2/26/09

آیا با هیچ منطقی میتوان از این رفتار دفاع کرد؟


آیا با هیچ منطقی میتوان از این رفتار دفاع کرد؟

در لزوم مبارزه با اراذل و اوباش جای هیچ تردیدی نیست اما به چه قیمتی؟

به قیمت لگدمال شدن قانون و حتی انسانیت! ! !

در اصل 39 قانون اساسي جمهوري اسلامي آمده است:
«هتك حرمت و حيثيت كسي كه به حكم قانون ، دستگير، بازداشت ، زنداني يا تبعيد شده به هر صورت كه باشد ممنوع و موجب مجازات است. » طبق اين اصل مجرمي كه به دليل ارتكاب جنايت محكوم و زنداني گرديده است نيز نبايد هتك حرمت و حيثيت شود و به قول رهبر فقيد انقلاب اگر در حالي كه قاتلي را پاي چوبه دار مي‌برند از سوي كسي مورد اهانت قرار گرفت بايد اجراي حكم متوقف شود تا فرد اهانت كننده مجازات گردد.

هنگامي كه دستگاه‌هاي مسئول و پاسدار قانون به همين صراحت و آشكارا قوانين اساسي و عادي را پايمال مي‌كنند چگونه مي توان انتظار داشت اراذل و اوباش پايبند قانون باشند؟

چگونه مي توان تصاوير ضرب و شتم و تحقير يك موجود انساني (ولو شرور و اوباش) را براي جامعه به نمايش گذاشت و آن را عادي و قساوت را تزريق كرد؟
هيچكس مخالف برخورد با اين پديده ناهنجار نيست اما در حاليكه امكان بازداشت و محاكمه و مجازات آنها بدون جنجال و اين نمايش‌هاي مخرب وجود دارد پرسش‌ها و شائبه‌هاي فراواني درباره دلايل اتخاذ اين روش پديد مي‌آيد از جمله اينكه آيا واقعا هدف غايي سركوب اشرار است؟يكي از سياستمدارن اوايل انقلاب مي‌گفت كارهاي بد را با بكار بردن عليه آدم‌هاي خوب آغاز نمي‌كنند و براي اينكه مشروعيت و مقبوليت يابد آن را عليه آدم‌هاي بد بكار مي‌برند مثلاً اگر چماقداري عليه افراد موجه انجام شود جامعه آن را طرد مي‌كند اما اگر عليه اشرار بكار رود وجامعه بپذيرد اندك اندك تبديل به هنجار مي گردد وسزانجام عليه اشخاص موجه وحتي عليه كساني كه خود در ابتدا اين روش‌ را تجويز كردند بكار مي رود.} اوباش ستيزي روزهاي اخير براي نگارنده يادآور خاطره‌اي از اوايل دهه هفتاد بود و به همين سبب نگراني او را برانگيخت . قتل‌هاي زنجيره‌اي در دهه هفتاد با ربايش و سركوب و قتل و ترور اراذل و اوباش و كساني كه موجبات مزاحمت براي نواميس و امنيت مردم را فراهم كرده بودند آغاز شد.گروهي كه ارتكاب اين ربايش ها و قتل ها برايشان عادي شده بود ديگر فرقي نمي‌كرد كه نفر بعدي اوباش باشد يا پوينده و مختاري با فروهر و همين گروه بودند كه با همان روش دست به جنايت عليه اينان زدند.}

اسامی ۲۵ نفر از دانشجويان پلی تکنيک در زندان اوين

اسامی ۲۵ نفر از دانشجويان پلی تکنيک در زندان اوين
اطلاعيه روابط عمومی انجمن اسلامی دانشجويان دانشگاه پلی تکنيک : نيروهای اقتدارگرا نمی توانند دانشگاه را تبديل به قبرستان کنند
چهار شنبه ۷ اسفند ۱۳۸۷ - ۲۵ فوريه ۲۰۰۹

