندانشان به مدرسه‌نیز صرف نظرمی‌‏کنند .
این کارگران به دلیل آنکه کار فرمایان کوره پزخانه‌‏ها , عیدی , پاداش , مرخصی , بن کارگری، سنوات کاری ، حق اولاد، حق مسکن و یک سوم ازحقوقشان را کسر می‌‏کنند در شریط سختی به سر می‌‏برند. این اجحاف درحالی صورت می‌‏گیرد که بسیاری از کارگران به سبب ناآگاهی نمی‌‏توانند نسبت به استیفای حقوق خود از طریق مراجع ذی‌‏صلاح اقدام کنند وبخشنامه‌‏های تامین اجتماعی نیز مشکل آنان را حل نمی‌‏کند، زیرا دراین واحد از فیش حقوقی و سایر مدارکی که سابقه کار را اثبات کند، خبری نیست.
کاف مثل کار، کودک و کوره پزخانه
از کوچه پس کوچه‌‏های جنوب شهر تهران در منطقه ورامین و قرچک هر چه که به سمت حاشیه شهر می‌‏روی معماری‌‏خانه ها تغییرمی‌‏کند. دیوارهای آجری جای خود را به آهن پاره و خشت می‌‏دهد و ساختمانهای یک طبقه و تو سری خورده کمتر نشانی از سرزندگی و نشاط زندگی شهری دارد. نیمه‌‏های روز است و هیاهوی بچه‌‏هایی که از مدرسه به خانه برمی‌‏گردند فضای کوچه‌‏ها را آکنده است. برای پیدا کردن راه همپای کودکی ۱۰ ساله می شوم که کتابهایش را در لفافی از نایلون پیچیده و روپوشی پاره به تن دارد. "رضا " دانش‌‏آموزی است که نیمی از روز را به مدرسه می‌‏رود و نیم دیگر را درکوره پز خانه "علی آقا" به همراه مادر و خواهر و برادر بزرگش کار می‌‏کند.از دور می‌‏توان دودکش بلند کوره پزخانه‌‏های حاشیه قرچک را دید که دودی سیاه را به پهنه آبی آسمان می‌‏فرستند و هیبتی ترسناک به منطقه می دهند.
ازکوچه‌‏های حاشیه شهرک که می‌‏گذریم علی به سرعت وارد خانه‌‏ای می‌‏شود که دیوارهایش با نیمی از خشت و نیمی از حلبی ساخته شده است. چند لحظه بعد بدون کتاب و روپوش تنها با تکه نانی در دست از خانه بیرون می‌‏زند و به سمت فضای بازی که از ردیف خشتها و پشته‌‏های‌‏ خاک رس پوشیده شده است راه می افتیم. علی در این کوره پزخانه خشت می‌‏زند. اگر چه به نسبت سنش این کار برایش کمی سخت می‌‏نماید اما می‌‏گوید: ازچهارسالگی در این کارگاه کارمی‌‏کند. هنوز هم می‌‏توان لابه‌‏لای موها و زیر ناخنهایش تکه‌‏های گل خشک شده را دید که به گفته خودش گاهی اسباب مسخره شدن توسط همکلاسی‌‏هایش را فراهم می‌‏کند.