خبرنامه اميرکبير: با حملات کينه ورزانه نيروهای امنيتی به دانشجويان پلی تکنيک و بازداشت های گسترده دانشجويان طی روزهای گذشته، هم اکنون بيش از ۳۰ دانشجوی پلی تکنيک در زندان مخوف اوين در بازداشت می باشند.
اسامی زير مربوط به ۲۵ دانشجوی پلی تکنيک است که بازداشت و انتقال آنان به زندان اوين تاييد شده است. از وضعيت ۸ دانشجوی ديگر نيز اطلاعی در دسترس نمی باشد که تا زمان مشخص شدن وضعيت آنها از ذکر نامشان خودداری می شود.

اسامی اين ۲۵ دانشجو عبارتند از:۱- جعفر اعتقادی پور
۲- پاشا اميرمظفري
۳- سعيد برزگر
۴- رضا بلباسي
۵- سعيد بهجو
۶- حسين ترکاشوند
۷- عليرضا تقوي
۸- مجيد توکلي
۹- عباس حکيم زاده
۱۰- سجاد خادم
۱۱- کوروش دانشيار
۱۲- انوشيروان زاهدي
۱۳- رسول سرمدي
۱۴- اسماعيل سلمانپور
۱۵- کبير فاضلي
۱۶- روشنک فاني
۱۷- احمد قصابان
۱۸- ابراهيم قربانپور
۱۹- پاشا کوهساري
۲۰- نويد گرگين
۲۱- حميد مير حسيني
۲۲- مهدی مشايخي
۲۳- نريمان مصطفوي
۲۴- محمد نصيري
۲۵- مهدی يعقوبي

از اين ۲۵ دانشجوی پلی تکنيک مهدی مشايخی، عباس حکيم زاده، نريمان مصطفوی و احمد قصابان در ساعت ۷ صبح بامداد روز گذشته با حمله همزمان نيروهای وزارت اطلاعات به منازل آنها بازداشت شدند.
مجيد توکلی، حسين ترکاشوند، اسماعيل سلمانپور و کوروش دانشيار از حدود ۱ ماه پيش بازداشت و به زندان اوين منتقل شده اند.
پس از اعتراضات دانشجويان به پروژه دفن شهيد، نيز بيش از ۷۰ دانشجو بازداشت و به کلانتری ۱۰۷ فلسطين منتقل شدند که اکثر آنان پس از ۱ روز آزاد شدند، اما بيش از ۲۰ دانشجو از ميان آنان روانه زندان اوين شدند.
روابط عمومی انجمن اسلامی دانشگاه اميرکبير امروز در اطلاعيه ای اين هجوم کينه وزرانه نيروهای امنيتی را محکوم کرده و خواستار آزادی بی قيد و شرط و فوری تمامی دانشجويان و اعضای انجمن اسلامی شد.

اطلاعيه روابط عمومی انجمن اسلامی دانشجويان دانشگاه پلی تکنيک پيرامون بازداشت های اخير: نيروهای اقتدارگرا نمی توانند دانشگاه را تبديل به قبرستان کنند
خبرنامه اميرکبير: در پی بازداشت حمله نيروهای امنيتی به منازل مهدی مشايخی، عباس حکيم زاده، نريمان مصطفوی و احمد قصابان و بازداشت آنها، روابط عمومی انجمن اسلامی دانشجويان دانشگاه پلی تکنيک در اطلاعيه ای اين هجوم کينه وزرانه نيروهای امنيتی را محکوم کرده و خواستار آزادی بی قيد و شرط و فوری تمامی دانشجويان و اعضای انجمن اسلامی شد. متن اين اطلاعيه به شرح زير است:
بيش از سه سال است که پروژه تبديل دانشگاه به قبرستان به مرحله اجرا درآمده است و در اين مدت دانشجويان دانشگاه های مختلف با گورستانی شدن فضای دانشگاه ها مخالفت نموده اند. اما دولت نظامی اقتدارگرا بدون توجه به خواست دانشجويان و با بکارگيری نيروهای نظامی و امنيتی سعی در پيشبرد اين پروژه دارد. روز دوشنبه ۵/۱۲/۸۷ با وجود ايستادگی انجمن اسلامی دانشجويان دانشگاه اميرکبير و همراهی کم نظير دانشجويان پلی تکنيک، بالاخره شبه نظاميان بسيج دانشگاه با همراهی نيروهای سپاهی و امنيتی و انصار حزب اله موفق به دفن پنج شهيد در صحن دانشگاه پلی تکنيک شدند.
از مدت ها پيش نيروهای امنيتی با بازداشت اعضای شورای مرکزی انجمن اسلامی (حسين ترکاشوند، مجيد توکلی، اسماعيل سلمانپور و کوروش دانشيار)، ممنوع الورود نمودن تعدادی از فعالين دانشجويی به دانشگاه و برنامه های تبليغی مختلف، جو امنيتی شديدی در دانشگاه ايجاد نموده بودند تا با ايجاد رعب و وحشت در بين دانشجويان مانع از شکل گيری هرگونه تجمع اعتراضی گردند. اما برخلاف تصور اقتدارگرايان، انجمن اسلامی دانشجويان پلی تکنيک با همراهی ديگر دانشجويان و فعالين دانشجويی در دو روز پی در پی اقدام به برگزاری تحصن آرام نمود و نسبت به دفن شهدای گمنام اعتراض خود را اعلام کرد.
نيروهای نظامی و امنيتی به جای احترام به خواست ۳۰۰۰ تن از دانشجويان، با چوب، چماق، چاقو، پنجه بوکس، نانچيکو و اسپری فلفل به ضرب و شتم وحشيانه دانشجويان پرداختند به طوري که آثار پنجه بوکس، چاقو و چماق بر بدن دانشجويان مشهود بود. تعدادی از دانشجويانی که به شدت مضروب شده بودند به بيمارستان منتقل گرديدند که نيروهای امنيتی با حضور در بيمارستان اقدام به بازداشت آنان نمودند. حال چند تن از مضروب شدگان نيز وخيم می باشد. همچنين در ادامه پروژه سرکوب، نيروهای امنيتی و انصار حزب اله اقدام به بازداشت بيش از ۷۰ نفر از دانشجويان نمودند که ۳۰ نفر از آنان را دختران تشکيل میدادند.
در اين پروژه سرکوب همکاری همه جانبه دکتر رهايی رييس خود فروخته دانشگاه پلی تکنيک با نيروهای امنيتی و نظامی قابل توجه است. ليست دانشجويان معترض توسط رهايی در اختيار نيروهای امنيتی قرار گرفته است و همچنين وی به نيروهای نظامی و امنيتی اجازه ورود به دانشگاه را داده است.
صبح روز سه شنبه ۶/۱۲/۸۷ نيز نيروهای امنيتی با حمله به منازل مهدی مشايخی، عباس حکيم زاده، نريمان مصطفوی و احمد قصابان، آنان را با ضرب و شتم بازداشت نموده و پس از ضبط کامپيوتر، موبايل و کتاب ها، آنان را به مکان نامعلومی منتقل نموده اند.
نيروهای اقتدارگرا بدانند که با اين اعمال نمی توانند خواسته های به حق دانشجويان را سرکوب نموده و دانشگاه را تبديل به قبرستان کنند. همچنين به رييس خودفروخته دانشگاه اميرکبير اين هشدار را می دهيم که از سرنوشت عمال خودفروخته در نظام های استبدادی ديگر عبرت بگيرد و پيش از آنکه دير شود دست از اعمال کثيف و خائنانه خود بردارد.
انجمن اسلامی دانشجويان دانشگاه پلی تکنيک ضمن اعتراض شديد نسبت به دفن شهدای گمنام در دانشگاه ها، دستگيری و ضرب و شتم شديد دانشجويان و اعضای انجمن اسلامی دانشجويان پلی تکنيک و حمله شبه نظاميان و نيروهای اطلاعاتی به دانشگاه اميرکبير، خواستار آزادی بی قيد و شرط و فوری تمامی دانشجويان و اعضای انجمن اسلامی می باشد.
در پايان انجمن اسلامی دانشجويان از همراهی دانشجويان آزاديخواه پلی تکنيک تشکر نموده و آنان را به صبر و عدم يأس دعوت می نمايد. حقيقتاً مام ميهن به شما ميراثداران راستين آزادی و دلاوران عرصه مبارزه با استبداد می بالد. مطمئناً ما بدون خشونت پيروز خواهيم شد. اندکی صبر سحر نزديک است.