نرسیده به فضای کوره پزخانه راهش را کج می‌‏کند تا راز بزرگ خود و خواهرش را نشانم دهد. چشمهاش برق می زند. کنار تل خشتهای شکسته شده سرپوش حلبی را از روی گودالی کوچک بر می‌‏دارد. چند تانک و ماشین گلی، یک خانه خشتی کوچک و چند آدمک گلی که به شکل ناشیانه‌‏ای تلاش شده شبیه به عروسکها درست شوند، تمام راز این برادر و خواهر است. علی به گونه‌‏ای به ساخته‌‏های گلی خود و خواهرش دست می‌‏کشد انگار بزرگترین گنج دنیا را در اختیار دارد. او تاکید می کند این یک راز است و اگر صاحب کارش از این راز بویی ببرد حتما اخراجشان می کند. زیر سایه خشتهای چیده شده در محوطه بیرونی کوره پز خانه مادر علی همراه خواهر هشت ساله و برادر ۱۶ ساله‌‏اش در حال خوردن نهارهستند. اگر چه نهارشان بیشتر به صبحانه‌‏ای سبک از نان وپنیر و سبزی می‌‏ماند اما با اشتیاق مرا به ضیافتشان دعوت می‌‏کنند. "زهرا" که دو سال از علی کوچکتر است بخاطر فشارهای مالی نمی‌‏تواند به مدرسه برود. مراد که تنها تا پنجم ابتدایی درس خوانده اکنون مرد خانواده است و قرار است یکسال دیگر با یکی از دختران کارگر کوره پز خانه که خویشاوندی دوری با آنان دارد ازدواج کند. او هر روز در ازای قسمتی از مزدش چند خشت را به خانه می‌‏برد تا در حاشیه قرچک در حیاط خانه شان اتاقی بسازد که بتوانند در آینده‌‏ای نزدیک با نامزدش زندگیشان را شروع کنند. "مراد" می‌‏گوید: اینجا همه کارگرها از همسایه‌‏های خود کوره پزخانه‌‏اند و بسیاری از پدرها و مادرها از ۳۰ سال پیش که اینجا راه افتاده در این کوره کار می‌‏کنند. او درباره وضعیت کارگران این منطقه می‌‏گوید: اینجا درهرکوره‌‏پزخانه بیش از ۱۰ تا ۳۰ نفر کار می‌‏کنند و بیشترشان هم از بچه‌‏ها و زنان این ناحیه‌‏اند. او ترجیح می‌‏دهد درباره مزدی که می‌‏گیرد حرف نزند اما مادرش در این باره می‌‏گوید: اینجا بسیاری از زنان و کودکان ماهانه کمتر از ۱۰۰ هزار تومان حقوق می‌‏گیرند و در عین حال باید مثل یک مرد از صبح تا غروب کارکنند.
به گفته مادر علی هیچ‌‏کس نمی‌‏تواند درخواستی برای اضافه شدن حقوق و یا کم شدن ساعت کاری داشته باشد چون با کوچکترین اعتراض به کارفرما اخراج می‌‏شود. وی البته چیزی به نام بیمه و سنوات و اضافه کاری نمی‌‏شناسد و به نظر می‌‏رسد بیشتر کارفرمایان از این عدم آگاهی کارگران به سود خود استفاده می‌‏کنند. آن سوتر از این خانواده، چند زن در حالی که شلوارهای کردی هیبتی مردانه به آنها داده است بچه های شیره‌‏خوارشان را به پشت بسته‌‏اند و آماده می‌‏شوند تا کارشان را شروع کنند. به گفته آنان بیشتر زنان کوره پز خانه‌‏ها یا شوهرانی از کارافتاده دارند و یا خود سرپرست خانواده‌‏اند. آنها معتقدند با این حجم و سختی‌‏کار بسیاری از زنان در تربیت فرزندان خود ناموفق‌‏اند.