انجمن اسلامی دانشجويان
دانشگاه صنعتی اميرکبير
پلی تکنيک تهران

2/16/09

بیانیه کانون صنفی معلمان ایران

بیانیه کانون صنفی معلمان ایران برای اعلام اعتصاب سراسری معلمان در پنجم اسفند 1387 پیوست می باشد

1- ­شنبه 3/12/87 ضمن حضور در مدرسه و کلاس درس، فرصت زنگ­های تفریح را مغتنم شمرده و با روش­های مختلف همکاران فرهنگی را در جریان برنامه­های روزهای یکشنبه و دوشنبه 4و 5 اسفند­ماه قرار دهند.
2- روزیکشنبه 4/12/87 تمامی همکاران فرهنگی ضمن حضور در مدرسه و استقرار در راهروی مدارس و کمک به مدیران و معاونان محترم در حفظ نظم کلاس­ها، دلایل عدم تدریس خود را به اطلاع دانش­آموزان و خانواده­ی آنان خواهند رساند.
3- روز دوشنبه 5/12/87 به عنوان روز اعتصاب عمومی اعلام و فرهنگیان در این روز از حضور در مدرسه خودداری خواهند کرد.
کانون صنفی معلمان ایران

متن کامل بیانه را ببینید

2/10/09

‎ تحصن دو روزه در اعتراض به موج جدید تخریب خاوران

قطعنامه‎
تحصن دو روزه در اعتراض به موج جدید تخریب خاوران
۱ ـ ما می‎دانستیم روایت فاجعه‎ای که در طول این همه سال سرتاسران جغرافیای اجتماعی ایران را دربرگرفته، همان فاجعه‎ای که خاوران نماد بی‎بدیل آن است، جایی در مشغله‎های مهم رسانه‎های «معتبر» ندارد. فاجعه‎ای که هنوز روزانه در جریان است. ما می‎دانستیم رسانه‎های «معتبر» اخبار زرادخانه‎های سلاح و نفت را پیگیرانه پوشش می‎دهند اما تاریخ مردم، تاریخ فرودستان و غارت‎شده‎گان، تاریخ در خون نشسته در آرزوی دیرینه‎ی رهایی، غایب بزرگ این همه سال بوده است. تاریخ ما برای ما مهم است که این سوی جهان ایستاده‎ایم و هنوز باور داریم جهان دیگری ممکن است. تحصن دو روزه‎ی ما، تنها و تنها به ما، به کسانی که همراه با ما در تحصن شرکت کردند و به کسانی که حالا در جریان چگونگی این تحصن قرار گرفته‎اند بار دیگر ثابت کرد آنها نمی‏خواهند ما را ببینند و بشنوند. آنها با تمام توان سعی می‏کنند دیگران هم ما را نبینند و نشنوند. ما بار دیگر به همه نشان دادیم چه کسانی در جنایت‎های جمهوری سیاه شریک جرم به شمار می‎آیند.

۲ ـ ما تحصن کردیم تا خانواده‎ها و بازمانده‎گان، تا آنانی که داخل ایران زیر مهمیز و ساطور مقاومت می‏کنند و دیوار بلند ستم را می‏شکافند، بدانند در کنار آنها مانده‏ایم و می‏مانیم. ما باور داریم مبارزه برای حفظ خاوران از دستبرد حکومت اسلامی به همه مربوط است. ما می‏دانیم زمانه‏ی بهتری پیش روی ماست و این یلدایی‏ترین شب روزگار محو و نابود خواهد شد. ما می‏دانیم پیروزی از آن ماست چرا که چاره‏ای نداریم غیر از آنکه پیروز شویم.

۳ ـ قدرت‏های جهان، دلقکان و زورگویان، چشم‏ها و گوش‏های مردم جهان را ربوده‏اند تا به بالماسکه‏ی رقابت هسته‏ای صحنه بیارایند. خاوران جایی در این خیمه‏شب‏بازی پلشت ندارد. خاوران از آن ماست و باید برای ما بماند. تحصن دو روزه‏ی ما بار دیگر نشان داد هرگونه توهمی نسبت به دریوزگی عدالت و دادخواهی از سیستم سلطه‏ی جهانی، آب به غربال بردن است. ما بار دیگر فهمیدیم و نشان دادیم همراهی هم‏دلانه‏ی وجدان‏های بیدار و نیروهای مترقی جهان تنها راه دادخواهی تاریخی ماست.

۴ ـ خاوران می‏ماند. حتی اگر ویران شود، می‏ماند. حتی اگر جلادان بر تخت نشسته تمام آثار جنایت را محو کنند، خاوران می‏ماند. خاوران می‏ماند چرا که هنوز جان‏های بیداری باقی مانده است تا در دادگاه فردا عفونت جنایت را آشکار کند. خاوران می‏ماند چرا که هنوز مبارزه برای رهایی ادامه دارد، یعنی همان آرمانی که خفته‏گان خاوران جان بر سر آن گذاشتند.

۵ ـ از همان ابتدا اعلام کرده بودیم که تحصن دو روزه در مقابل خانه‏ی رسانه‏های برلین تنها اولین قدم ما برای حفظ خاوران است. کمیته‏ی جوانان ایرانی در اروپا دلگرم از یاری‏های بی‏دریغ یارانی که در این تحصن در کنار ما بودند، مبارزه‏ی خود را ادامه خواهد داد. می‏دانیم در پیمودن راهی که پیش روست مصمم‏تر گام برخواهیم داشت.

شنبه ۷ فوریه ۲۰۰۹ ـ ۱۹ بهمن ۱۳۸۷

2/9/09

گزارشگران بدون مرز زندانی کردن امید رضا میرصیافی را محکوم می کند

اطلاعيه مطبوعاتي

دو‌شنبه ٢١بهمن ١٣٨٧
گزارشگران بدون مرز زندانی کردن امید رضا میرصیافی را محکوم می کند
گزارشگران بدون مرز زندانی کردن امید رضا میرصیافی وبلاگ نویس را محکوم می کند. وی در تاریخ ١٩ بهمن به شعبه ١٥ دادگاه انقلاب تهران و احضار و سپس روانه زندان شد. این وبلاگ نویس با اتهاماتی چون " فعالیت تبلیغی علیه نطام" و " توهین به آیت اله خمینی و آیت اله خامنه‌ای" به دو سال و نیم زندان محکوم شده است.
گزارشگران بدون مرز در این باره اعلام می‌کند : " این بازداشت نشانگر شدت سرکوب آزادی بیان در ایران است. به امید رضا میرصیافی با تاخیر در ارسال حکم محکومیت برای وکلای مدافع اجازه فرجام خواهی ودادگاه تجدید نظر داده نشد.ما خواهان آزادی وی هستیم. "
در تاریخ ١٩ بهمن، امید رضا میرصیافی وبلاگ نویس به شعبه ١٥ دادگاه انقلاب تهران احضار و و زنداني شد. همین شعبه در آذر ماه سال جاری حکم دوسال و نیم زندان را به وی ابلاغ کرده بود ولی این حکم رسما برای وکلای این وبلاگ نویس ارسال نشده بود.
یادآوری
امید رضا میرصیافی در تاریخ سوم اردیبهشت سال جاری بازداشت و ٤١ روز بعد با سپردن وثیقه ١٠٠ میلیون تومانی آزاد شد. در تاریخ ١٢ آبان در شعبه پانزده دادگاه انقلاب اسلامی تهران محاکمه و با استناد به مواد ٥٠٠ و ٥١٤ قانون مجازات اسلامی برای " فعالیت تبلیغی علیه نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران " به شش ماه زندان و برای " توهین به توهین به آیت اله خمینی و آیت اله خامنه‌ای" به دوسال زندان محکوم شد.
بیشترین مقالات "روزنگار" وبلاگ امید رضا میرصیافی