در منطقه حاشیه شهر قرچک چندین کوره پزخانه وجود دارد که در همگی آنان کودکان و زنان بیشترین تعداد کارگران را تشکیل می‌‏دهند و گویی براساس قانونی نانوشته کار کردن کودکان و زنان رسمی‌‏ کهن در کوره پز خانه‌‏ها محسوب می‌‏شود. اگر چه این رسم معلول سواستفاده کارفرمایان از این نیروی کار ارزان و ناآگاه است. "محمد - ج" یکی از کارگران مرد با سابقه ۱۵ ساله در یکی از کوره پز خانه حاشیه پاکدشت در خصوص وضعیت کارگران این منطقه می‌‏گوید: به جرات می‌‏توان گفت همه کارگران کوره پز خانه به نوعی از سوی کارفرمایشان استثمار شده‌‏اند و در فقر کامل و بدون هیچگونه پشتوانه بیمه‌‏ای و امنیت شغلی کار می‌‏کنند. کارفرمایان برای کسب سود بیشتر در بسیاری از موارد با کارگران قراردادهای موقت امضا می‌‏کنند تا از زیر بار پرداخت حق بیمه و مزایا و سنوات شانه خالی کنند. اینجا تنها عده معدودی دارای سابقه کار و بیمه هستند و در بازرسی‌‏های اداره کار آنان را تنها کارگران کوره پزخانه معرفی می‌‏کنند. کارگران کوره‌‏پزخانه‌‏ها عموما دو دسته‌‏‌‏اند : کارگران فصلی و دائم و یا به گفته خود کارگران "آجرکشها و "خشت‌‏زنها" . اوضاع برای کارگران دائم هم بهتر از کارگران فصلی نیست. زیرا به هزار بهانه کارفرما از زیر بار پرداخت حق بیمه فرار می‌‏کند و آنها تنها در سال یکی تا سه ماه بیمه‌‏اند.
کارگران فصلی کوره‌‏پزخانه های پاکدشت که از شهرهای مناطق محروم کشور به اینجا مهاجرت کرده‌‏اند و درآلونکهای شش متری خود کوره پزخانه زندگی می‌‏کنند در فصلهای سرد سال بار و بندیل خود را جمع می‌‏کنند و به شهرهای خود بر می‌‏گردند. یا برخی از آنان می‌‏مانند و به صورت روزمزد به کارهای خدماتی رو می‌‏آورند.
برای کسانی که از کوره پزخانه‌‏های جنوب تهران بازدید کرده‌‏اند دیدن دختران و پسران کوچکی که با دست‌‏های پینه بسته در کار خشت زدن هستند و یا زنان که با کودکانی بسته به پشت خشت‌‏های خام و پخته را این سو و آن سو می‌‏برند منظره ای عادی است. به نظر می‌‏رسد کودکان کوره پزخانه مردها و زنانی هستند که اگر چه از سن و سالشان بیش از یک تا دو دهه سپری نشده اما دردها و تجربه مردان و زنانی دنیا دیده را با خود دارند. آنان با دستهای کوچک خود از گل خشتهایی می‌‏سازند که رج به رج دیوار و سرپناه می‌‏شود برای مردمی، که نمی‌‏دانند این گل پخته را دستهای کوچک با آرزوهای بزرگ ساخته است. وضعیت کارگران کوره پزخانه ها روز به روز دارد دردآورتر می‌‏شود. آنان بارها از سوی اتحادیه‌‏شان اعتراض‌‏های خود را نسبت به وضعیت بد خود ابراز کرده‌‏اند اما هر بار نتوانسته‌‏اند به خواسته‌‏هایشان در خصوص افزایش دستمزد و حمایت‌‏های بیمه‌‏ای جامه عمل بپوشانند.