2/3/09

روايت نزديک از اعدام يک زن

روايت نزديک از اعدام يک زن
‏"بين زمين و آسمان مي رقصيد"‏ - یکشنبه 13 بهمن 1387 [2009.02.01]
آسيه اميني ‏

معصومه قلعه چهي، زن 32 ساله اي که 12 سال با حکم اعدام در زندان ر فسنجان به سر برد، بامداد روز پنج شنبه 10 ‏بهمن ماه در حضور خانواده اش، خانواده مقتول، دادستان رفسنجان، رئيس زندان، وکيلش و چند تن از کارکنان زندان ‏رفسنجان، به دار آويخته شد. مصاحبه اي که پيش رو داريد تصوير کردن آخرين لحظه هاي زندگي زني است که متهم بود ‏همسرش را به قتل رسانده. با عبدالصمد خرمشاهي، وکيل معصومه، از اعدام او پرسيده ايم. اين روزها او سخت برآشفته و ‏غمگين است و از زني مي گويد که 12 سال را با اميد سپري کرد.‏
ادامه مطلب...

انسداد سایت‌های خبری در ایران

در ایران ده‌ها سایت اطلاع رسانی از جمله سایت های فارسی رادیو بین‌الملل فرانسه و صدای المان مسدود شدند
گزارشگران بدون مرز موج تازه مسدودسازی سایت‌های اینترنتی اطلاع‌رسانی را که از تاریخ ٥ بهمن در ایران آغاز شده است، محکوم می‌کند. سایت‌های اطلاع‌رسانی داخلی مسدود شده مقالاتی در نقد عملکرد دولت احمدی نژاد که دوره ریاست جمهوریش در خرداد ماه سال آینده به پایان می رسد، منتشر می‌کردند. از تاریخ ٦ بهمن سایت‌های فارسی رادیو بین‌الملل فرانسه و صدای المان و سایت فارسی العربیه مسدود شده اند.
گزارشگران بدون مرز در این باره اعلام می‌کند : " دولت جمهوری اسلامی ایران بعد از حمله به مدافعان حقوق بشر و روزنامه‌نگاران در داخل کشور، سانسور بر روی اینترنت تنها فضای ازاد برای شهروندان را تشدید می‌کند. مسدود سازی سایت های اینترنت امری تازه در ایران نیست اما سانسور رسانه‌های بین‌المللی به شکل سراسری نگران کننده است. ما خواهان پایان دادن به ایجاد محدودیت برای منابع اطلاع رسانی هستیم."
از تاریخ ٧ بهمن ماه سایت‌های فارسی رادیو دویچه وله و رادیو بین‌المللی فرانسه و سایت فارسی شبکه تلویزیونی العربیه از سوی بسیاری از شرکت‌های خدمات دهنده اینترنتی مسدود شده‌اند. بنا بر آزمایش انجام شده از سوی گزارشگران بدون مرز در تاریخ ٦ و ٧ بهمن ماه این سایت‌ها در شهرهای تهران، کرج، قم، مشهد،تبریز،اهواز و بوشهر از سوی بسیاری از شرکت‌های خدمات دهنده اینترنتی و شرکت مخابرات مسدود بوده‌اند.
از تاریخ ٥ بهمن ماه چندین سایت اطلاع رسانی در ایران از جمله سایت فردا و پارسینه بدون هیج توضیحی از سوی مقامات مسئول مسدود شده‌اند. دو سایت مذکور نزدیک به مواضع محمدباقر قالیباف شهردار تهران و رقیب احتمالی محمود احمدی نژاد در انتخابات ریاست جمهوری خرداد ماه سال آینده هستند. از سوی دیگر سایت ادبی هفتان نیز در همین تاریخ از سوی بسیاری از شرکت‌های خدمات دهنده اینترنت مسدود شده است. سایت ادبی هفتان از سه سال پیش در عرصه فرهنگی فعالیت می‌کند و یکی از سایت های وزین نقد ادبی و مورد استقبال جوانان محسوب می‌شود.
بهمن هدایتی مدیر سایت پارسینه در مصاحبه ای با خبرگزاری ایلنا مسدود کردن سایت خود را "غیر قانونی" اعلام کرد. سایت فردا نیز با انتشار مطلبی در سایت خود اعلام کرد که "فعالیت‌های سایت در چارچوب قانونی بوده است"
از سوی دیگر در تاریخ ٨ بهمن ماه چهار وب‌نگار فمینیست پروین اردلان، جلوه جواهری، مریم حسین‌خواه و ناهید کشاورز به شعبه ٣٤ دادگاه تجدید‌نظر استان تهران فراخوانده شدند.
این وب‌نگاران فمینیست در شهریور ماه سال جاری از سوی شعبه ١٣ دادگاه برای نوشتن در سایت های تغییر برای برابری و زنستان که از حقوق زنان دفاع می‌کنند، هر کدام به شش ماه زندان محکوم شده‌اند.
نسرین ستوده یکی از وکلای این وب‌نگاران در این باره اعلام کرد " اين دو سايت که در زمينه مسائل اجتماعی و عمدتا حقوق زنان فعاليت می‌کردند هرگز در صدد براندازی و يا از مصاديق اقدام عليه امنيت کشور نبوده اند و از اين بابت تقاضای صدور حکم برائت برای موکلانم را کرده ام. "


2/2/09

جامعه جهانى بهائى تخريب قبرستان خاوران را محکوم مى کند

سرويس خبرى جامعۀ جهانى بهائى

جامعۀ جهانى بهائى تخريب قبرستانى را که محل دفن جمعى صدها نفر است که پس از انقلاب اسلامى ۱۳۵۷ (۱۹۷۹) در ايران به قتل رسيدند، تجاوزى بى رحمانه به حرمت انسانى خواند. در ميان دفن‌شدگان اين قبرستان که در اوايل ماه جارى ويران شد حداقل ۱۵ نفر بهائى بوده اند.

ديان علائى، نمايندۀ جامعۀ جهانى بهائى در دفتر سازمان ملل متحد در ژنو، گفت: "ويران کردن قبرستان خاوران توسط مأمورين دولتى با مفهوم حرمت مردگان در همه فرهنگ‌ها، و از جمله در تمام آموزه‌هاى اسلامى، مغايرت دارد."

خانم علائى افزود: "ما همصدا با تمام گروه‌هاى مدافع حقوق بشر در داخل و خارج از ايران، اين عمل شرم‌آور را که نشانۀ ديگرى از تعصبات حکومت فعلى ايران است، محکوم مى‌کنيم."

قبرستان خاوران در جنوب شرقى تهران محل دفن صدها نفر از کسانى بود که در سال‌هاى اوليه انقلاب اسلامى در ايران به قتل رسيدند.