11/3/08

به مناسبت شصتمین سالگرتصویب بیانه جهانی حقوق بشر

جامعه دفاع از حقوق بشر در ایران - جنوب کالیفرنیا
Society for Human Rights in Iran - Southern California
WWW.SHRISC.ORG
Panel ِDiscussion
به مناسبت شصتمین سالگرتصویب بیانه جهانی حقوق بشر
سخنرانان
الهه امانی
آزاد مرادیان
و
بنفشه اخلاقی
( مدیر منطقه غرب سازمان عفو بین الملل)
دوشنبه 8 دسامبر 2008
ساعت 7 شب
Kanoon Sokhan
2500 Broadway,
Santa Monica,

احضار مجدد محمد جراحی، عضو کمیته پیگیری تشکل های آزاد کارگری، به دادگاه انقلاب


احضار مجدد محمد جراحی، عضو کمیته پیگیری تشکل های آزاد کارگری، به دادگاه انقلاب
طبق گزارشات رسیده از کمیته پیگیری ایجاد تشکل های آزاد کارگری در تبریز، کارگر مبارز محمد جراحی، مجددا به دادگاه انقلاب تبریز احضار شد.
محمد جراحی از اعضای کمیته پیگیری ایجاد تشکلهای آزاد کارگری سال گذشته در شهر تبریز بدلیل فعالیتهای صنفی بازداشت و روانه زندان شد و پس از چهار روز با قرار وثیقه ده میلیون تومانی آزاد و برای کار عازم عسلویه گردید و در این مدت در آنجا اشتغال بکار داشت.
وی بدنبال تماس تلفنی دادگاه اجرای احکام با منزل مادری اش، روز 30 خرداد امسال به دادگاه اجرای احکام جهت کسب اطلاع از دلیل احضارش مراجعه میکند که همانجا او را بازداشت و روانه زندان میکنند.
دادگاه شعبه 11 انقلاب در شهر تبریز طی محاکمه ای غیابی و بدون دادن حق دفاع به محمد جراحی، وی را به چهار ماه زندان قطعی محکوم کرد. سپس به علت فشارهای وارده از طرف هزاران خانواده ی کارگری تبریز و اعضای انجمن های محلی "سلامت" که آقای جراحی از بنیانگذاران آن می باشد، دادگاه تجدید نظر، حکم او را لغو کرده و وی را پس از قریب به یک ماه آزاد کردند .
روز پنجشنبه مورخ 9 آبان ماه ، بار دیگر آقای جراحی با تماسی تلفنی از شعبه یاد شده به دلایل نامعلومی به دادگاه انقلاب احضار شده است.

افشین شمس فعال کارگری به یک سال زندان محکوم شد

افشین شمس فعال کارگری به یک سال زندان محکوم شد
کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری
11 آبان 1387,
امروز شنبه 11 آبان ماه 1387 حکم صادر شده توسط دادگاه به افشین شمس ابلاغ گردید.
قاضی پرونده، افشین شمس را به یک سال حبس تعزیری محکوم کرد. لازم به ذکر است که صدور حکم فوق در غیاب وکیل ایشان اقای محمد شریف به افشین شمس ابلاغ گردیده است.
افشین شمس، فعال کارگری و عضو فعال" کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری" و عضو کانون کاریکاتوریست ها، به دلیل فعالیت های کارگری و دفاع از حقوق کارگران در محل کار خود در شهرستان الیگودرز در تاریخ سیزده هم تیر ماه 87 دستگیر و روانه زندان دستگرد اصفهان شد.
چند روز بعد منزل پدری وی در اصفهان مورد بازرسی قرار گرفته و کلیه دست نوشت‌های وی که در رابطه با مسا ئل کار گری بود توسط ما مورین اداره اطلاعات اصفهان جمع آوری گردید.
وی نزذیک به 5 ماه است که دستگیر شده و با توجه به اعتراضات انجام گرفته در رابطه با ازادی بی فید و شرط و فوری وی امروزدر غیاب وکیل ایشان حکم صادره ابلاغ و افشین شمس یه یک سال حبس تعزیری محکوم شد.
ما هر گونه دادگاهی کردن فعالین کارگری را به شدت محکوم کرده و خواستار آزادی فوری و بی قید وشرط افشین شمس هستیم

11/2/08

هجوم نیروهای امنیتی به منزل طیب ملائی ، ازاعضای اتحادیه آزاد کارگران ایران

هجوم نیروهای امنیتی به منزل طیب ملائی ، ازاعضای اتحادیه آزاد کارگران ایران

رادیو برابری

10 آبان 1387,

هجوم نیروهای امنیتی به منزل طیب ملائی ، ازاعضای اتحادیه آزاد کارگران ایران. توضیحات طیب ملائی در این رابطه