در اوايل اين ماه، جمعى افراد ناشناس با استفاده از بولدزر بخشى از قبرستانی را که به آن"قبرستان کفار" (کفرآباد) مى‌گويند ويران کردند. اين بخش محل دفن بسيارى از افرادى است که در سال‌هاى اوليه انقلاب اعدام شدند.

گزارش‌ها حاکى است تخريب‌ کنندگان قبرستان، بنا به قرائنى آشکار، نمايندگان بخشى از حکومت بوده اند. همچنين گزارش شده است که مامورین دولتى به متصدی قبرستان گفته‌اند که تخريب بخشى از قبرستان به منظور ايجاد فضاى سبز يا تأسيس يک پارک در آن است.

از زمان وقوع اين حادثه گروه‌هاى مدافع حقوق بشر در ايران و بيرون از آن مراتب اعتراض خود را اعلام کرده‌اند.

سازمان عفو بين الملل در تاريخ ١ بهمن ۱۳۸٧ (۲۰ ژانويه۲۰۰۹) از مقامات ايرانى خواست "بلافاصله تخريب صدها مقبره بى نشان فردى و جمعى در قبرستان خاوران، در جنوب تهران، را متوقف کند تا حفاظت اين مکان تضمين شود و تجسس قانونى در اين محل را، به عنوان بخشى از يک تحقيق بى طرفانه، و به تعويق افتاده، در باره کشتارهاى جمعى که از سال ۱۳۶۶ (۱۹۸۸) شروع شد، آغاز کند..."

فعالان حقوق بشر در ايران، از جمله خانم شيرين عبادى، برندۀ جايزۀ نوبل، تخريب اين قبرستان را محکوم کرده‌اند.

بنا به گزارش خبرگزارى فرانسه، کانون مدافعان حقوق بشر در بيانيه‌اى که روز ۶ بهمن (۲۵ ژانويه) منتشر کرد نوشت: "اخیراً مطلع شدیم كه قبرستان خاوران - محل دفن قربانیان كشتار غیرقانونی زندانیان سیاسی دهۀ شصت و بویژه سال ۱۳۶۷ـ توسط برخی مأموران تخریب شده است." و افزود "بر این اساس كانون مدافعان حقوق بشر ضمن محكوم كردن این عمل زشت و ناپسند اعلام می كند، حفظ حرمت درگذشتگان وظیفه همگان از جمله مسئولان حكومتی است."

حداقل ۱۵ بهائى، که همگى قربانيان آزارهاى برنامه‌ريزى شده بر عليه بهائيان در سال هاى نخستين دهۀ شصت (هشتاد ميلادى) بودند، در اين بخش قبرستان خاوران مدفون شده اند.

به طور خاص مى دانيم که اجساد هشت نفر اعضاى هيأت ملى اداره کننده جامعه بهائيان ايران که در روز ۶ دی ۶۰ ١٣ (۲۷دسامبر سال ۱۹۸۱ ) به قتل رسيدند و نيز شش عضو محفل روحانى تهران که در روز ۱۴ دی ۵۹ ١٣ ( ۴ ژانويه ۱۹۸۱) کشته شدند، در اين محل مدفون بوده است. احتمالاً بهائيان ديگرى نيز در همين بخش دفن شده بودند.

بنا به گفته يکى از بهائيانى که همسرش در اين بخش دفن شده اکثر قبرها در اين قسمت هيچ نشانى نداشتند و فقط با شماره هاى رديف مشخص مى شدند.

اين خانم که در حال حاضر بيرون از ايران زندگى مى کند، مى گويد: "آنها به اينجا محل ’کفرآباد‘ مى گفتند و به ما فقط شماره رديف مى دادند و من از اين طريق فهميدم که شوهرم کجا دفن است. اما هيچ نشانه‌اى روى قبرها نبود و ما اجازه نداشتيم مشخص کنيم کدام قبر به چه کسى تعلق دارد

http://news.persian-bahai.org/khavaran."